4.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بازی با هدف یادگیری الگویابی
#بازی
👫@majaleh_khordsalan
🌸 مامان و بابای مهربون
🌸 مربی شیرین زبون
🌸 از حالا که یک کودکم
🌸 مثل یه غنچه کوچکم
🌸 یادم بدید راز و نیاز
🌸 شیوه ی خواندن نماز
🌸 خدا نماز و دوست داره
🌸 راز و نیاز و دوست داره
👫@majaleh_khordsalan
10.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ شاد ورزش با شعر زبان انگلیسی
👫@majaleh_khordsalan
18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ترانه یه روز یه آقا خرگوشه 🐰🐭
#کلیپ
👫@majaleh_khordsalan
1.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هدیه شکلاتی برای کودکان
#کاردستی
👫@majaleh_khordsalan
717K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نقاشی کرم
#نقاشی 🐛🐛
👫@majaleh_khordsalan
💜🐭آقا موش باهوش🐭💜
یکی بود يکي نبود. يک آقا موش بود که خيلي باهوش بود. روزي توي لانهاش خوابيده بود، صداي ميوميو شنيد. از خواب پريد. نگاه کرد و ديد يک گربه چاق و چله جلو در لانه نشسته است.
از توي لانه داد زد: «آقا گربه، سلام! مي خواهي مرا بخوري؟»
گربه گفت: «آره که ميخواهم! منتظرم بيايي بيرون، تا بگيرمت و بخورمت.»
آقا موش گفت: «چرا تو زحمت بکشي؟! دهانت را باز کن، خودم ميپرم توي آن. اما چشمهايت را ببند تا نترسم.»
گربه دهانش را باز کرد و چشمهايش را بست.
آقا موش ناقلا از توي لانه، يک سنگ برداشت و پرت کرد توي دهان گربه .
گربه خيال کرد کرد که موش پريده توي دهانش. دهانش را بست و سنگ را قورت داد. سنگ افتاد تو شکمش و تق... صدا داد.
گربه گفت: «اين چه صدايي بود؟»
آقا موش داد زد: «اين صداي استخوانهاي من بود، چون که من خيلي لاغر و استخوانيام. اما يک خواهر کوچولو دارم که خيلي تپل تپل است. ميخواهي او را بخوري؟»
گربه گفت «آره که ميخواهم! کجاست تا بگيرمش؟»
آقا موش گفت: «توي لانه است. اما تو زحمت نکش. دهانت را باز کن و چشمهايت را ببند، خودش ميآيد.»
گربه دهانش را باز کرد و چشمهايش را بست.
آقا موش داد زد: «خواهر تپلي، بدو بيا پيش من، توي شکم آقا گربه!»
بعد هم يک سنگ ديگر برداشت و پرت کرد توي دهان گربه.
گربه دهانش را بست و سنگ را قورت داد. سنگ دوم افتاد روي سنگ اول و تق تق ... صدا داد.
گربه گفت: «اين چه صدايي بود؟»
آقا موش داد زد: «خواهر کوچولويم بالا و پايين ميبرد، بازيگوشي ميکند.»
گريه گفت: «خب، بگو نکند!»
آقا موش گفت: «حرف مرا گوش نميکند. فقط حرف آقا داداشم را گوش ميکند. ميخواهي او را صدا کنم؟»
گريه گفت: «آره، صدايش کن!»
بعد هم دهانش را باز کرد و چشمهايش را بست، تا داداش آقا موش هم برود توي شکمش.
آقا موش داد زد: «داداش چان، آقا داداش جان! خواهر کوچولويمان توي شکم گربه شلوغ کرده، بيا ساکتش کن!»
بعد هم يک سنگ ديگر برداشت و پرت کرد توي دهان گربه.
سنگ سوم هم رفت توي شکم گربه، افتاد روي سنگ دوم و اول، تق تق تق... صدا داد.
گربه گفت: «چه خبر است؟ چقدر سرو صدا ميکنيد!»
آقا موش گفت: «خبري نيست. آقا داداشم دارد خواهر کوچولويم را تنبيه ميکند.»
گربه گفت: «بگو نکند!»
آقا موش گفت: «گوش نميکند. چون که عصباني شده. بايد يک کم آب خنک بخورد تا آرام شود.»
گربه گفت: «حالا من چه کار کنم؟»
آقا موش گفت: «اگر زحمتي نيست، برو لب حوض آب، يک کم آب بخور تا دل داداش خنک شود.»
گربه راه افتاد و رفت لب حوض. خواست که آب بخورد، سنگهاي توي دلش سنگيني کرد و گربه افتاد توي آب. قلپ قلپ آب خورد و ميوميو صدا کرد.
آقا موش باهوش از لانه بيرون پريد. گربه را توي حوض ديد. خوشحال شد و خنديد. بعد هم دم باريکش را گذاشت روي دوشش رفت به گشت و تماشا.
#قصه
👫@majaleh_khordsalan
10.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📚اسم قصه شعر:
آقاجون بیا
قصه گو:فاطمه سادات افروزه☺🌺
#قصه_ی_تصویری
👫@majaleh_khordsalan
سلام بچه ها ی گلم 🌸🌸🌸
شنبه قشنگتـون بخـیر🥰
لحظه هاتون مثل گلها🌺
بـاطـراوت و پـر از
عطر خـوش زنـدگی
شادیهاتـون مانـدگـار
و حال دلتون خوبِ خوب❤️🌺
👫@majaleh_khordsalan
6.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام روز بخیر😊❤️
برای بچه هایی که میوه نمیخورن😍عالیهههه
طعم بینظیر داره ، عطر عالی داره خلاصه که برای عصرونه یا صبحانه روش حساب کنید 🥰
تخم مرغ ۳عدد
شکر ۱پیمانه
ماست ۱پیمانه
کره اب شده۱۰۰ گرم
بیکینگ پودر ۲ق م / آرد ۲پیمانه/ جوز هندی سر ق چ/ دارچین ۱ق م
هویج کوچه ۱عدد ریز رنده شده معادل یک پیمانه
۱عدد سیب متوسط بدون پوست ، رنده درشت شده معادل یک پیمانه
پودر گردو دلخواه چند قاشق
کف قالب کاغذ روغنی بندازید
ده دقیقه قبل فر داغ کنید
حرارت فر۱۸۰ درجه
زمان پخت ۳۵ تا۴۵ دقیقه بسته به حرارت فر
#میانوعده
#کودک
👫@majaleh_khordsalan