5.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ تشرف
#حضرت_خدیجه 🖤
#سید_حمیدرضا_برقعی
به کانال - مٰاھ تر از مٰاھ - بپیوندید.🇮🇷
https://eitaa.com/joinchat/1511456953Ca8e7a96731
خدا را با نگاه حضرت صادق عبادت کن
و در معراج اندیشه ضریحش را زیارت کن
#شهادت_امام_جعفر_صادق
#سید_حمیدرضا_برقعی
به کانال - مٰاھ تر از مٰاھ - بپیوندید.🇮🇷
https://eitaa.com/joinchat/1511456953Ca8e7a96731
شب همان شب که سفر مبداء دوران می شد
خط به خط باور تقویم مسلمان می شد
شب همان شب که جهانی نگران بود آن شب
صحبت از جان پیمبر به میان بود آن شب
در شب فتنه شب فتنه شب خنجرها
باز هم چاره علی بود نه آن دیگرها
مرد مردی که کمر بسته به پیکار دگر
بی زره آمده در معرکه یک بار دگر
تا خود صبح خطر دور و برش می رقصید
تیغ عریان شده بالای سرش می رقصید
مرد آن است که تا لحظه ی آخر مانده
در شب خوف و خطر جای پیمبر مانده
گر چه باران به سبو بود و نفهمید کسی
و محمد خود او بود و نفهمید کسی
در شب فتنه شب فتنه شب خنجرها
باز هم چاره علی بود نه آن دیگرها
دیگرانی که به هنگامه تمرّد کردند
جان پیغمبر خود را سپر خود کردند
بگذارید بگویم چه غمی حاصل شد
آیه ی ترس برای چه کسی نازل شد
بگذارید بگویم خطر عشق مکن
جگر شیر نداری سفر عشق مکن
عنکبوت آیه ای از معجزه بر سر در دوخت
تاری از رشته ایمان تو محکم تر دوخت
از شب ترس و تبانی چه بگویم دیگر؟!
از فلانی و فلانی چه بگویم دیگر؟!
یازده قرن به دل سوخته ام می دانی
مُهر وحدت به لبم دوخته ام می دانی
باز هم یک نفر از درد به من می گوید
من زبان دوختم و خواجه سخن می گوید
من که از آتش دل چون خُم مِی در جوشم
مُهر بر لب زده خون می خورم و خاموشم
طاقت آوردن این درد نهان آسان نیست
شِقْشِقِیّه است و سخن گفتن از آن آسان نیست
می رود قصه ی ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق می خورد آرام آرام
#امیرالمومنین سلام الله علیه
#لیله_المبیت
#سید_حمیدرضا_برقعی
به کانال - مٰاھ تر از مٰاھ - بپیوندید.🇮🇷
https://eitaa.com/joinchat/1511456953Ca8e7a96731