eitaa logo
🥀میدان صراط مستقیم🥀
462 دنبال‌کننده
12.3هزار عکس
6.9هزار ویدیو
27 فایل
✨✨✨✨✨✨✨✨✨ لازم به ذکر است که: کپی برداشتن از مطالب میدان با ذکر صلواتی به نیت 🌸سلامتی و ظهور امام عصر عج🌸 آزاد میباشد ✨✨✨✨✨✨✨✨ #نذرظهورش بفرستید#صلوات 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 #اللهم_صلی_علی_محمدوآله_محمدوعجل_فرجهم ✨✨✨✨✨✨✨✨✨
مشاهده در ایتا
دانلود
از بچگی عاشق خدمت کردن و کارهای نظامی بود در بازی‌هایش چند بالشت روی‌ هم می‌گذاشت و برای خودش سنگر درست می‌کرد.لوله جاروبرقی را هم مثل اسلحه در دستش می‌گرفت و تیراندازی می‌کرد. یکی از آرزوهایش این بود که پاسدار شود با اینکه رشته خوبی‌ هم در دانشگاه قبول شد اما چون می‌خواست پاسدار شود نرفت درنهایت دانشگاه امام حسین علیه السلام امتحان داد و قبول شد... ✍راوی:مادر شهید 🕊 ┄┄┅┅┅❅◇❅┅┅┅┄┄ 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 🛣میدان صراط مستقیم🛣 ✨@maidan_sarat_mostageem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 ماجرای خواستگاری شهید محمدخانی از دختری که با او کارد و پنیر بود! ┄┄┅┅┅❅◇❅┅┅┅┄┄ 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 🛣میدان صراط مستقیم🛣 ✨@maidan_sarat_mostageem
🌱 با بچه‌های فامیل، کنار نهر آب مشغول بازی بود که یک سیب قرمزو درشت از آب رد شد. بچه‌ها سيب را گرفتند و تقسیمش کردند و خوردند؛ اما علی‌رضا نخورد. گفت: من نمی‌خورم. شاید صاحبش راضی نباشد. بچه‌ها نفهمیدند چی گفت! ولی پدر از خوش‌حالی بال درآورد؛ وقتی دید پسر کوچکش این‌قدر حلال و حرام سرش می‌شود! ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 🛣میدان صراط مستقیم🛣 ✨@maidan_sarat_mostageem
بـرایـم شنـیدنۍ بـود.مۍآمـدم بیـرون پـرس و جـو مۍڪردم.از ایـن و آن مۍپـرسیـدم ڪہ قصـه چـہ بوده؟بہ مـرور،طـالب ایـن قصـه‌هـا شـدم و فہـمیدم که اصـلاً دیـن چـه هسـت!هـر شـب مۍرفـتم آنجـا و بیشـتر مـشتاق مۍشـدم به شنـیـدن.آرام آرام ڪاکلـم به هیئـت خـورد... ┄┄┅┅┅❅◇❅┅┅┅┄┄ 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 🛣میدان صراط مستقیم🛣 ✨@maidan_sarat_mostageem
🕊 مهـمـان‌ها که رفتنـد افتـاد به جون ظرف‌ها. گفت:«من می شـورم تو آب بکش» گفتم:«بیا برو بیرون خودم می شورم» ولی گوشش بدهکار نبود. دستشو کشیـدم و از آشپزخانه بیرونش کـردم ولی باز راضی نشـد. یه پارچه بست به کمرش و شروع کرد به شستن ظرف‌ها. تموم که شد رفت سراغ اتـاق‌ها و شروع کرد به جارو کردن و گردگیــری کردن. می‌گفت:«من شــرمنده‌ی تو هستم که بار زندگی روی دوشت سنگینی می کنه» به روایت همسر 🌱 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 🛣میدان صراط مستقیم🛣 ✨@maidan_sarat_mostageem
🕊 ساعت ۳ شب من بلند‌ شدم رفتم بیرون دیدم پتو رو انداخته رو‌ دوش خودش‌ داره نماز میخونه (وقتی میگم ساعت‌ ۳ صبح یعنی خدا شاهده اینقدر هوا سرده نمیتونی از پتو بیایی بیرون!!) گفتم: بابک با اینکارا‌ شهید‌ نمیشی پسر ...حرفی نزد منم رفتم خوابیدم. صبح نیم ساعت زودتر از‌ من رفت خط و همون روز شهید شد. *🕊 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 🛣میدان صراط مستقیم🛣 ✨@maidan_sarat_mostageem
در سخنرانی هایش می گفت: من با شهدا راه میروم غذا میخورم و میخوابم و این آسایشی که برای من شهیدان بوجود آورده اند هر گز نخواهم گذاشت پرچم یا مهدی ادرکنی ،آن ناله های رزمنده گان در نماز های شب و هنگام شب عملیات زمین بماند. 🌷حاج عباس عبدالهی همواره درسخنرانیهایش میگفت: “جسمم را به خاک و روحم را به خدا و راهم را به آیندگان می سپارم.او جزو بهترین تک تیراندازهای ایران بود و شاید هم بهترین آنها.او همواره سخت ترین راه را انتخاب میکرد چه آن زمان که فرمانده گردان صابرین تیپ امام زمان(عج) لشکر عاشورا بود و چه حالا که بعد از بازنشستگی نشستن را بر خود حرام کرد و راه سوریه در پیش گرفت. 🌷صفایی داشت وصف ناپذیر.پای ثابت اردوهای راهیان نور دانشجویی بود با دانشجویان انس میگرفت و با آنها از شهدا و مرامشان میگفت.حاج عباس هم به مرادش آقا مهدی  باکری پیوست.وی بدست گروههای تکفیری و سلفی در سوریه بشهادت رسید. ✍راوی پسر شهید " ‎‌‌‎‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‎‌‌‎🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 🛣میدان صراط مستقیم🛣 ✨@maidan_sarat_mostageem
یـواش یـواش حـالۍام شـد فـازی که در هیئـت هـست،در هـیچ جـایے پـیدا نمۍشود.هـیئت روح را پـرورش مۍدهـد و آدم را سبڪ می‌ڪند و بـاعـث مۍشود خـوب زندگـی ڪنی.سرت را بـالا بـگیری و بگـویۍ:«مـن نـوڪرم،ولۍ افـتخار مۍکنم بـه ایـن نوڪری.»حـالش تمـام شدنـی نـیست و آدم را شـاداب مۍکنـد.من خـودم از بچـگی امام‌حـسین(ع)را خـیلے دوسـت داشـتم،چـون هـر چـیزی از او مۍخواسـتم،مۍداد.تـا بزرگ شـدم هـم ارادت داشـتم به ایشـان ولے ایـمانـم ضـعیف بـود... ‎‌‌‎‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‎‌‌‎🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 🛣میدان صراط مستقیم🛣 ✨@maidan_sarat_mostageem
محمودرضا از روحیه شیعیانی که آنجا بودند حرف‌های عجیبی می‌زد می‌گفت نمی‌شود به گرد پای شیعیان عراق رسید! نام حسین (ع) و زینب (س) را نمی‌شود پیش رویشان آورد، طاقتشان را از دست می‌دهند می‌گفت: شهید محمدحسین مرادی جلوی چشم ما شهید شد، وقتی برای منتقل کردنش بالای سرش رفتیم، تا نفس داشت و چشم‌هایش باز بود می‌گفت: لبیک یا زینب (س)! لبیک یا حسین (ع)! آن چیزی که بر زبان انسان در لحظات آخر می‌آید مهم است این لبیک‌ها آرمان این بچه‌ها را تعریف می‌کند... ‎‌‌‎‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‎‌‌‎🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 🛣میدان صراط مستقیم🛣 ✨@maidan_sarat_mostageem
خاطره‌ای از شهید مهدی زین الدین دو سه روزی بود می‌دیدم توی خودش است. پرسیدم «چته تو؟ چرا این قدر توهمی؟» گفت «دلم گرفته. از خودم دل خورم. اصلا حالم خوش نیست.» گفتم» همین جوری؟» گفت» نه. با حسن باقری بحثم شد. داغ کردم. چه می‌دونم؟ شاید بهاش بلندحرف زدم. نمی‌دونم. عصبانی بودم. حرف که تموم شد فقط بهم گفت مهدی من با فرمانده هام این جوری حرف نمی‌زنم که تو با من حرف می‌زنی. دیدم راست می‌گه. الان د و سه روزه کلافم. یادم نمی‌ره.» شاگرد مغازه‌ی کتاب فروشی بودم. حاج آقا گفت: «می‌خواهیم بریم سفر. تو شب بیا خونه مون بخواب.» بد زمستانی بود. سرد بود. زود خوابیدم. ساعت حدود دو بود. در زدند. فکر کردم خیالاتی شده ام. در را که باز کردم، دیدم آقا مهدی و چند تا از دوستانش از جبهه آمده اند. آن قدر خسته بودند که نرسیده خوابشان برد. هوا هنوز تاریک بود که باز صدایی شنیدم. انگار کسی ناله می‌کرد. از پنجره که نگاه کردم، دیدم آقا مهدی توی آن سرمای دمِ صبح، سجاده انداخته توی ایوان و رفته به سجده. ‎‌‌‎‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‎‌‌‎ 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 🛣میدان صراط مستقیم🛣 ✨@maidan_sarat_mostageem
بہ‌ یکے از دوستاش‌ گفتم: جملہ‌اۍ‌از شهید‌ بہ‌ یاد دارید؟! گفـــت : یکبــار کہ‌ جلوۍ دوستانم‌ قیافہ‌ گرفتہ‌ بودم ابراهیم‌ کنارم‌ آمد و آرام‌ گفت: نعمتے‌ کہ‌ خداوند‌ بہ‌ تو‌ داده بہ‌ رخ‌ دیگران‌ نکش...‼️ ‎‌‌‎‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‎‌‌‎ 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 🛣میدان صراط مستقیم🛣 ✨@maidan_sarat_mostageem
شهید آقا « محمود رضا بیضائی » محمودرضا اطاعت عجیبی از پدر داشت در حد اطاعت از ولی امر یا خدا، جور دیگری نمی توانم کیفیت اطاعت پذیری اش را بگویم. اگر پدر یک بار به او می گفت نرو، قطعا از سر اطاعت نمی رفت علت این که بی خبر گذاشته بود این بود که اگر پدر می گفت نرو، دیگر نمی رفت و او طاقتش را نداشت که دیگر نرود.... ┄┄┅┅┅❅◇❅┅┅┅┄┄ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‎‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‎‌‌‎ 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 🛣میدان صراط مستقیم🛣 ✨@maidan_sarat_mostageem
از صـفای بـا حـرّ کہ نـگو!شـرمـنده شـده بـود.قصـه‌اش قشـنگ بـود.اینـکہ کفـش انـداخـت دور گـردن و آمـد.مـن غـرور داشـتم و از ایـن ڪار‌هـا نمۍڪردم.فقـط در سیـنه‌زنے هـمیشہ نـگاه مۍکـردم بہ سقـف و مۍگفـتم که ایـن عزاداری را از مـن قـبول کنـید.بعضی وقـت‌هـا حـال و روزم بـه هـم مۍریخـت.مۍزدم به صـورتـم. دلـم بہ حـال خـودم مۍسـوخـت.بہ حـال اطـرافیـانـم.به ممـدحـسین حـسودی‌ام مۍشد.مۍگفـتم:« خـوش‌به‌حـال امـام حـسین که هـمچین نـوڪر‌هـایے داره. هیـچ‌وقـت نمۍشہ یه روز بـرسه که مـا نـوڪر ایـن مـدلے در خـونہ‌ی امـام حـسین(ع) بشـیم.» ┄┄┅┅┅❅◇❅┅┅┅┄┄ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‎‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‎‌‌‎ 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 🛣میدان صراط مستقیم🛣 ✨@maidan_sarat_mostageem
زینب عادت داشت، گل‌هایی را که روح‌الله برایش می‌خرید، پرپر می‌کرد و لای کتاب خشک می‌کرد. در یکی از نبودن‌های روح‌الله، وقتی دل تنگش شده بود، روی یکی از گلبرگ‌ها نوشت: «آن چنان مهر توام در دل و جان جای گرفت، که اگر سر برود از دل و از جان نرود.» این گلبرگ را خودش نوشته بود. اما جریان گلبرگ دوم را نمی‌دانست. وقتی آن را برگرداند، دستخط روح‌الله را شناخت که روی گلبرگ نوشته بود: «عشــــقِ من دلتنگ نباش!» 🙃 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‎‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‎‌‌‎ 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 🛣میدان صراط مستقیم🛣 ✨@maidan_sarat_mostageem
🔹به قدری دوستش داشت «داداش مهدی» صدایش میزد. 🔹همیشه از نظم مثال زدنی و هوش فوق العاده ی، مهدی میگفت. 🔹بعد از شهادت مهدی، همیشه سعی میکرد وقتی ایران هست به خانواده مهدی حتما سر بزند، وقتی به خانواده مهدی سر میزد، کارهایی که اگر مهدی بود انجام میداد، را سعی میکرد انجام بده... 🔹 یک دفعه، ظرف میشست 🔹یک دفعه، سفره پاک می کرد و... 🔹 شهید که به این شدت به او علاقه مند بود، قطعا ویژگی های زیادی داشت که با شناخت آن ها می شود، راه را پیدا کرد. 🔹راه سید ابراهیم ها و مهدی صابری ها و... 🔹راه اینکه، چکار باید کرد تا خدا خریدارمان شود؟؟ ┄┄┅┅┅❅◇❅┅┅┅┄┄ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‎‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‎‌‌‎ 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 🛣میدان صراط مستقیم🛣 ✨@maidan_sarat_mostageem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📞آخرین پیام صوتی شهید مدافع‌حرم حجت اسدی برای فرزندانش پدرم نیست ولی خاطره‌هایش باقیست یادِ آن قلب پُر از مهر و صفایش باقیست مرگ پایان کسی نیست که عاشق باشد پدرم رفت ولی عشق و دعایش باقیست ┄┄┅┅┅❅◇❅┅┅┅┄┄ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‎‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‎‌‌‎ 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 🛣میدان صراط مستقیم🛣 ✨@maidan_sarat_mostageem
| آرمــٰانم هســت؟! | هرکس می‌خواست بیاد خونه خواهرم یا جایی می‌رفتن، می‌پرسیدن: «آرمانم هست؟» از بس خوش‌اخلاق و شوخ بود. وقتی که آرمان توی جمع بود، به همه بیشتر خوش می‌گذشت... (⚜به روایت از خاله شهید⚜) ♥️🌿" • ┄┄┅┅┅❅◇❅┅┅┅┄┄ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‎‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‎‌‌‎ 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 🛣میدان صراط مستقیم🛣 ✨@maidan_sarat_mostageem
قـبل از سفـر ڪربـلا هـمه رفـتیم مشـهد.حـاج‌محـمود گـفت که ایـنجـا ڪنـار حـرم هـرروز،بـه نـیت‌شـماهـا امـین‌الـله مـۍخـوانـن تـا بـرگـردیـد.وقـتی از ڪربـلا بـرگـشتـیم،خـانـه نـرفـتیم.هـمان شـب از یـزد بـلیت اتـوبـوس گـرفـتیم و رفـتیم مشهـد.یڪ راسـت رفـتیم حـرم.بـا هـمان لبـاس‌هـایی ڪہ از ڪربـلا بـرگـشتـه بـودیم.محـمدحـسیـن مۍگفـت کہ ڪربـلا‌هـایـمان را از امـام‌رضـا{ع}گـرفـته‌ایـم.هـمیشه هـم بعـد از هـیئـت دم مےگـرفـت: پـنجـره‌فـولاد‌رضـا‌بـراتِ‌ڪربـلا‌مےده هـرکۍبـہ‌ڪربـلـا‌مۍره‌از‌حـرم‌امـام‌رضـا‌مےره ┄┄┅┅┅❅◇❅┅┅┅┄┄ 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 🛣میدان صراط مستقیم🛣 ✨@maidan_sarat_mostageem
🌿شــرط شهــٰادت 🌿 وقتی بحث کار فرهنگی و تربیتی محلشون رو پیش می‌کشید، گاهی سر مشکلات و جدل‌هایی که با برخی از افراد مجموعه‌شون داشت، صحبت می‌کردیم. عمدتا به این نتیجه می‌رسیدیم که برخی از اون‌ها حتی در حد کتاب طرح کلی حضرت آقا نگاه مبنایی ندارند و این کتاب شریف رو هم نخوندن. یه بار آرمان به بیان خودش گفت: «بعضی‌هاشون فقط ادعاشون می‌شه ولی اهل عمل نیستند... هر وقت اومدی توی میدون و تجربه کار رو چشیدی، اون وقت حق نظر داری.» الان که به کلامش فکر می‌کنم، می‌بینم که فقط خودش اهل عمل بود و با شهادتش این رو ثابت نکرد؛ بلکه نمایان کرد... حقیقتا همینه. سردار دل‌ها شرط شهادت رو اینطور می‌فرمایند: «تا کسی شهید نبود، شهید نمی‌شود. شرط شهید شدن، شهید بودن است. اگر امروز بوی شهید از رفتار و اخلاق کسی استشمام شد شهادت نصیبش می‌شود. تمام شهدا دارای این مشخصه بودند.» ┄┄┅┅┅❅◇❅┅┅┅┄┄ 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 🛣میدان صراط مستقیم🛣 ✨@maidan_sarat_mostageem
مثلا رفته بود خواستگاری همون اول به دختر خانوم گفته بود شاید من برم شهید بشم اونام آب پاکی ریخته بودن رو دستش که دخترمون مگه رو دستمون مونده ... ┄┄┅┅┅❅◇❅┅┅┅┄┄ 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 🛣میدان صراط مستقیم🛣 ✨@maidan_sarat_mostageem
آموزش مستندسازی برای بچه‌های جبهه فرهنگی انقلاب، برای نیروهای تشکیلاتی حزب‌الله لبنان، افغانستانی‌ها و پاکستانی‌ها کاری بود ڪہ آقاے طالب‌زاده در دوران مدیریت فرهنگی ڪہ در ارشاد و صداوسیما داشت، پی گرفت. به اعتقاد برخی، اگر نادر طالب‌زاده نبود، حزب‌الله لبنان بخش تبلیغات نداشت خودش معتقد بود آموزش خیلی برڪت دارد: «نخستین گروهی ڪہ آموزش دادیم بچه‌های فیلمساز لبنانی بودند ڪہ المنار را تشکیل دادند و نخستین کارهای‌شان به ‌صورت کلیپ موسیقی و در چارچوب ایجاد جنگ روانی بود. بعداً مستندسازی را آغاز ڪردند. بعد از سال ۲۰۰۰ حمله اسرائیل به بیروت، یکی از این کارها کار محمد دبوق بود. بعدها دبوق مستندی با عنوان «روح‌الله»درباره امام ساخت؛ مستندی که بهترین مستند درباره امام بود.»📸 همکاری با حزب الله بعدها هم ادامه داشت.🤝🌱 ♥️ ┄┄┅┅┅❅◇❅┅┅┅┄┄ 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 🛣میدان صراط مستقیم🛣 ✨@maidan_sarat_mostageem
سیگـاری‌ام.پـدرم هـم می‌دانـد.ده نفـر به مـن گفـته بـودنـد:« دوروبـر هیـئت سـیگار نـکش!» سریـع دهـان بہ دهـان مۍشـدیم.اصلاً گـوشم بـدهـڪار ایـن حـرف هـا نـبود.یڪ بـار دم در هیـئت تـاآمـدم سیـگارم را آتـش بـزنـم،دم گـوشم گفـت:« مۍخـوای بڪشی بڪش،ولی غـلاف بڪش!»مثل آقایـش ڪم حـرف بود. حـرف نمۍزد، ولے اگـر مۍزد،خوب مۍزد.ڪاری کـرد، می‌رفـتم یڪ کـوچہ آن طـرف تـر سیـگار می‌ڪشیدم که وقتـی مۍروم هـیئت،دهـانم بـو نـدهـد... ┄┄┅┅┅❅◇❅┅┅┅┄┄ 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 🛣میدان صراط مستقیم🛣 ✨@maidan_sarat_mostageem
قبل از مسابقات دو رکعت نماز میخوند. پرسیدم: چه نمازی میخونی؟! گفت: دو رکعت نماز میخونم از خدا میخوام یه ‌وقت توی مسابقه حال کسی رو نگیرم! آقا ابراهیم میگفت ؛ همیشه کاری کن که خدا تو رو دید خوشش بیاد؛ نه مردم! آقا ابراهیم میگفت ؛ از مشهور شدن، مهم‌تر اینکه آدم بشیم! ┄┄┅┅┅❅◇❅┅┅┅┄┄ 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 🛣میدان صراط مستقیم🛣 ✨@maidan_sarat_mostageem
عباس، روزی آمد خانه و گفت: «خانوم! باید خونه‌مون رو عوض‌ کنیم، می‌خوام خونه‌مون رو بدیم به یکی از پرسنلِ نیروی هوایی که با هشت تا بچه در یک خونۀ دواتاقه زندگی می‌کنند. این خونه برای ما بزرگه، می‌دیم به اونا و خودمون می‌ریم اونجا...» آن بنده خدا وقتی فهمید فرمانده‌اش می‌خواهد این کار را بکند قبول نکرد؛ اما با اصرارِ عباس بالأخره پذیرفت و خانه‌مان را با آن‌ها عوض کردیم. - به روایت همسر شهید 🌱 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 🛣میدان صراط مستقیم🛣 ✨@maidan_sarat_mostageem
🥀 ●بی‌هوا گفتم: ناصر، بهم قول می‌دی رفتی بهشت شفاعت من را هم بکنی؟ یک لحظه سکوت کرد. چشم از چشمم بر نمی‌داشت. گفت: اونی که باید شفاعت بکنه تویی نه من. ته ماجرا اینه که من می‌رم یه تیر می‌خورم و خلاص. بعدش بهم میگن شهید ولی تو باید حالا حالاها بمونی بدون من بالا سر سمیه ، تو مسولیت یکی دیگه دستته اکرم. بزرگ کردن سمیه رو دست کم گرفتی. ●آن قدر جدی این جمله‌های آخر را گفت که باورم شد تر و خشک کردن سمیه از جبهه رفتن او هم مهمتر است. داشتم به حرفاهاش فکر می‌کردم که چهار زانو نشست روبه‌روم. دست‌هام رو گرفت و سرش رو انداخت پایین. «جون ناصر، اگه نیومدم، دنبال جنازه‌ام نگرد.» ✍به روایت همسربزرگوارشهید 📎جانشین فرماندهٔ گردان حمزه لشگر ۲۷محمدرسول‌الله(ص) ●ولادت : ۱۳۳۲/۱۰/۲ شهرری ، تهران ●شهادت : ۱۳۶۲/۱۲/۴ طلائیه ، عملیات خیبر 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 🛣میدان صراط مستقیم🛣 ⚫️@maidan_sarat_mostageem ✨✨✨✨✨✨✨✨