نانوایے محل بسٺہ بود.
و براے خرید نان باید مسافٺ زیادے را طے مےڪردیم.
بہ محسن ڪہ ٺازه از راه رسیده بود، گفٺم:
" مادرجان نانوایے بسٺہ بود؛
مےرے یہ جاے دیگہ چندٺا نون بگیرے؟ "
گفٺ: بلہ،چرا ڪہ نہ؟
بعد موٺورش را گذاشٺ داخل حیاط
و ڪیسہ را از من گرفٺ.
پرسیدم:وچرا با موٺور نمیرے؟
گفٺ: پیاده مےرم موٺور مال خودم نیسٺ؛
مال بیٺالمالہ.
ڪٺاب فرهنگنامہ شهداے سمنان📚
#شهید_محسن_احمدزاده
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🛣میدان صراط مستقیم🛣
✨@maidan_sarat_mostageem
✅ نانوایی محل بسته بود و برای خرید نان باید مسافت زیادی را طی می کردیم.
به محسن که تازه از راه رسیده بود، گفتم:
«مادر جان! نانوایی بسته بود؛ می ری یه جای دیگه چند تا نون بگیری؟»
گفت: «بله، چرا که نه؟» بعد موتورش را گذاشت داخل حیاط و کیسه را از من گرفت.
پرسیدم: «چرا با موتور نمی ری؟»
گفت: «پیاده می رم. موتور مال خودم نیست؛ بیت الماله.نمیتوانم استفاده شخصی از آن بکنم!»
#شهید_محسن_احمدزاده🌷
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🛣میدان صراط مستقیم🛣
✨@maidan_sarat_mostageem