🍃#شهیدعلیرضاموحددانش
💍عروسی علیرضا موحد
🔹روزی که امام رحمه الله علیرضا موحد دانش، فرمانده تیپ سیدالشهدا و همسرش را عقد کرد،
علی با دست چپش دست امام رحمه الله را گرفت و بوسید.
وقتی از حضور امام رحمه الله بیرون آمدند، همسرش پرسید، چرا با دست راست دست امام رحمه الله را نگرفتی؟ گفت ترسیدم امام رحمه الله متوجه دست مصنوعیام شود و غصهدار شود.
علی اصرار داشت مراسم عروسی را در مسجد و با تعارف مقداری خرما برگزار کنند
نظرش این بود که خبر مراسم را با پخش اعلامیه به گوش دوستان و آشنایان برساند؛ اما خانواده علی زیر بار نرفت.
اگرچه مراسم عروسی در نهایت سادگی، تنها با سخنرانی فرمانده سپاه تهران و فرستادن صلوات در مسجد برگزار شد، اما خانواده توانست شیرینی را جایگزین خرما کند.
🎙راوی: همسر شهیـــد
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🛣میدان صراط مستقیم🛣
✨@maidan_sarat_mostageem
✨✨✨✨✨✨✨✨
🍃 #شهیدعلیرضاموحددانش :
✨مردم بدانید راهى را که در آن گام نهاده ایم که همانا راه حسین (علیهالسلام) است و به اختیار انتخاب کرده و تا آخرین نفس و آخرین رمقى که به تن داریم در سنگر رضاى خدا خواهیم ماند
🕊موحد دانش دست راستش از مچ قطع بود پشت سرش قایم کرده بود. ظهیرنژاد دستش را آورد دست موحد را بگیرد، یکباره علیرضا دست قطع شدهاش را در شکم ظهیرنژاد زد.
ظهیرنژاد به عقب رفت و متعجبانه او را نگاه کرد. دستهای موحد را دید لبخندی زد و او را در آغوش گرفت و خداحافظی کردند.
تاریخ ۱۳ مرداد ۶۲ حین عملیات والفجر ۲ در منطقه حاج عمران در سمت فرماندهی تیپ ۱۰ سیدالشهدا (علیهالسلام) آسمانی شد.
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🛣میدان صراط مستقیم🛣
⚫️@maidan_sarat_mostageem
✨✨✨✨✨✨✨✨
🍃#شهیدعلیرضاموحددانش :
▪️مردم بدانید راهى را که در آن گام نهاده ایم که همانا راه حسین (ع) است و به اختیار انتخاب کرده و تا آخرین نفس و آخرین رمقى که به تن داریم در سنگر رضاى خدا خواهیم ماند
▪️موحد دانش دست راستش از مچ قطع بود پشت سرش قایم کرده بود. ظهیرنژاد دستش را آورد دست موحد را بگیرد، یکباره علیرضا دست قطع شدهاش را در شکم ظهیرنژاد زد.
ظهیرنژاد به عقب رفت و متعجبانه او را نگاه کرد. دستهای موحد را دید لبخندی زد و او را در آغوش گرفت و خداحافظی کردند.
▪️تاریخ ۱۳ مرداد ۶۲ حین عملیات والفجر ۲ در منطقه حاج عمران در سمت فرماندهی تیپ ۱۰ سیدالشهدا (ع) آسمانی شد.
🛣میدان صراط مستقیم🛣
🕊@maidan_sarat_mostageem
#خاطرات_شهید
یک روز دیدم علی با محمدرضا دعوا می کند. محمدرضا، علی را تهدید کرد و گفت: اگر کوتاه نیایی به بابا می گویم در مدرسه چکار می کنی.
من با شنیدن این حرف کمی ترسیدم، اما آن موقع به روی خود نیاوردم. آنها کلاس دوم و سوم ابتدایی بودند و با اوضاعی که آن روزها داشت، حسابی هوایشان را داشتم.
مدتی بعد محمد را کنار کشیدم و گفتم بابا، علیرضا در مدرسه چکار می کند؟ محمد گفت: بابا نمی دانی با پول توجیبی که بهش می دهی چه می کند؟ من ترسم بیشتر شد و حسابی مضطرب شدم، خوب بابا بگو با آن پول چه می کند؟ جواب داد: دفتر و مداد می خرد و می دهد به بچه هایی که خانواده شان فقیر هستند.
✍به روایت پدربزرگوارشهید
🍃#شهیدعلیرضاموحددانش
ولادت : ۱۳۳۷/۶/۲۷ تهران
شهادت : ۱۳۶۲/۵/۱۳ حاجعمران ، عملیات والفجر۲
🛣میدان صراط مستقیم🛣
🕊@maidan_sarat_mostageem