eitaa logo
مجله خردسالان
35.4هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
4.2هزار ویدیو
31 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/a68l.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
ehsase-beheshti128.mp3
3.38M
🎵 آهنگ احساس بهشتی 👫@majaleh_khordsalan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با استفاده از یک صفحه تخت پازلی، تعدادی پازل و یک تیله مانند تصویر کافیست، تا علاوه بر شکوفایی خلاقیت فرزندتان، به افزایش توانایی حل مسئله، تقویت انگشتان دست(دست ورزی)، افزایش تمرکز و دقت و بسیاری نکات مثبت و مفید دیگر کمک کنید. یکبار شما همراهیش کنید و برای دفعات بعدی به بگویید خودش طراح مسیرش باشد. 👫@majaleh_khordsalan
مورچه پنهان شده در میان زنبورها را پیدا کنید. 🧠 جواب تست هوش ساعت18:00 ارسال میشه😉 👫@majaleh_khordsalan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مثل برای کودکان دلبندتان💙🦋 آشپز که دو تاشد آش یا شور می شود یا بی نمک 👫@majaleh_khordsalan
🍓🍓 الفبا 🍒🍒 آ مثل آتش و آب🔥💧 آدم برفی و آفتاب☃️☀️ ب مثل باغ و بابا بهار و بوی گل ها🌼🌸 پ مثل پاييز سرد🍁 پرواز يک برگ زرد ت مثل توپ خورشيد🏀 قرمز و زرد وسپيد ث مثل ثلث آخر با نمره های بهتر ج مثل جوجه جيک جيک🐥 جنگل سبز و تاريک🌳🌳 چ مثل چوب و چِنار🪵 چَـکاوک و چمن زار ح مثل حوله، حُباب🛁 حياط و حوض پر آب خ مثل خوبی، خدا خنديدن بچّه ها د مثل دشت و دريا درخت سبز و زيبا🌳🌴 ذ مثل ذرّت شاد🌽 بازی کاکل و باد ر مثل رنگين کمان🌈 هفت تا کمان توی آن ز مثل زنبور و زاغ🐝 زَنبَق زیبای باغ🪻 ژ مثل ژاله بر گل هديه گل به بلبل س مثل سايه بيد ستاره های سپيد🌟 ش مثل شش تا شب تاب سه تا بيدار، سه تا خواب ص مثل صبح و صدف🐚 صد تا صدف توی صف ض مثل ضَربه ای سخت که زد تبر بر درخت ط مثل طوق اردک🐤 طوطی سبز و کوچک🦜 ع مثل عيـد و عــمو عروسک کوچولو🪆 غ مثل غاز و غنچه🌷 هر دو تا توی باغچه ف مثل فَوّاره ها در آفتاب زيبا🌝 ق مثل قمری و قو🦢 قاصدک قصّه گو ک مثل کوه پر برف🌁 کاج و کلاغ پر حرف🌲🐦‍⬛️ گ مثل گل يا گلاب گردش گل ها در آب ل مثل لک لک خواب🦩 زير لحاف مهتاب م مثل موج و ماهی🌊🐠 چه ماهی سياهی ن مثل نور و نوروز⚡️ گل داده نرگس امروز و مثل وقت ورزش صبح قشنگ و نرمش ه مثل هوهوی باد🌬 هوای پاک و آزاد ی مثل ياس زيبا در آخر الفبا 👫@majaleh_khordsalan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مترسک ترسو - @mer30tv.mp3
4.44M
مترسک ترسو 🥱😴🥱😴🥱😴🥱😴🥱😴🥱😴 👫@majaleh_khordsalan
سلام بچه ها جون😍 صبحتون بخیر🌞 👫@majaleh_khordsalan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. آموزش اشکال و رنگها مناسب رده سی+۲سال حتما ذخیره کنید که داشته باشید 👫@majaleh_khordsalan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بازی با نمک 😍🥰 یک بازی خوب جهت هماهنگی چشم و دست، افزایش دقت و تمرکز❤️ مناسب‌ برای 3 تا 6 سال •┈┈•••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• 👫@majaleh_khordsalan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. با آموزش ساده و گام به گام نقاشی روش ساده نقاشی کردن را به فرزندانتان بیاموزید 👫@majaleh_khordsalan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درخواست بازی برای دوساله های عزیزم زیاد داشتم، این پست مخصوص شماست😍 +۲سال تا سن سه سالگی میتونید با انجام بازی های هدفمند روی مهارتهای مختلف مثل تقویت دستورزی، افزایش تمرکز،افزایش دقت و توجه، آموزشهای اولیه مثل آشنایی با رنگها و آشنایی با اشکال هندسی کودک کار کنید، بعد از حدود سه سالگی میتونید در کنار بازیها کاردستی رو هم اضافه کنید برای بچه ها 🌱 همیشه علاقه مندی و توانایی کودک رو برای انجام بازی ها و فعالیتها در اولویت قرار بدید 🌹 👫@majaleh_khordsalan
❤️به نام خدای قصه های قشنگ❤️ یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربون هیچکس نبود😊 خرگوش کوچکی در چمنزاری بود که در لانه خرگوش ها که در دل زمین بود، زندگی نمی کرد😳 خرگوش کوچولو می گفت: «من این لانه ها را دوست ندارم. منظره زیبایی برایتماشا ندارند.» وقتی شب میشد، همه خرگوش ها به سوی لانه هایشان می رفتند و می خوابیدند، اما خرگوش کوچولو زیر مهتاب تنها می ماند. او می گفت: «من خانه ای می خواهم که منظره ای برای تماشا داشته باشد. البته اگر خانه ای گرم و راحت هم باشد، بهتر است. حتما برای به دست آوردن چنین خانه ای تلاش خواهم کرد.»😊 یک روز خرگوش کوچولو به دور و بر خودش نگاهی انداخت، اما خانه ای که می خواست به چشمش نخورد. بعد از دوستانش خواست که او را یاری کنند. ابتدا از زاغچه ای کمک خواست، زاغچه به همه پرندگان و جانوران خبر داد.🐧 موش قهوه ای رنگ، اولین دوستی بود که برای دیدن خرگوش کوچولو آمد. موش گفت: «من برای تو خانه ای پیدا کرده ام. دنبال من بیا.»🐭 خرگوش کوچولو به دنبال او رفت. موش قهوه ای گفت: «خانه تو اینجاست!» خرگوش کوچولو پرسید: «کجا؟» موش گفت: «اینجا! این لانه من است. می توانی پیش من زندگی کنی!» و به درون سوراخ کوچکی فرو رفت. لانه موش، کوچک تر از پوست تخم مرغ بود. خرگوش کوچولو سرش را تکان داد و گفت: «من نمی توانم در این لانه زندگی کنم. خیلی کوچک است.» آن وقت از موش قهوه ای رنگ تشکر کرد و راهش را گرفت و رفت. سپس قمری به دیدن خرگوش آمد. پرهای قمری سفید و پاهایش نارنجی رنگ بود.🐤 چشمانش مثل دو پولک ریز می درخشید. قمری گفت: «من برای تو خانه ای پیدا کرده ام! با من بیا.» خرگوش کوچولو با او رفت. قمری گفت: «خانه تو اینجاست!» و به سوی درخت بلندی پرواز کرد. خرگوش به بالا نگاه کرد و گفت: «اینکه لانه یک کلاغ است!» قمری جواب داد: «اما کسی در آن زندگی نمی کند. بسیار جادار است و منظره خوبی هم دارد. خرگوش کوچولو سرش را با حسرت تکان داد و گفت: «نمی شود! من نمی توانم از درخت بالا بروم.» قمری پرسید: «پرواز هم نمی توانی بکنی، نه؟» خرگوش بار دیگر سرش را تکان داد. آن وقت از قمری تشکر کرد و به راهش ادامه داد. حیوان بعدی که به دیدن خرگوش آمد، قورباغه بود. قورباغه گفت: «من برای تو خانه ای پیدا کرده ام! با من بیا.»🐸 خرگوش کوچولو با او رفت. آنها به طرف جویبار رفتند. قورباغه گفت: «نگاه کن! خوشت می آید. اینجا می تواند خانه تو باشد.» و تخته سنگ بزرگی را در وسط جویبار به خرگوش نشان داد. خرگوش کوچولو سرش را تکان داد و گفت: «نه! من نمی توانم شنا کنم. بعد از قورباغه تشکر کرد و به راهش ادامه داد. بعد پنج عنکبوت را دید. عنکبوت ها گفتند: «ما خانه ای را که تو می خواهی، نشانت می دهیم. دنبال ما بیا.» 🕸🕷 خرگوش دنبال آنها به راه افتاد. عنکبوت ها او را به سمت دربزرگ مزرعه ای بردند. عنکبوت ها گفتند: «ما تار بزرگی برای تو بافته ایم.» خرگوش به تار عنکبوت نگاهی کرد. به راستی که تار عنکبوت ها بسیار بزرگ بود، اما او باز هم سرش را تکان داد و گفت: «من نمی توانم اینجا زندگی کنم. من خیلی سنگین هستم. تارها پاره می شوند و می افتم.» به این ترتیب، خرگوش کوچولو از عنکبوت ها تشکر کرد و به راهش ادامه داد. خرگوش کوچولو خیلی غمگین بود. با خود شگفت: «آیا خانه ای را که دلم می خواهد، پیدا می کنم؟» در این هنگام، در مزرعه همسایه، دهقانی با تراکتورش می گذشت، تراکتور سروصدای زیادی می کرد و خرگوش کوچولو، سرش درد گرفت. با خودش گفت: «امروز گذشت، فردا باز دنبالخانه خواهم گشت.»😔 بعد وارد گودالی شد و خوابید. وقتی که از خواب بیدار شد، به آن سوی مزرعه نگاه کرد. در آنجا چیز تازه ای به چشمش خورد. خرگوش کوچولو، چندبار چشم هایش را به هم زد. آن چیز از ساقه های گندم ساخته شده بود. دیوارها و سقف طلایی رنگش در آفتاب می درخشید. آن کلبه ای کاهی بود.🛖 خرگوش، با شادی فریاد زد: «آه، مرد دهقان، برای من یک خانه ساخته است!» او به سوی کلبه دوید و در کاه ها سوراخی برای خود درست کرد. بعد در آنجا نشست و از آن بالا به کشتزار نگاه کرد. به زودی همه جانوران و پرندگان، به دیدن خرگوش آمدند تا خانه جدیدش را ببینند. به راستی که خانه خوبی بود. آن شب تمام خرگوش ها به لانه های خود در دل زمین رفتند، اما خرگوش کوچولو به کلبه کاهی اش رفت. او هنوز در لانه جدیدش آرام نگرفته بود که با اتفاق جالبی روبه رو شد. همه دوستانش در آنجا جمع بودند. موش قهوه ای در سوراخ بسیار کوچکی در کلبه به خواب سنگینی فرو رفته بود. قمری روی بام نقره ای کلبه خوابیده بود. قورباغه و عنکبوت ها نیز در آن خانه برای خود، جایی دست و پا کرده بودند. خرگوش کوچولو، لبخندی زد و به درون سوراخش در کاه ها فرو رفت و سرش را روی پنجه هایش گذاشت و خوابید. 👫@majaleh_khordsalan
شبتون بخیر👋🏻 امشب حسابی خسته شدم میخوام بخوابم که فردا کلی انرژی داشته باشم🥰 👫@majaleh_khordsalan
سلام خوشگلای من😍 صبحتون بخیر🌞 👫@majaleh_khordsalan
هر شکل را به سایه اش وصل کنید. ✔️ مناسب ۳ تا ۶ سال 〰〰〰〰〰〰〰 👫@majaleh_khordsalan
🔸️شعر کودکانه: پرتقال هم سبز و زرد است هم ترش و شیرین می‌افتد آرام از شاخه پایین باغی از آن را دیدم چراغان سرزنده هستیم با خوردن آن این میوه وقتش پایان سال است پایان هر سال پُر پُرتقال است یعنی خداوند آگاه و داناست در آفرینش خیلی تواناست 👫@majaleh_khordsalan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آموزش درست کردن يک فرفره زيبا به وسيله ليوان يکبار مصرف 〰〰〰〰〰〰〰 👫@majaleh_khordsalan