🌹شهید_سردار_غلامعلی_پیچک
◽️تاریخ ولادت : ۱۳۳۸
◽️محل ولادت : تهران
◽️تاریخ شهادت :۱۳۶۰/۰۹/۲۰
◽️محل شهادت : قاسمآباد
فرمانده محور عملیاتی سپاه غرب
◽️عملیات :مطلع الفجر
✍️ فرازی از وصیتنامه :
من دراین راهی که انتخاب کردهام
سختـی بسیار ڪشیدهام ؛
خیلی محرومیتها لمس نمودهام .
همه ی هدفم این است ڪہ
زحمــاتم از بین نرود ...
از خـــدا می خواهم ڪہ
حتماً این کارها را از من قبول کند
و اجــرم را بـدهد ...!
اجر من تنها با شهــادت ادا میشود
و اگر در این راه شهیــد نشوم
همه زحمـاتم هـدر رفته است ...
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🛣میدان صراط مستقیم🛣
⚫️@maidan_sarat_mostageem
✨✨✨✨✨✨✨✨
#عاشقانه_های_شهدایی
جمعه به جمعه با دوستاش میرفت کوهنوردی.
یه بار نشد که دست خالی برگرده . همیشه برام گلهای وحشی زیبا یا بوته های طلایی می آورد.
معلوم بود که از میون صدتا شاخه و بوته به زحمت چیده .
بعد از شهادتش رفتم اتاق فرماندهی تا وسایلشو ببینم و جمع کنم.
دیدم گوشه اتاقش یه بوته خار طلایی گذاشته که تازه بود.
جریانش رو پرسیدم ، گفتند: از ارتفاعات لولان عراق آورده بود.
شک نداشتم که برای من آورده.
راوی :همسرشهیدحسن آبشناسان
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🛣میدان صراط مستقیم🛣
⚫️@maidan_sarat_mostageem
✨✨✨✨✨✨✨✨
🌹زیاد پیش می آمد سرباز یا بسیجی کم سن و سال بیاید منطقه، برای بازدید یا تفریح .
مجید با خودش می بردشان پشت میدان مین. کار را نشان شان می داد. به قول خودشان پاگیرشان می کرد. با خنده ها و شوخی هایش، با خاکی بودنش روی دل ها اثر می گذاشت. می گفت: هر کدام از این ها که بر می گردند شهرها و دیارشان؛ باید روی جماعتی اثر بگذارند و فرهنگ سازی کنند.
جوانی دانشجو با موهای دم اسبی، با کاروان راهیان نور آمده بود جنوب، آن هم محض کنجکاوی. مجید برایش خاطره می گفت. او هم گریه می کرد. آویزان شده بود به پنجره های معراج شهدا. با شهدا عهدی بست.
🌹مراسم ترحیم مجید بود. جوانی با ظاهری حزب اللهی دست انداخت گردنم. گریه اش هق هق بود. به سختی شناختمش، همان جوان دانشجوی دم اسبی بود.
گفت: بر سر عهد با شهدا هستم.
🍃#شهیدمجیدپازوکی
📚مجموعه یادگاران، جلد ۲۹
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🛣میدان صراط مستقیم🛣
⚫️@maidan_sarat_mostageem
✨✨✨✨✨✨✨
بدون اینکه چیزی بگه بلند شد برام آب آورد.
نه اون حرفی زد نه من.
حرف رفتن رو پیش کشید و گفت:
منم می خوام برم سوریه...
خشکم زد، باورم نمی شد،
فقط چند ماه از ازدواجمون گذشته بود ،
سکوتم رو شکستم و زود عکس العمل نشون دادم:
- تو نباید بری علی!
-چرا؟!
-چون ما تازه ازدواج کردیم هنوز یه سال نشده علی...
ما برا بچهمون اسم انتخاب کردیم،
داریم خونمون رو درست می کنیم،
این همه برنامه برا زندگیمون داریم.
این دفه نرو، دفعه بعد میری
امسال اولین بهاریه که قراره باهم عید دیدنی بریم و سفره هفت سین بندازیم.
گفت:
«خانم می خوای از زن هایی باشی که روز عاشورا نذاشتن شوهراشون به یاری امام حسین علیه السلام بره؟»
دیگه چیزی واسه حرف زدنم نذاشت.
ماتم برده بود و دهانم خشک خشک.
گفت:
تو اجازه بده برم، منم عوضش اگه شهید بشم و لایق بهشت باشم و اگه اجازه شفاعت یه نفرو داشته باشم قول شرف میدم اون یه نفر هیچ کس نباشه جز تو...
🍃#شهیدعلیآقایی
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🛣میدان صراط مستقیم🛣
⚫️@maidan_sarat_mostageem
✨✨✨✨✨✨✨✨
❗️شیعیانمارادر ، اوقاتنمازآزمایشکنید
کهچقدربهفکرنمازشان ، هستند .
-امامصادق(علیهسلام)-
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🛣میدان صراط مستقیم🛣
⚫️@maidan_sarat_mostageem
✨✨✨✨✨✨✨
❌سیلی به صورت مجتهدی زده شد
آیت الله محمد تقی بافقی از علما و مجتهدین قم بود. ایشان در حمام مشاهده کردند که سرهنگی ریشش را می تراشد، فرمودند :((آقا ریشتان را نتراشید، حرام است)) سرهنگ (زمان طاغوت) خشمگین شد یک کشیده زد توی صورت این عالم ربانی.
حاج شیخ بدون تامل طرف دیگر صورت را آورد و گفت:یک سیلی هم این طرف صورتم بزن ولی دیگر ریشت را نتراشید.
سرهنگ از اخلاق و استقامت ایشان متعجب شده و از دلاک سوال کرد این شخص کیست؟
دلاک گفت:او ایت الله بافقی است.
سرهنگ از ایشان عذر خواهی کرد.
وتا آخر عمر ریش نتراشید و از مریدان مرحوم بافقی گردید.
#ایت_الله_محمد_تقی_بافقی
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🛣میدان صراط مستقیم🛣
⚫️@maidan_sarat_mostageem
✨✨✨✨✨✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پنجشنبه وسلامی محضر اقاسیدالشهداعلیه السلام
☘صلی الله علیک یاابااعبدالله
☘صلی الله علیک یاابا عبدالله
☘صلی الله علیک یاباعبدالله
🍃آیت الله بهجت (ره) ؛
فردای قیامت که هیچ چیز از انسان
نمی خرند اشک بر سیدالشهداء را
مثل دانه ی مروارید برایش نقد
میکنند🍃
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🛣میدان صراط مستقیم🛣
⚫️@maidan_sarat_mostageem
✨✨✨✨✨✨✨
ثواب اعمال امروزمون
هدیه به #امام_زمانمان و #شهدایی که امروز تو میدان ازشون یاد میشه
ان شاءالله شفاعتشون شامل حالمان گردد باذکر متبرک ومنور
#صــــــــلــــــــــواتـــــــــــــ
✨✨✨✨✨✨✨✨
الــــلــــهــــم صــــلــــی عــــــلـــــی مــــحــــمــــد والـــــــ مــــحــــمــــد وعــــجــــل ــفــــرجــــــهـــــم
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🛣میدان صراط مستقیم🛣
⚫️@maidan_sarat_mostageem
✨✨✨✨✨✨✨✨
#ذکر_روز_پنجشنبه:
✨لا اله الا الله
✨الملک
✨الحق
✨المبین
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🛣میدان صراط مستقیم🛣
⚫️@maidan_sarat_mostageem
✨✨✨✨✨✨✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سعی کنید دائم به یاد #امام_زمان(عج)
باشید...
🎙#حجت_اسلام_عالی
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🛣میدان صراط مستقیم🛣
⚫️@maidan_sarat_mostageem
✨✨✨✨✨✨✨✨
چه زیبا ومتبرک است تمام آن روزی که با یاد ونام
#امام_زمان
و
#شــــهــدا
آغازشود
امروزمون
معنوی تر
از دیروزمون
ان شاءالله🤲
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
✨✨✨✨✨✨✨✨
❇️ خاصیت زیارت امام حسین (ع)
🌴 امام حسین علیه السلام فرمودند:
🌕 بر خداوند است که هیچ گرفتاری به زیارت من نیاید مگر آنکه او را شادمان بازگردانم و به خانواده اش برسانم.
📚 ثواب الاعمال شیخ صدوق ص ۹۸
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🛣میدان صراط مستقیم🛣
⚫️@maidan_sarat_mostageem
✨✨✨✨✨✨✨✨
شهید محمدعلی پورعلی، معروف به "مَندلی طلا"
🔻محمدعلیِ پورعلی جوان زیبا و سفیدرویی بود که به خاطر طلائی رنگ بودن موهایش در روستای گُراخک شاندیز، به "مندلیطلا" معروف بود.
مندلیطلا تا قبل از شهادت، در روستا اقدام به تولید و پخش مشروبات الکلی به صورت بشکهای میکرد، تا اینکه توسط کمیته انقلاب اسلامی آن زمان دستگیر و پس از محاکمه به شلاق محکوم شد.
وی را جلوی مسجد روستا آورده و روی چهارپایهای خواباندند و در برابر مردم، حدّ شلاق را بر بدنش جاری کردند.
بعد از اجرای حد، پدر پیرش به او گفت: "خیر نبینی که آبروی منو بردی و از نمازِ تو مسجد محرومم کردی".
بعدها مندلی طلا به یکی از دوستانش گفته بود: "از حرف پدرم خیلی تکون خوردم و دلم خیلی شکست. موقعی که زیر بغلامو گرفته بودن و از روی چهارپایه پایین میاوردن، رو به خونه خدا (مسجد) کردم و از خدا طلب بخشش کردم. بعد از چند روز هم دلم هوای جبهه کرد. متوسل به ابی عبدالله شدم و تصمیم گرفتم به جبهه برم".
اهالی روستا میگویند: "مندلی طلا عزم جبهه کرده بود اما بسیج روستا بهخاطر سابقه خرابش، ثبتنامش نکرد".
از پایگاه بسیج شاندیز و اَبَرده هم اقدام کرد، آنها هم ثبتنامش نکردند.
دوست مندلیطلا که از بسیجیان روستای زُشک میباشد، او را از طریق پایگاه بسیج روستای زشک ثبت نام کرده و او را به آموزش جبهه اعزام کرد.
وی میگوید: "مندلیطلا بعد از طی دوران آموزش و هنگام اعزام به جبهه به من گفت، من بیست و هفت روز دیگه شهید میشم و بدنم بیست روز تو بیابون میمونه. وقتی بعد از چهل و هفت روز جنازمو تو روستا آوردن، تو همون نقطهای که شلاقم زدن، بدنمو رو زمین بذارین و پدرمو بالا سرم بیارین، بگین پدرم کنار سرم وایسه و جلوی مردم حلالم کنه و بگه، مندلیطلا توبه کرد تا هم خودش خدایی بشه و هم مایهٔ آبروی پدرش بشه".
دقیقا چهل و هفت روز پس از اعزام، پیکر مطهر این شهید را به روستا میآورند و تشییع میکنند.🌷🌷
مردم روستا میگویند: "با اینکه پیکر این شهید بیست روز تو بیابون رو زمین مونده بود، تو فضای مسیر تشییع جنازه بوی عطری پیچیده بود که همه به هم میگفتن تو عطر زدی؟"🌷🌷
پدر شهید میگوید: "مندلی زمانی که می خواست به جبهه بره، برای خدافظی پیش من اومد و یکساعت دست و صورتمو میبوسید، اما من حاضر نشدم صورتشو ببوسم و الآن تو حسرت یک بوسهشَم. من هیچوقت فکر نمیکردم که مندلی من یک روزی طلا بشه. جنازه پسرم بوی خیلی خوشی میداد".
تمام اهالی روستای گُراخک در تشییع پیکر این شهید تواب شرکت کرده بودند. مثل آقایان شجاعی، احمدی، رضایی و ....، و گواهی میدهند که تمام کوچهٔ مسیر تشییع را بوی عطر خوشی فرا گرفته بود و تا مدتها این بو را حس میکردند.
تاریخ تولد: ١٣٣٧/٠١/٠٢
تاریخ شهادت: ١٣۶۵/٠۴/١٢
راوی: برادرِ راوی و مداح،حاج حسن رضایی
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🛣میدان صراط مستقیم🛣
⚫️@maidan_sarat_mostageem
✨✨✨✨✨✨✨✨
#خاطراتشهـــدا
#شهیــدناصــرڪاملی🥀
●بیهوا گفتم:
ناصر، بهم قول میدی رفتی بهشت شفاعت من را هم بکنی؟
یک لحظه سکوت کرد.
چشم از چشمم بر نمیداشت.
گفت:
اونی که باید شفاعت بکنه تویی نه من. ته ماجرا اینه که من میرم یه تیر میخورم و خلاص.
بعدش بهم میگن شهید ولی تو باید حالا حالاها بمونی بدون من بالا سر سمیه ، تو مسولیت یکی دیگه دستته اکرم. بزرگ کردن سمیه رو دست کم گرفتی.
●آن قدر جدی این جملههای آخر را گفت که باورم شد تر و خشک کردن سمیه از جبهه رفتن او هم مهمتر است.
داشتم به حرفاهاش فکر میکردم که چهار زانو نشست روبهروم.
دستهام رو گرفت و سرش رو انداخت پایین. «جون ناصر، اگه نیومدم، دنبال جنازهام نگرد.»
✍به روایت همسربزرگوارشهید
📎جانشین فرماندهٔ گردان حمزه لشگر ۲۷محمدرسولالله(ص)
●ولادت : ۱۳۳۲/۱۰/۲ شهرری ، تهران
●شهادت : ۱۳۶۲/۱۲/۴ طلائیه ، عملیات خیبر
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🛣میدان صراط مستقیم🛣
⚫️@maidan_sarat_mostageem
✨✨✨✨✨✨✨✨
بدون اینکه چیزی بگه بلند شد برام آب آورد.
نه اون حرفی زد نه من.
حرف رفتن رو پیش کشید و گفت:
منم می خوام برم سوریه...
خشکم زد، باورم نمی شد،
فقط چند ماه از ازدواجمون گذشته بود ،
سکوتم رو شکستم و زود عکس العمل نشون دادم:
- تو نباید بری علی!
-چرا؟!
-چون ما تازه ازدواج کردیم هنوز یه سال نشده علی...
ما برا بچهمون اسم انتخاب کردیم،
داریم خونمون رو درست می کنیم،
این همه برنامه برا زندگیمون داریم.
این دفه نرو، دفعه بعد میری
امسال اولین بهاریه که قراره باهم عید دیدنی بریم و سفره هفت سین بندازیم.
گفت:
«خانم می خوای از زن هایی باشی که روز عاشورا نذاشتن شوهراشون به یاری امام حسین علیه السلام بره؟»
دیگه چیزی واسه حرف زدنم نذاشت.
ماتم برده بود و دهانم خشک خشک.
گفت:
تو اجازه بده برم، منم عوضش اگه شهید بشم و لایق بهشت باشم و اگه اجازه شفاعت یه نفرو داشته باشم قول شرف میدم اون یه نفر هیچ کس نباشه جز تو...
🍃#شهیدعلیآقایی
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🛣میدان صراط مستقیم🛣
⚫️@maidan_sarat_mostageem
✨✨✨✨✨✨✨✨
~🕊
🌿سـھ ماھ دࢪ سـنگࢪ...
ازطرف سپاه به حسین چهارماه ماموریت کردستان داده شد؛
اما حسین با اصرارحکم رابه هشت ماه افزایش داد.
وقتی پس از چهار ماه آمدپوست صورتش سیاه وخشک شده بود😔
علت راازاو پرسیدیم ،
گفت چیزی نیست ،
ازهمراهانش که سوال کردیم گفتند:
«حسین به مدت سه ماه دریک سنگر مأمور بوده وبه علت سرمای زیاد وخطرناک بودن منطقه امکان بیرون آمدن
ودیدن آفتاب راهم نداشته !»
🍃#شهید_حسین_رضازاده
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🛣میدان صراط مستقیم🛣
⚫️@maidan_sarat_mostageem
✨✨✨✨✨✨✨✨
🔰عبدالمهدی برایتان می ماند
🔸شش ماهه بود که مریض شد. مریضی سختی عبدالمهدی را از پا انداخت! دکترها گفتند فایده ندارد ، زنده نمی ماند؛ حیرت و غصه کنار هم آمده بود سراغ پدر و مادری که داغ کودکانِ قبلشان را هم تجربه کرده بودند.
🔸مادر به دلش افتاد که او را نذر کند، و نذر اربابش کرد.
🔸تاریکی رفت و روشنایی آمد.امید که در خانه قدم بگذارد، شور و نشاط هم می آید؛ نذر آقایی ابوالفضل کردند و گوسفندی که برای او قربانی شد و به فقرا رسید.
🔸همان ساعت های دلگیر بود که مادر می گوید: متوجه نشدم بیدار بودم یا کمی خوابم برد.. اما شنیدم کسی کنارم زمزمه کرد: عبدالمهدی برایتان می ماند.
✍منبع: کتاب «عبدالمهدی»
🍃#شهید_عبدالمهدی_مغفوری
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🛣میدان صراط مستقیم🛣
⚫️@maidan_sarat_mostageem
✨✨✨✨✨✨✨✨