محرم دل
کمی با من، همراه شوید و شریک در دقایقی از بالاترین لذتِ عمرمان، یعنی نوکری آستان حضرت رضا علیه السلام، که هر چه هست از سرِ لطف و کرم مولاست نه لیاقت این کمترین ...
از حدود یک ماهِ قبل، یعنی درست از زمانی که از شیفت قبلی به خانه برگشتیم، دغدغه سفرِ خدمتی و شیفت بعدی شروع می شود!
اولین و بزرگترین و ادامه دارترین دغدغه و فکرمان، همراه با #خوف است از اینکه آیا برای #شیفت بعدی، نامِ ما را هم نوشته اند یا ...!؟
زنده ایم یا ...!؟
توفیقِ خدمت به زوار و میهمانان حضرت را داریم یا ...!؟
حالا باید تدارک بلیط ایاب و ذهاب دید برای شیفت بعدی؛ باید هماهنگ کرد بابت چگونگیِ پذیرایی ها و بهتر شدن آن ها، هم از نظر کیفیت و هم از نظر کمّیت و هماهنگی با بانیان و ... تا نه در خور شان ارباب، بلکه نشان دهنده ی خرج کردن خودمان باشد در مسیر نوکری آقا ...
ران ملخی، پیشکشی مور به دربار سلیمان عالم ...
باید پذیرایی ای داشت که با آب و هوا و حال و روز زوار هم جور در بیاید و دلی را شاد و خستگی ای را رفع و گرمایی را قابل تحمل تر نماید ...
برای هماهنگی جلسه ی روضه ی شبانه و دعوت و تلاش جهت حضور همه دوستان و برگزاری جلسه روضه ماهیانه موکب و ثبت نام #خادمین_زوار_ومیهمانان_حضرت_رضا_علیه_السلام برای شیفت و ... هم هر روز باید فکر کرد ...
چند روز مانده تا شیفت خدمتی و دلمان تنگ است و فکرمان مشغول که چه می شود ...
زود و دیر، سخت و آسان، سرد و گرم، خسته و پرتوان با هر وسیله ای که شده، خودمان را می رسانیم به مشهدالرضا علیه السلام ...
اندک اندک جمع مستان می رسند ...
دوستان، یک به یک وارد موکب شده و با هم خوش و بش میکنن و مشغول کار و خدمتی ...
هر دوره ی شیفت، خاص از تر سری قبل؛ اگر خوب نگاه کنم و غافل نباشم به همراه پیامها و کُدهای فراوانی از جانب حضرت رضا علیه السلام برای اهل فکر و تعقل 😔
از زوّار کوچک و بزرگ، با لهجه ها و گویش های مختلف، با پوشش ها و حال و هوای خاص خودشان گرفته که چقدر لذت دارد دعوت کردنشان برای نوشیدن چایِ هِل دار شیرین از چایخانه حرم ☺️ تا همراهی با زوّاری که در نقش خادمی قرار می گیرند و با هر سختی ای که وجود دارد، کمک می کنند در جمع کردن استکان ها از گوشه گوشه ی صحن و یا رساندن چای و شربت به زوّار حضرت ... سرما و گرما هم ندارد ...
چنان با عشق و بدون تکلّف و به دور از هر گونه ریا و خودنمایی و نمایش و ... خدمت می کنند که در تعجب و حیرت می مانیم از اینهمه عشقی که نثار می شود به ارباب، کوچک و بزرگهم ندارند ...
محمدآقایی را برایتان بگویم که از اول صبح و سحر که شیفت شروع شد تا آخرین زمانِ خدمت، پای بدون کفش، در گرمای شدید هوای مشهد، دوان دوان میآمد داخل صف قرار می گرفت، چای یا شربت بر میداشت و میرساند به زوّار ...
عجیب شور و حالی داشت و بی ریا خدمت می کرد!
پیرمردی را بگویم که چندین شیفت زیارتش کردیم، در گوشه ای صحن کوثر مقابل چایخانه استکان جمع می کند و ... تا ما را دید شناخت و بلند شد و درآغوش گرفت و بوسید و ... اظهار دلتنگیش حال دلمان را خوب کرد ...
از توریست ها و بچه های مدارس و ... که گروهی به زیارت و حرم گردی آمده بودند ...
از عروس و دامادی که شروع زندگیشان را با حضور در حرم آقاجانمان متبرک کرده بودند، آمدند کنار موکب و به افتخارشان، #چای_دورنگ تدارک دیدیم 😍 و با چه ذوقی نوش جان کردند و ...
از علیرضا، پسر سیزده چهارده ساله ی عاشق امام رضاجان، اهل خوزستان که مدتیست درحال دست و پنجه نرم کردن با بیماری سرطان است! دوسال تحت درمان و عمل و پرتودرمانی و ... عاشق امام و خدمت در حرم رضوی بود ... با مادرش آمده بود. بردیمش داخل موکب و چه استقبالی شد ... چه حس و حالی به همراهش هدیه آورد! آنقدر حال این پسر عزیز و خوش قلب، خوب بود و معصومانه که دو روز، خدمتمان و جلسه ی روضه ی ماهیانه مان را ساخت ...
لباس خدمت به تن علیرضا شد و چای ریخت و پذیرایی کرد و اشک همه را درآورد ...
از حضرت رئوف خواستیم که سلامتی علیرضا جانمان را از خداوند متعال بخواهد و پس از آن، علیرضا هم خادم افتخاری موکب شود ...
از الطاف و بزرگواری این خانواده، کم ندیده ایم و میدانیم، هرچه بخواهند برایمان خیر است چه بفهمیم و چه نفهمیم ...
و برکات و زیبایی های فراوان دیگری که زمانِ خدمت به زوار و میهمانانِ حضرت جانان، با چشم سر و دل، به ما نشان میدهند و دعا گوی همه ی عزیزان هستیم ...
از خداوند خواسته ایم که:
وَ الدَّوامَ فِی الِاتِّصالِ بِخِدمَتِک
را شامل حال ما و خانواده و دوستان و اقوام و محبین مولا و دلبستگان به خاندان کرم قرار دهد ...
از خدا برای همگی توفیق اخلاص در عمل و نوکری خواستارم ❤️🙏
#امام_رضا_جان
#موکب_محبین_الزینب_علیهاسلام
#محرم_دل
#سلامتی_و_فرج_امامزمان_عج_صلوات
به کانال ما بپیوندید 👇👇👇
🔅__________________🔅
🇮🇷 @mahram_e_del 🇮🇷
🔅__________________🔅