eitaa logo
مجله خردسالان
34.8هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
4.4هزار ویدیو
33 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/a68l.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با دو تا لیوان یکبار مصرف و چند کش یک بازی جذاب درست کنید. 〰〰〰〰〰〰〰 👫@majaleh_khordsalan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
غذای میکس شده بدم یا غذای انگشتی بدم ؟؟؟ مامانای گل شما باید از سن نه یا ده ماهگی شروع به دادن غذای انگشتی کنید و دیگه غذای کوچولوتون رو میکس نکنید ✔️از هشت ماهگی میتونید فقط با پشت چنگال له کنید و دیگه میکس نکنید. مامان عزیز دادن غذای میکس شده به بچه تا یک سالگی یا بیشتر باعث میشه فک‌ کوچولون تنبل بشه و این باعث بی اشتهایی و مشکلات دیگه میشه . پس نگران خفگی کوچولو نباشید و از سن هشت یا نه ماهگی فقط با پشت چنگال له کنید و ده ماهگی شروع به غذای انگشتی کنید شما تا چه سنی غذای کوچولوت رو میکس شده دادین؟؟ 👫@majaleh_khordsalan
🌸 نقاشی و رنگ‌آمیزی‌های زیبا و قرینه 😊 ❣️ قرینه نقاشی‌ها رو حتماً بکشین و رنگشون کنید ✅ 😁🖌 👫@majaleh_khordsalan
خوشگلیاش 😍❤ 👫@majaleh_khordsalan
آی قصه قصه قصه قورقوری و استخر بزرگ🐸 یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربان هیچکس نبود. در یک جنگل زیبا🌳 و سر سبز قورباغه کوچولویی زندگی می کرد که اسمش قورقوری بود. قورقوری یک قورباغه ی🐸 کوچولوی مهربان بود که با پدر و مادرش زندگی می کرد و دوستان زیادی داشت. قورقوری پسر مهربونی بود، به خاطر همین همه ی حیوونای جنگل اونو دوست داشتند. اما قورقوری 🐸یک کمی کنجکاو بود و وقتی برای گردش به جنگل می رفت حرف های پدر و مادرش یادش می رفت. یک روز صبح وقتی قورقوری🐸 از خواب بیدار شد، دید که هوا خیلی خوبه، به خاطر همین تصمیم گرفت که توی جنگل گشتی بزنه. اون روز وقتی قورقوری صبحانه اش را خورد، سریع از جنگل بیرون رفت. اون از بین چمنزارهای بزرگ گذشت و به جایی رسید که همه ی قورباغه ها می ترسیدن به اون جا پا بگذارند. اون یک استخر بزرگ بود. حالا قورقوری 🐸خیلی از جنگل دور شده بود، اون دیگه نمی تونست جنگل را ببینه. قورقوری کمی ترسیده بود. درجنگل قورقوری سه قانون وجود داشت که همه باید از اون اطاعت می کردند. اول این که وقتی مار هیس هیسو نزدیک شماست اصلاً قورقور نکنید. دوم این که هرگز قبل از خواب پشه نخورید و آخر این که هرگز در استخر بزرگ شنا نکنید. قورقوری🐸 اصلاً به قانون های جنگل توجهی نکرد و تندی توی استخر بزرگ پرید. قورقوری با خودش گفت:"این جا خیلی هم قشنگه، چرا قورباغه ها🐸 از اینجا می ترسن؟" قورقوری شروع کرد به شنا کردن توی استخر بزرگ. اما کمی بعد متوجه شد که در این استخر نه گیاهی وجود داره و نه ماهی. قورقوری از این که در استخر تنهاست کمی ترسید. حالا قورقوری🐸 می خواد به خونه اش برگرده، اما وقتی اون شنا می کنه اصلاً تکون نمی خوره. قورقوری ترسید و سریع تر شنا کرد، اما یکدفعه همه جا تاریک شد، آب استخر تند و تند می چرخید و داشت قورقوری را با خودش به سمت پایین می برد. قورقوری🐸 هرچی دست و پا می زد فایده ای نداشت. اون دیگه همه ی امیدش را از دست داده بود که یک دفعه یک دست بزرگ اونو نجات داد. حالا همه جا روشن شده بود. بعد از این که قورقوری🐸 یک کم حالش بهتر شد فهمید که اونجا استخر آدم هاست. استخر آدم ها یک چاه بزرگ داره. وقتی آب استخر کثیف می شه، آدم ها سر چاه را می گیرن تا آب های کثیف داخل چاه بره. اون کسی که قورقوری 🐸را نجات داده بود یک پسر بچه ی مهربان بود. از اون روز به بعد قورقوری🐸 تصمیم گرفت که به حرف بزرگترهاش گوش بده و به قانون و مقررات آن ها احترام بگذاره 👫@majaleh_khordsalan
28-Govahi-name-mehrsa.mp3
8.47M
اسم قصه: قصه صوتی گواهینامه مهرسا 🍬 گروه سنی: ۱ تا ۷ سال 👫@majaleh_khordsalan
سلامممم خوشگل و بانمک😘😍❤️ 👫@majaleh_khordsalan