eitaa logo
محرم دل
279 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.3هزار ویدیو
10 فایل
﷽ میخوای بدونی مطالبِ کانال مَحرمِ دل، راجع به چیه و کیا دارن داخلش محتوا بارگذاری می کنند؟ یه سر کوچولو بزن به این لینک 👇 https://eitaa.com/mahram_e_del/1096 🌸امید که قبول اُفتد🌸 راه ارتباط با ادمین ها: ⛭ @Mahramedel@mj62moradi ایجاد:۹۶/۱۰/۱۷
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 فیلم‌بردار شیطان است اما میزانسن را خدا چیده ممنتوی نولان را دیده‌اید؟ یک فیلم نئونوآر دوروایته‌ست. یک روایت زمان حال را به شکل خطی پیش می‌برد. روایت دیگر، وقایع گذشته را بازگو می‌کند، اما نه به شکلی خطی، که به طرز دیوانه‌واری با عقب‌گردهای متوالی. حیرت‌انگیز است که این دو روایت، درحالی‌که مدام دارند در جهت معکوس هم حرکت می‌کنند و از هم فاصله می‌گیرند، در یک نقطه به هم می‌رسند و آن نقطه کجاست؟ سکانس پایانی. اگر ممنتو را دیده باشید می‌دانید سکانس پایانی مهم‌ترین سکانس فیلم است، چون به تمام سکانس‌های پیش از خودش معنا می‌بخشد. بدون آن همه‌چیز در تعلیقی دیوانه‌کننده معلق می‌ماند. ده‌ها فرضیه روی میز است و مخاطب نمی‌داند بالاخره حقیقت چیست. کسی نمی‌تواند داستان فیلم را درست تعریف کند مگر این‌که آن سکانس پایانی را دیده باشد. این فیلم، سکانس پایانی زندگی یحیی‌ست. یکی نوشته بود: «فیلم‌بردار شیطان است اما میزانسن را خدا چیده» یحیی بدن مجروحش را کشانده تا یک مبل در خانهٔ خرابه‌ای در رفح، نه در تونلی زیرزمین، که روی زمین، جلوی چشم حرامی‌ها. دست راستش به‌شدت آسیب دیده. بازویش را با سیمی محکم بسته، آن‌طور که چریکی خوب بلد باشد حتی به تاوان درد، جلوی خون‌ریزی و عفونت را بگیرد. صورتش را با چفیه پوشانده، آن‌طور که همیشه بود، رهبر رازآلود ، مردی که معروف بود حتی سایه ندارد، مردی که تا آخرین لحظات نمی‌خواست غاصب‌ها بفهمند که را محاصره کرده‌اند و تو فکر کن مغزت چقدر باید تعلیم‌دیده و سمباده‌خورده باشد که وقتی با مرگ گلاویزی و درد بر تنت چنبره زده، حواست به همه‌چیز باشد. تکه‌چوبی، عصایی، کنار دستش گذاشته به‌عنوان آخرین فشنگ مردی که با پست‌ترین مخلوقات عالم دست‌به‌گریبان است و دشمنی دارد که جگر ندارد رودررو بجنگد و پهپاد را پیش‌مرگ خود می‌کند. یحیی آخرین نفس را هم سر مقاومت می‌گذارد. چوب را پرت می‌کند سمت پهپاد و انگار عصای موسی اژدها شده باشد، پهپاد می‌گریزد! بعد، چند توپ جنگی به مصاف تن زخم‌خورده‌اش می‌روند که قرآن و تسبیح در جیب دارد و کتاب دعایش در آرزوی شهادت چنان ورق خورده که به کهنگی می‌زند. این سکانس پایانی، آمده تا به همهٔ شایعه‌ها و تهمت‌ها پایان بدهد. آمده تا روایت‌های پیشین خودش را معنادار کند و گذشته و حال این مجاهد نستوه را به هم پیوند بزند. من یک مرد دیگر را هم می‌شناسم که خیلی حرف پشت سرش بود و سکانس آخر عمرش را امام رضا طراحی کرد و میزانسن را در جنگلی مه‌آلود چید. بدون این سکانس‌های پایانی، کسی نمی‌تواند قصهٔ این دو مرد را، درست تعریف کند، دو مرد که پاکیزه زیستند و پاکیزه مردند. 🔗 از صفحه 🇮🇷 👇👇🇮🇷 https://eitaa.com/joinchat/3133669378C349d1c71fb