eitaa logo
مَحـــروق
67 دنبال‌کننده
1هزار عکس
239 ویدیو
23 فایل
و کسی که در آتش عشق بسوزد را محروق گویند....🌿 محروق دگر جز محبوب نمی بیند و جز معشوق نمی خواهد و ما آفریده شده ایم تا در آتش عشق خدا مَحروق شویم⚘ میشنوم: https://harfeto.timefriend.net/16445110906354
مشاهده در ایتا
دانلود
: متاسفم بی صدا ایستادم یه گوشه ... نمازش که تموم شد، بلند شد و رو به من گفت ... - برای قبول دعوتم، اینقدر هم عجله لازم نبود ... 😕 و خندید ... با شنیدن این جمله، تازه به خودم اومدم ... زبانم درست نمی چرخید ... - شما مسلمان هستید آقای هیتروش؟ ... پس چرا اون روز که گفتم مسیحی هستید، چیزی نگفتید ...🧐 همون طور که سجاده اش رو جمع می کرد و توی کاور میذاشت با خنده گفت ... - خوب اون زمان هنوز مسلمان نشده بودم ... هر چند الان هم نمیشه گفت خیلی مسلمانم ... هنوز به خوندن نماز عادت نکردم ... علی الخصوص نماز صبح ... مدام خواب می مونم ... تازه اگر چیزی از قلم نیوفته و غلط نخونم ...😄 اون با خنده از نماز خوندن های غلط و عجیبش می گفت ... و من هنوز توی شوک بودم ... چنان یخ کرده بودم که کف دستم مور مور و سوزن سوزن می شد ...😣 - خدایا! حالا باید چه کار کنم؟ ... - خانم کوتزینگه ... مهمانی تولدی که براتون گرفتم رو قبول می کنید؟ ... من واقعا علاقه مندم با پسر شما و خانواده تون آشنا بشم ... 😇 توی افکار خودم غرق شده بودم که صدام کرد ... مبهوت برگشتم سمتش و نگاهش کردم ... - حال شما خوبه؟ ...🧐 به خودم اومدم ... - بابت این جواب متاسفم اما فکر نمی کنم دیگه بتونم برای کسی همسر خوبی باشم ...😢 این رو گفتم از جا بلند شدم ... __________________ .... ♡♥︎@sayedebrahim ♥︎♡
: مرد کوچک - اشکالی نداره ... من چیز زیادی از اسلام و شیوه زندگی یه مسلمان بلد نیستم ...😅 شما می تونید استاد من باشید ... هنوز نواقص زیادی دارم ولی آدم صبوری هستم ...☺️ حتی اگر پاسخ شما برای همیشه منفی باشه ... لازم نیست نگران من باشید ... من به انتخاب شما احترام می گذارم ...😊 دستم روی دستگیره خشک شده بود ...😳 سکوت عمیقی بین ما حاکم شد ... و بعد از چند لحظه، از اونجا اومدم بیرون... 😕 تمام روز فکرم رو به خودش مشغول کرده بود ...🤔 ناخواسته تصاویر و حرف ها از جلوی چشمم عبور می کرد ...😥 سرم رو گذاشتم روی میز ... 😞 - خدایا! من با این بنده تو چه کار کنم؟ ...😓 شب، پدر و مادرم برام جشن کوچکی گرفته بودن ...🎂🍰 می خواستیم جشن رو شروع کنیم که پدرم مخالفت کرد ... منتظر کسی بود ... 😉 زنگ در به صدا در اومد ... در رو که باز کردم یه شوک دیگه بهم وارد شد ... 😦 - آقای هیتروش، شما اینجا چه کار می کنید؟ ...😯 خندید ...😄 - برای عرض تبریک و احترام با پدرتون تماس گرفتم ... ایشون هم برای امشب، دعوتم کرد ... 😁 و بدون اینکه منتظر بشه تا برای ورود بفرمایید بگم، اومد تو...😒 با لبخند به پدر و مادرم سلام کرد ... 🙂و خیلی محترمانه با پدرم دست داد ... چشمش که به آرتا افتاد با اشتیاق رفت سمتش و دستش رو برای دست دادن بلند کرد ...😊 - سلام مرد کوچک ... من لروی هستم ... 🤗 اون شب به شدت پدر و مادرم و آرتا رو تحت تاثیر قرار داده بود ...😕 🌸🍃🌸🍃🌸🍃 @sayedebrahim
XiaoYing_Video_1595064357866_high_quality.mp3
2.5M
📚کتاب صوتی 🎧 فصل دوم ✨چقدر پدرشهیدبودن به شما می‌آید✨ از زبان پدر بزرگوار شهید🕊 🌸🍃🌸🍃🌸🍃 @sayedebrahim
ناب ترین ڪاناݪ هاے ایتا را دنبال کنید✅ ➖➖➖🔷🔶🔹🔸🔷🔶➖➖➖ 📚آیا امام علی(ع) بنیان‌گذار صندوق پیشنهادات و انتقادات بود؟ 🍃 eitaa.com/joinchat/2471428100C37c31cf7b3 🎬میخوای میون گلا حال دلت عوض بشه گل بخری_سبزی بکاری eitaa.com/joinchat/631504929Cb5ac01fb83 🎬آموزش رایگان بورس eitaa.com/joinchat/2925133880C15d9e403d6 🎬دختر مسیحی که مسلمان شد eitaa.com/joinchat/996802605Cd742c87f72 🎬فروش لوازم آرایش اوریفلیم ترکیه eitaa.com/joinchat/2945056811Cb6b5fcc3b2 🎬کانال آشپزی مخملی رایگان با مکوندی نژاد eitaa.com/joinchat/513998898Ce946efdd0d 🎬روز شمار محرم eitaa.com/joinchat/1893662776Cf30cd7866a 🎬آلاچیق صورتی eitaa.com/joinchat/606011443Cc4c1bcad69 🎬اینترمیلان هواداری eitaa.com/joinchat/1878458425C2ce589f0ca 🎬سربداران(مطالب ناب مذهبے، تلنگرانه و..) eitaa.com/joinchat/214302776C92d4ac8c38 🎬نوجوان امروز جوان فردا eitaa.com/joinchat/2100035640C263b70c5c4 🎬حرفی از دل eitaa.com/joinchat/3637444655C522725703c ♨️ که مشخصات خـودش رو تو خـواب اعلام کـرد😱😭😓 eitaa.com/joinchat/1377632268Cc19bd91091 ادامه داستان 👆👆 ➖➖➖ 🔷🔶🔹🔸🔷🔶 ➖➖➖ لیست شبانه2مرداد؛ @Listi_Baneri_110 ⚠️جایگاه ⚠️
رفقآ جان سلام🌱 با توجه به این که رمان واقعی همه زندگی من در حال اتمام هستش با یه رمان عالی در خدمتتون هستیم 😍که داستان یه پسر وهابیه که تصمیم داره شیعیان رو نابود کنه😓 و... خیلی رمان زیباییه رفقاتونم دعوت کنین تا ۲۰۰ تایی بشیم😁 @sayedebrahim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🦋آیه گرافی🦋 💐 اِنَّ الحَسَنَاتِ یُذهِبنَ السَّیِّاَت💐 💙قطعا حسنات ،سیات(وآثار بد آنها را) از بین میبرد...💙 (۱۱۴ هود)🍃 هیچ وقت برای جبران دیر نیست....⁉️ با کار خوب میشه پا کش کرد ....🗒 _ @sayedebrahim _ 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از گسترده روزانه وصال
👧 : این روزا که همش تو خونه ایم 😢 خیلی حوصله مون سر میره ☹️ بیکار و علاف نه میشه کلاسی رفت نه کاری بلدیم که انجام بدیم 😩 خسسسسته شدم 😤 👱‍♀ : سلام عزیزم من مربی خلاقیتم :) خودم برات کلاس میذارم ... هزینه هم واقعا کم میگیرم 🙃 کلی وسایل دکوری گل سازی نمد دوزی عروسک سازی نقاشی ( اسون ولی حرفه ای ) و کلی چیزای دیگه 😎 👧: وای واقعا 😍😍😍😍😍😍؟؟؟؟ 👱‍♀ : اره عزیزم فقط هم برای شما دخترای گلم هست . 👧: خب برای ثبت نام چیکار کنم ؟ 👱‍♀: بیا اینجا خودم بهت میگم 👇 برای ثبت نام 👇 @Banoye_Moztar_313
هدایت شده از گسترده روزانه وصال
دختر گلم 🎈 قول میدم جایی بهتر از از این حا پیدا نکنی😎 اونم با این قیمت کم 😃 بدو بیا پیوی تا بهت بگم برا ثبت نام باید چیکار کنی 😘 @Banoye_Moztar_313
چهل_و_ پنج : جشن تولد -بعد از بریدن کیک، 🍰 پدرم بهش رو کرد و گفت ... - ما رو ببخشید آقای هیتروش ... درستش این بود که در مراسم امشب با شراب از شما پذیرایی می کردیم اما همون طور که می دونید دختر ما مسلمانه و این چیزها اینجا ممنوعه ...😅 با دلخوری به پدرم نگاه کردم 😔... اون هم یه طوری جواب نگاهم رو داد که چشم هاش داد می زد .😳.. مگه اشتباه می کنم؟ ... ⁉️ لروی به هر دوی ما نگاه کرد و با خنده گفت😁 ... - منم همین طور .😌.. هر چند هنوز نتونستم کاملا شراب رو ترک کنم ... اما اگر بخورم، حتی یه جرعه ... نماز صبحم قضا میشه ...😞 هر دوی ما با تعجب برگرشتیم سمتش 😳... من از اینکه هنوز شراب می خورد ..🙁. و پدرم از اینکه فهمید اونم مسلمانه ..🤨. و بعد با حالتی بهم زل زد که ترجیح دادم از پنجره بیرون رو نگاه کنم ... 😬 موقع بدرقه تا دم در دنبالش رفتم ... خیلی سعی کردم چیزی نگم اما داشتم منفجر می شدم ... 😤🤯 - شما هنوز شراب می خورید؟ ...😠 با چنان حالتی گفت، من عاشق شرابم که ناخودآگاه یه قدم رفتم عقب ...😵 - البته همون موقع هم زیاد نمی خوردم ... ولی دیگه ...😑 یه مکث کرد و دوباره با هیجان گفت ... - یه ماهه که مسلمان شدم ...😉 دارم ترک می کنم ... سخت هست اما باید انجامش بدم ...☺️ تا با سر تاییدش کردم .😏.. دوباره هیجان زده شد ... - روحانی مرکز اسلامی بهم گفت ذره ذره کمش کنم .👌.. ولی سعی کنم نمازم قطع نشه و اول وقت بخونم ... گفت اگه این کار رو بکنم مشکل شراب خوردنم درست میشه ... 🍷🚫 راست می گفت ... لروی هیتروش، کمتر دو ماه بعد، کاملا شراب رو ترک کرده بود ...🙃 🍃 ‌@sayedebrahim 🍃
چهل _و _شش : خواستگاری - پدرم هر چند از مسلمان بودن لروی اصلا راضی نبود .😕.. اما ازش خوشش می اومد ..😌. و این رو با همون سبک همیشگی و به جالب ترین شیوه ممکن گفت ... به اسم دیدن آرتا، ما رو برای شام دعوت کرد ...🍱🍔🍛 هنوز اولین لقمه از گلوم پایین نرفته بود که یهو گفت ...😧 - تو بالاخره کی می خوای ازدواج کنی؟ ...😬 چنان لقمه توی گلوم پرید که نزدیک بود خفه بشم .🤢.. پشت سر هم سرفه می کردم ...😵 - حالا اینقدر هم خوشحالی شدن نداره که داری خفه میشی ...😶 چشم هام داشت از حدقه می زد بیرون ...😳😓👀 - ازدواج؟ ... با کی؟ ... 😰 - لروی ... هر چند با دیدن شما دو تا دلم برای خودم می سوزه اما حاضرم براتون مجلس عروسی بگیرم ...😑 هنوز نفسم کامل بالا نیومده بود .😏.. با ایما و اشاره به پدرم گفتم آرتا سر میز نشسته .😕.. اما بدتر شد ... پدرم رو کرد به آرتا ...🤐🤦‍♀ - تو موافقی مادرت ازدواج کنه؟ ...⁉️ با ناراحتی گفتم ... 😔 - پدر ... 😓 مکث کردم و ادامه دادم ... - حالا چرا در مورد ازدواج من صحبت می کنید؟ .🤔.. من قصد ازدواج ندارم 😑... خبری هم نیست ...😒 - لروی اومد با من صحبت کرد ... و تو رو ازم خواستگاری کرد.🤨.. گفت یه سال پیش هم خودش بهت پیشنهاد داده و در جریانی ... و تو هم یه احمقی ...😠🤬😒 💐🦋 _ ‌@sayedebrahim _🦋💐