eitaa logo
مجله خردسالان
31.9هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
5.2هزار ویدیو
51 فایل
✳️برای رزرو تبلیغات در مجموعه اَسرا بر روی لینک زیر کلیک کنید👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2186347655C6187e57a27 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/a68l.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
1.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یک نوع ماز خونگی که میتونید با مقوا و نی درست کنید.😍 👫@majaleh_khordsalan
1.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یک اثر هنری زیبا با انگشتهای کوچولوی کودکتون خلق کنید🌱 خودم عاشقش شدم خیلی قشنگ 😍 میتونید از رنگ انگشتی یا رنگ گواش استفاده کنید🤗 👫@majaleh_khordsalan
🔸️شعر کودکانه: جشن بهمن 🌸رسیده جشن بهمن 🌱جشن بزرگ میهن 🌸کلاس ما دوباره 🌱شده پر از ستاره 🌸پر از گل و قاصدک 🌱شکوفه و شاپرک 🌸شده پر از پرنده 🌱پر از صدای خنده 🌸نقل و نبات و لبخند 🌱گلاب و عود و اسفند 🌸میهن ما شاد شاد 🌱از غم و غصه آزاد 👫@majaleh_khordsalan
کتلت هویج نه ماهگی مواد لازم: 🔹هویج نصف فنجان 🔹سیب زمینی یک فنجان 🔹تخم مرغ یک عدد 🔹سیر یک حبه 🔹نمک و زردچوبه به مقدار خیلی کم برای بالای یکسال طرز تهیه: 🔻سیب زمینی و هویج را آبپز یا بخارپز کرده و با سیر رنده کنید زرده تخم مرغ را با مواد مخلوط کنید و در تابه سرخ کنید کتلت آماده ست😍 هویج برای رشد بینایی کودک 🔹هویج مخصوصا از نوع زردک از بهترین مواد غذایی و حاوی بتاکاروتن است که در بدن کودک به ویتامین آ تبدیل شده و باعث رشد و سلامت بینایی کودک می شود و هر چقدر در غذاهای کودک استفاده شود برای او مفید است. 👫@majaleh_khordsalan
1.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هماهنگی چشم و دست 🌸 افزایش دقت و تمرکز 🌸 مناسب‌ 4 تا 7 سال 👫@majaleh_khordsalan
🌷🌿 آقا گلی و لاله 🌿🌷 سال‏های سال بود كه آقا قُلی تو كار گل بود و برای همین، همه آقا گلی صدایش می‏زدند. آقا گلی یك باغ بزرگ داشت و یك گلخانه‏ ی امروزی كه هر گوشه‏ اش مناسب رشد یك نوع گل بود. یك گوشه مخصوص گل‏های خاردار مثل كاكتوس بود و گوشه‏ ی دیگر گل‏های بی‏ خار مثل مینا. كنار ستون‏ های گلخانه گل‏های نیلوفر رونده زندگی می‏كردند و كنار پنجره‏ های قدی آن، گلدان‏ های گل های پیازدار مثل نرگس و گل‏های مقاوم مثل لاله را چیده بود. آقا گلی دوست و آشنای زیادی نداشت. خودش می‏گفت: « من زبان گل‏ها را بهتر از زبان آدم‏ها می‏فهمم.» شاید برای این كه همیشه با گل‏ها حرف می‏زد. هر روز صبح كه در گل خانه را باز می‏کرد، می‏گفت: «سلام بچه‏ ها! خوابید یا بیدار؟» بعد از کنار گل‏ها رد می‏شد و با همه احوالپرسی می‏كرد:» چه‏ طوری مینا خانم؟ می‏بینم که باز هم بچه‏ دار شدی. آهای نیلوفر، این قدر از این ستون بالا نرو، آخر كار دست خودت می‏دهی. كاكتوس جان، مواظب خارهایت باش، بابا! نكند كسی را آزار بدهی.» روزی به گل‏های لاله كه رسید، دید كه سرحال نیستند. با یک انگشت گل برگ‏های لاله‏ای را بلند كرد و گفت: «سرت را بگیر بالا، لاله جان! تو كه همیشه سربلند بودی.» و بعد به طرف در رفت تا مثل همیشه از آن جا با همه خداحافظی کند.» ناگهان صدای آهی شنید. برگشت و پرسید : «کی آه کشید؟» مینا گفت: «همان لاله بود. مدت‏هاست که وقتی می‏روی آه می‏کشد.» آقا گلیم حکم زد روی پایش و گفت: «ای وای! دیدم که حالش خوب نیست.» برگشت و یک برگ‏ لاله را در دستش گرفت: «نبضت که خوب نمی‏زند.» با دقت گل برگ‏هایش را باز کرد: «چه‏ قدر گرده توی گلت نشسته.» بعد ذره‏ بینی از جیبش در آورد و گل برگ‏ها را یکی یکی نگاه کرد: «چند تا چروک روی پیشانی‏ات افتاده. عجیب است! خاکت که خیس است، نورت هم که به اندازه. پس چه‏ ات شده؟» لاله گل برگ‏هایش را جمع کرد و با صدایی که می‏لرزید گفت: «دلم گرفته.» و با سر به لامپ‏ های گران قیمت گل خانه اشاره کرد: «من آفتاب را می‏خواهم.» برگش را به طرف هواکش که هوهو صدا می‏کرد گرفت: «دلم برای باد و نسیم تنگ شده. آنها از پشت شیشه صدایم را نمی‏ شنوند.» آقا گلی تعجب کرد: «تو اینجا آب و غذایت به اندازه است. هوایت همیشه بهاری است و بیشتر عمر می‏کنی.» لاله بغض کرد: «کاش عمرم کوتاه‏تر بود و پریدن سنجاقک‌‏ها را به دنبال هم می‏دیدم.» دلم می‏خواست پروانه‏ ها به من سر می‏زدند و گرده‏ هایم را با خودشان به مهمانی گل دیگری می‏بردند. دلم می‏خواست، زنبورها شهد مرا می‏ مکیدند و شهد من عسلی می‏شد که دهانی را شیرین می‏کرد.» و بعد به سرفه افتاد. آقا گلی وحشت‏ زده پرسید: «چی شد؟ حالت بد شده؟» لاله برگ‏های آویزانش را به زور بالا نگه داشت و گفت: «بوی خوب اینجا آنقدر زیاد است که نفسم را تنگ می‏کند.» آقا گلی این را که شنید، یک دفعه عصبانی شد و گفت: « باشد! به تو خوبی نیامده. الآن می‏برمت بیرون و وسط یک عالمه علف می‏کارمت تا فرق اینجا را با آنجا بفهمی.» و بعد گلدان لاله را زیر بغلش زد و در گلخانه را محکم به هم کوبید. کاکتوس فریاد زد: «دیگر کارش تمام است. بیرون دوام نمی‏آورد.» مینا گفت: «دنبال درد سر می‏گردد.» نیلوفر گفت: «از این بالا می‏بینم که آقا گلی دارد او را زیر آفتاب سوزان می‏کارد. حتماً فردا پژمرده می‏شود و پس فردا پیازش می‏سوزد و ...» سرانجام آقا گلی با اخم و تخم، لاله را کاشت و رفت. روز‏های اول لاله به سختی سعی می‏کرد که صاف بایستد، هر بار که ساقه‏اش می‏افتاد به برگ‏هایش تکیه می‏کرد و نمی‏گذاشت که گل‏هایش پرپر شود. روزها آفتاب تند و ملایم، نسیم و طوفان، بوی کود و گل‏های وحشی را احساس می‏کرد و هر روز محکم و محکم‏تر می‏شد، تا اینکه روزی وقتی به دور و برش نگاه کرد، دید که میان علف‏ها پر شده از لاله‏ های کوچک، پروانه‏ های شاد و زنبورهای پر کار. از آن روز به بعد لاله دیگر سرش را خم نکرد. 👫@majaleh_khordsalan
سلام فرشته های مهربونم😍😘 صبحتون بخیر🌞🌼 👫@majaleh_khordsalan
3.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کاردستی خیلی جالب پروانه با کمک گیره چوبی 🦋 🦋 ‿︵‿︵‿︵‿︵‿︵‿︵‿︵‿︵‿ 👫@majaleh_khordsalan
3.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💕💕 بدویین بیاین ببینین چه بازی آوردم براتون😍 هوش و خلاقیت 👫@majaleh_khordsalan
4.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آموزش کشیدن حلزون زیبا🐌🐌 🌸🍃 ‿︵‿︵‿︵‿︵‿︵‿︵‿︵‿︵‿ 👫@majaleh_khordsalan