🌹برف سنگينی باريده بود و خيلی سرد بود. حاج یونس پاس بخش بود. ساعت دو نيمه شب كه رفتم پست را تحويل بگيرم، ديدم خودش ايستاده به نگهبانی.
گفتم:از كی تا حالا پاسبخش هم بايد سر پست بيايد؟
🌹با مهربانی گفت: يكي از بچه ها مريض شده بود ،من خودم به جایش پست دادم.
به جای دو نفر نگهبانی داده بود. به من هم تعارف می كرد، جايم پست بدهد.
🍃#شهیدحاجیونسزنگیآبادی
✍مثل مالک
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🛣میدان صراط مستقیم🛣
⚫️@maidan_sarat_mostageem
✨✨✨✨✨✨✨✨
.
🔸حاج یونس شاگرد آقای کوهپا که از باغداران شهر بود شده بود...
🔹یکی از روزها مادر حاج یونس مریض شد و او از کارفرمایش اجازه خواست تا مادر را پیش دکتر ببرد و گفت که بعدا این چند ساعت را جبران خواهم کرد...
🔹با یکی از دوستانش به نام عباس مادر را به مطب بردند و بعد هم او به مراقبت از مادر پرداخت.
◇ فردای آن روز زودتر از همیشه در محل کارش حاضر شد و آن چند ساعت غیبتش را جبران کرد...
◇ با اینکه می دانست آقای کوهپا آن موقع سر کار نیست و چیزی هم به او نمی گوید اما یونس با همین رفتارهای خداپسندانه اش توانسته بود بین مردم آبروی زیادی جمع کند و امین آنها شود و همه اینها بر می گشت به نان حلالی که پدر با آن یونس را بزرگ کرده بود.
🍃#شهیدحاجیونسزنگیآبادی
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🛣میدان صراط مستقیم🛣
✨@maidan_sarat_mostageem
✨✨✨✨✨✨✨