eitaa logo
مجله خردسالان
35.5هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
4.1هزار ویدیو
29 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/a68l.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
🍭 مشکلات نگو، شکلات بگو🍭 🍥 👫@majaleh_khordsalan
🧡 دسته گلها 🧡 🌳اهالی شهر سوره فلق🌳 خیلی ☺️شاد و پرنشاط☺️ هستند میدونین علت اینهمه 💜 شادی و نشاط 💜 اونها چیه 🧐 🐠خب موافقین بریم داخل شهر ببینیم چه خبره🌻🌻 چرا اینقدر شاد و خوشحالند🐠 💙💛 وای خدای من چه شهر زیبایی💙💛 ❤️چقدر شور و نشاط❤️ حالا فهمیدیم 😊😊 اهالی این شهر 🐥وقتی با مشکلی روبه رو می شن 🐣 اصلا ناراحت نمی شن 🐔چون می دونند 🐡هر مشکلی راه حلی داره🐡 🧡وباهمفکری و مشورت و کمک به هم🧡 ☘اون مشکل رو حل می کنند☘ پس ماهم چند روزی مهمون 🌞 این شهر زیبا 🌞 می شیم 💚تابا خوندن سوره فلق💚 🌺🌱ازاین سوره یاد بگیریم که ماهم مثل اهالی این شهر با شادی و نشاط 🌱🌺 👏همه مشکلات رو حل کنیم 👏 👫@majaleh_khordsalan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺آموزش_کاردستی چه طاووس قشنگی به سادگی درست کرد 👫@majaleh_khordsalan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای آموزش ساعت به بچه‌ها این می‌تونه کاردستی جالبی باشه 👫@majaleh_khordsalan
کاردستی آسان با بشقاب کاغذی و کاموا 👫@majaleh_khordsalan
چه پرنده‌ای است که اگر آن را برعکس بخوانیم در آب شنا می‌کند؟🤔 بچه های مهربونم اگه جواب این معمارو بلد نیستید میتونید از مامان بابا هاتون کمک بگیرید 👫@majaleh_khordsalan
🎨 برای رنگ کردن نقاشی دو راه وجود داره: 1️⃣ یکی از نرم افزارهای گوشی مثلkidspaint رو دانلود کنین، نقاشی رو روی نرم‌افزار ببرید تا کودکتون باهاش، قسمتهای مختلف نقاشی رو رنگ کنه 2️⃣ نقاشی رو با هر سایزی که دوست دارین پرینت بگیرین و کودکتون با مدادرنگی یا ماژیک رنگ‌آمیزی رو انجام بده امام جعفر صادق علیه‌السلام: هر که قبل و بعد از غذا دست‌هایش را بشوید، در اول و آخر آن غذا به او برکت داده شود و تا زنده است در رفاه به سر برد و از بیماری جسمی در امان بماند. 📚محجة البیضاء، جلد ۳، صفحه ۶ 👫@majaleh_khordsalan
خدایا لطفاً امسال بارون زیاد بفرست تا هیچ گیاهی تشنه نمونه.🤲 الهی آمین... . 👫@majaleh_khordsalan
خدایا چرا دماغ من را زشت افریدی؟ چه کسی گفته که دماغتو زشت.👃 دماغ تو👃 خیلی هم قشنگ😍 است. تو یکی از قشنگ ترین بچه هایی👼 هستی که من آفریده ام. جمعه قبل بچه همسایه دماغ👃 تو را مسخره کرد و تو ناراحت 😔شدی. از آن روز تا حالا غصه میخوری و خیال می کنی دماغت زشت است . ای بنده ی من همه آدم ها دماغ دارند و شکل دماغ👃 آنها هم خیلی با هم فرق نمی کند. دماغ تو یک دماغ عجیب و غریب نیست. دماغ تو خیلی هم زیباست 😍. صورتت را بشوی🧼 و موهایت را شانه بزن و یکبار دیگر خودت را در آینه نگاه کن دیدی چقدر زیبایی دیدی چه دماغ قشنگی داری؟ 📚برگرفته از کتاب خدایا اجازه ✍️نویسنده 🖌: غلامرضا حیدری ابهری 👫@majaleh_khordsalan
🔴بازی بدو،بدو،بدو 🟢روش بازی : بچه ها را به دو گروه مساوی تقسیم کرده و شماره گذاری می کنیم از یک تا 10 مثلا بچه ها بگونه ای روبروی هم بایستند که نفر 10 گروه الف روبروی نفر 1 گروه ب باشد . ⭕️چیزی به عنوان ابزار بازی بین دو گروه وسط زمین (حیاط مدرسه) گذاشته می شود در این عکس سربند لبیک یا حسین ع وسط گذاشته شده است 🟠مربی در بین بدو بدو یک شماره را می گوید و نفرات همان شماره از دو گروه با دویدن به وسط میدان بازی می آیند و هرکس که زودتر آن شی را برداشت و توانست خود را به گروهش برساند برنده است. 🟣البته نفر گروه مقابل می تواند با دست زدن به او ،امتیاز را از آنِ خودش کند و او را بسوزاند 🔵معارفی کردن بازی برای اینکه این بازی محتوای معارفی هم در بر داشته باشد می توان مثلا از سربند مذهبی استفاده کرد 🟥مناسب برای پسران 👫@majaleh_khordsalan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آفرینش 🐦🦜🕊 🍀 پرنده ای که لانه خود را در برگ🍀 میسازد!! 🍂 این پرنده کوچک پرینیا خاکستر نام دارد معمولا در سراسر هند پیدا میشوند. اینگونه که در ویدیو میبینید لانه خودش را در برگ میسازد 😍 🌸🍂🍃🌸👫@majaleh_khordsalan
" ک" مثل کبک در بالای کوەها، لابە لای بوتەهای سرسبز و گلهای ریز و درشت کوهستانی، در لانەای تخم های کرم رنگ با خال های مشکی ریز، وجود داشت . روی این تخم ها یک پرندۀ تپلی زیبای نقره ای به اسم "کبکی خانم" نشسته بود. روی بال های نقره ای اش خطهای مشکی و سفید دیده می شد. کبکی خانم نوک قرمزی داشت. پاهایش هم به رنگ نوکش بود با ناخن های خمیدە و حنایی. کبکی خانم عاشق تخم هایش بود . هر روز با نوک قرمز رنگش تخم هایش را آرام این طرف و آن طرف می کرد و می شمرد . یک، دو، سە، چهار، پنج ... کبکی خانم با چشم های گردش این طرف و آن طرف را تماشا می کرد و حواسش بە همه جا بود کە مبادا روباە، شغال، پرندۀ شکاری یا ماری بە ڵانەاش حملە کند و تخم هایش را بخورد . کبکی خانم هر وقت گرسنە می شد، روی تخم هایش را با خار و خاشاک و برگ می پوشاند، با عجلە می رفت و چند تا کرم خاکی یا صدف و گاهی دانە های گیاهان را پیدا می کرد و می خورد، از چشمۀ نزدیک لانە اش هم کمی آب می خورد و زود بە لانە برمی گشت و روی تخم هایش می خوابید. کبکی خانم دلش می خواست جوجە هایش هرچە زودتر از تخم بیرون بیایند تا آنها را ببیند، با خود بە کوە و صحرا ببرد و بە آنها پرواز کردن را یاد بدهد. 20 روز گذشتە بود و هنوز خبری از جوجە ها نبود. کبکی خانم همچنان روی تخم هایش می نشست تا آنها را با پرهای نرم و گرمش بپوشاند. کبکی خانم باز هم روزها را شمرد. 23 روز شد. شب که شد، مثل شبهای دیگر روی تخم ها خوابید. بیدار شد، باز هم شمرد. 24 روز شده بود. بە تخم ها نگاهی کرد . وااااای!!! یکی از تخم ها تکانی خورد، این وری شد... اون وری شد ... ترک خورد... کبکی خانم با چشمان ذوق زدە و نوک باز، خوشحال بە تخم ها نگاە می کرد. تخم ترک خورد و یک جوجە کبک کوچولو، با کاکل و پرهای چسبیدە بە بدنش بیرون آمد. جوجە کبک خیلی خستە بود تا از تخم بیرون آمد، چشماشو بست و خوابید. یکی دیگر از تخم ها تکانی خورد... وااای!!! همۀ تخم ها شڕوع بە تکان خوردن کردند، ترک برداشتند و جوجەها از داخل تخم ها بیرون آمدند. کبکی خانم خوشحال، بال هایش را باز و بسته می کرد و با صدای بلند قا ... قا..قا ... قە...قە....قا قا ...قە...قە... می خواند و می خندید. صدای کبکی خانم در کوە ها پیچید و بە گوش شکارچی بدجنس هم رسید. مرد شکارچی بە دنبال صدا راە افتاد، از کوەها بالا رفت، بالا و بالاتر رفت تا کبکی خانم را پیدا کرد. آرام آرام جلو رفت، تا خواست کبکی خانم را بگیرد، کبکی خانم متوجە شد و پرواز کرد و رفت بە آسمان. شکارچی بدجنس جوجە های کبکی خانم را دید. آنها را در قفس گذاشت و به طرف پایین برگشت. کبکی خانم هرچە داد و فریاد کرد، شکارچی دست از سر جوجە کبک ها برنداشت و آنها را برد. اشک در چشمان گرد کبکی خانم جمع شد . از آن روز بە بعد کبکی خانم هر روز به نوک کوەها و قله ها می رفت و با صدای بلند جوجە هایش را صدا می زد . او بە انتظار کسی بود کە قفس را بشکند و جوجە کبک هایش را از دست شکارچی نجات بدهد اما این اتفاق نیفتاد. کبکی خانم تصمیم گرفت دفعۀ دیگر لانه اش را در جایی دور از دسترس شکارچی ها درست کند که جوجه هایش از خطر دور باشند تا پرهایشان بزرگ شود، پرواز یاد بگیرند و بتوانند از خودشان مراقبت کنند. ✍️ نویسندە : رنگین دهقان 👫@majaleh_khordsalan
معلم مثلِ مادر مهربونه یه خانومِ یه بانویِ نمونه لَباش خندونه داره چالِ گونه می خنده تا به دل ها غم نمونه نَوازِش می‌کُنه دونه به دونه من و ریحانه جون و بعدِ پونه نمی گیرم من اینجا هِی بهونه شده مدرسه واسم مثلِ خونه با علم و دانش اون داره میونه به ما هم نورِ علم و می رسونه توقُّع داره شاگردِش بِتونه کتاب های قشنگش رو بخونه معلم قهرمانی بی نشونه که داره صد ستاره روی شونه الهی تا زمین هست و زمونه جهان قدرِ معلم رو بدونه ✍️شاعر: علیرضا قاسمی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دندون پزشکی که ترس نداره👨‍🔬👩‍🔬 ‌ ‍ ‌ 🌈☃🌬⛄️💦🌤🌊⛈🌧🌈 👫@majaleh_khordsalan
🌈نقاشی من🖼 ✍🏻مرضیه تاجری 🎨مژگان طایی‌نیا مامان جون و باباجون کنار ما می‌شینن مثل من و داداشی تلویزیون می بینن نشون می دن یهویی نقّاشیهای ما رو شاد می شیم ومی خندیم بوس میکنیم اونا رو 👫@majaleh_khordsalan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦔نی نی جوجه تیغی بازی خیلی جالب و دوست داشتنی با هدف آشنایی با رنگ ها و افزایش تمرکز کودک عزیزمون! 🦔 🌸🍂🍃🌸 👫@majaleh_khordsalan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ویدیو آموزش نقاشی لاکپشت 🎨 آموزش نقاشی به کودکان👇 🌸🍂🍃🌸 👫@majaleh_khordsalan
🕸سربه هوا🕷 ✍🏻طاهره اکرمی 🎨معصومه کشایی هیس و هیس و هیس یه عنکبوت نشسته رو درخت توت وز و وز و وز اومد جلو آقامگسه بدو بدو سربه هوا پرید تو تار یه لقمه شد وقت ناهار 👫@majaleh_khordsalan
✨🌟جاروي ‌جادويي🌟✨ 🍃درس اخلاقی قصه: جادوي اصلي اراده ماست يكي بود يكي نبود … يك جاروي دسته بلند گوشه‌اي از انباري در مزرعه‌اي زندگي مي‌كرد. وسائل انباري به او سيخي مي‌گفتند. وقتي كشاورز صبح زود به انبار مي‌رفت تا داس و بيل را بردارد سيخي بيدار مي‌شد و آنجا را جارو مي‌كرد .به اين ترتيب انباري هميشه تميز بود. وسائل انبار هميشه سيخي را تحسين مي‌كردند. يك روز كه سيخي درحال تميز كردن انباري بود يك دسته از سيخهاي جارو به ميخ طويله‌اي كه روي زمين افتاده بود گير‌كرد و كنده شد و سيخي روي زمين افتاد. وقتي عصر كشاورز برگشت سيخي روي زمين افتاده بود و انبار تميز نشده بود. كشاورز سيخي را گوشه انبار گذاشت و يك جاروي نو و جوان را به انبار آورد. شن‌كش وقتي جاروي تازه را ديد به او گفت: اسم شما چيست؟ جاروي جوان با غرور گفت: من جاروي‌ جادويي هستم. به سرعت مي‌توانم انبار را تميز كنم. بيلچه گفت: تو به كمك سيخي آمده‌اي؟ جاروي‌ جادويي گفت: من به كمك هيچ كس نيامده‌ام و نيازي هم به كمك ديگري ندارم. كلنگ گفت: ولي ما سيخي را داريم. فقط كمي مجروح شده و كارش هم بسيار عالي است. جاروي ‌جادويي گفت: گفتم كه من جادويي هستم و ديگر نيازي به سيخي شما نيست. خاك‌انداز گفت: ولي من دوست دارم با سيخي هم كار كنم. جاروي ‌جادويي گفت: گفتم كه حتي نيازي به تو هم ندارم. من يك ورد جادويي مي‌خوانم و همه آشغالها جمع مي‌شود. همه با تعجب شروع به پچ پچ کردند. فردا صبح انبار شلوغ و آلوده بود. كشاورز براي بردن وسائل به انبار آمد و وسائل كشاورزي را برداشت و رفت. سيخي تكاني به خود داد. اما مجروح بود و نمي‌توانست كار كند. سيخي خاك‌انداز را بيدار كرد و به او گفت: جاروي‌ جادويي را بيدار كن. خاك‌انداز چند بار جاروي‌ جادويي را صدا زد ولي او بيدار نشد. بعد از دو ساعت جاروي‌ جادويي بيدار شد... خاك‌انداز گفت: خوب شد بيدار شدي. انبار كثيف است و ما از كارمان عقب افتاده‌ايم . جارو‌ي جادويي با بي‌حوصلگي گفت: الان خوابم مي‌آيد. بعدا با يك ورد همه جا را تمييز مي‌كنم و دوباره خوابيد. نزديك ظهر جاروي‌ جادويي بيدار شد. خاك‌انداز گفت: خوب شد بيدار شدي. لطفا ورد جادويي خود را بخوان. جاروي ‌جادويي گفت: فعلا مي‌خواهم از پنجره پريدن پرنده‌ها وگلهاي زيبا را تماشا كنم. بعدا اينجا را تميز مي‌كنم. خاك‌انداز آهي كشيد و گفت: من فكر نمي‌كنم اتفاقي بيافتد. بعد از ظهر خاك‌انداز به جاروي‌ جادويي گفت: اگر حالا ورد خود را نخواني ديگر به درد نمي‌خورد. چون تا چند ساعت ديگر كشاورز خواهد آمد. جاروي ‌جادويي با غرور گفت: حالا خوب به من نگاه كن. سپس رو به زباله‌هاي كف انبار كرد وگفت: آبرا - كادابرا ولي هيچ اتفاقي نيافتاد. دوباره گفت: اجي- مجي- لا ترجي باز هم هيچ اتفاقي نيافتاد. دوباره ورد ديگري را امتحان كرد. ولي ... خاك‌انداز گفت: چرا اتفاقي نميافتد؟ جاروي ‌جادويي گفت: نميدانم. شايد وردش را يادم رفته است. خلاصه يك ساعت بعد هم هيچ اتفاقي نيافتاد و او هر چه ورد بلد بود، خواند. خاك‌انداز گفت: حالا چكار كنيم؟ سيخي لطفا كاري بكن الان كشاورز مي‌آيد. سيخي گفت: من نمي‌توانم. فقط مي‌دانم اگر حركتي نكنيد و اينجا را تميز نكنيد اينجا تميز نخواهد شد. جادوگري و ورد همه افسانه است و وجود ندارد. ما نتيجه تلاش خود را مي‌بينيم. جادويي گفت: متاسفم.حالا مي‌فهمم كه چقدر اشتباه مي‌كردم. خاك‌انداز گفت: فقط دو ساعت به آمدن كشاورز باقي مانده است. عجله كنيد! جاروي‌ جادويي پيش بندش را بست و شروع به تميز كردن انبار كرد. وقتي كارش تمام شد، انبار خيلي پاكيزه شد و جاروي ‌جادويي از كارش بسيار راضي بود. سيخي به او گفت: جادوي اصلي اراده ماست كه باعث انجام كارها مي‌شود. جادويي و سيخي از آن روز دوستان خوبي شدند. جادويي از تجربيات سيخي و سيخي از نشاط و جواني جادويي بهره مي‌برد. 👫@majaleh_khordsalan
هدایت شده از مطلب صبح و شب
پروانه تنها_صدای اصلی_425624-mc.mp3
9.54M
🦋 پروانه تنها 🦋 🌸🍂🍃🌸 👫@majaleh_khordsalan
10بازی برای ایجاد خلاقیت در کودک 1 ساله👇 زمان بازی با کودکتان فقط زمان بازی و سرگرمی نیست، بلکه زمان آموزش درسهای زندگی به کودکتان هم می‌باشد. در این مقاله کانال بازی مادر و کودک ما بازیهایی را به شما پیشنهاد می‌دهیم که علاوه بر سرگرم کردن کودکتان آموزشهایی را در جهت ایجاد خلاقیت و تقویت هوش و افزایش سطح هوشیاری کودک دلبند شما فراهم می‌آورد. 🎾1.کجا رفت؟ یک توپ کوچک نرم انتخاب کنید، آن را در یک ظرف درپوش دار بگذارید. از بچه بپرسید توپ کجا رفت؟ او را تشویق کنید که در ظرف را باز کند و توپ بیرون بیفتد مثل جعبه هایی که دلقکی بیرون می‌پرد، بیرون افتادن توپ هم برای او جالب خواهد بود. این بازی راهی است که به کودک می‌آموزد که چیزهایی که او نمی بیند ممکن است وجود داشته باشد. این بازی، آموزش ثبات هدف است. 🍽2.وسایل آشپزخانه: ظرفهای پلاستیکی یا ظروف ماست و یا کاسه های نشکن برای این بازی مناسب می‌باشد. از این ظروف برای ایجاد یک برج استفاده کنید، به کودکتان کمک کنید که برج را بریزد، این فعالیت به او درس خواهد داد که نشانه گیری هدف را بیاموزد در حالی که ریزش و چیدن را هم یاد خواهد گرفت. 🎺3. می‌توانم صدا را بشنوم: راه دیگر برای تقویت مفهوم ثبات هدف به وسیله مخفی کردن یک اسباب بازی صدادار زیر پتو و یا حوله است. ابتدا اسباب بازی را به طور جزئی با پتو بپوشانید سپس صدای اسباب بازی را در بیاورید و او را تشویق کنید که اسباب بازی را پیدا کند، دوباره اسباب بازی را پنهان کنید، البته این بار به صورت کامل، بازی را تکرار کنید، در صورت پیدا کردن اسباب بازی، کودکتان را تشویق کنید. 🏄4.بازی آبی: زمان حمام را به زمان اکتشاف و بازی تبدیل کنید. قاشق های پلاستیکی و آب پاش و کاسه های پلاستیکی را در وان کودکتان بگذارید، او با آنها ریزش آب را خواهد دید و از آنها لذت خواهد برد. تفریح دیگری هم می‌توان کرد، یک اسفنج را به کودکتان بدهید اسفنج را خیس کنید، او از فشار دادن اسفنج و ریزش آب لذت می‌برد. 👩5.مامان خوابه! نزدیک کودکتان بنشینید البته این کار بستگی به سن کودکتان دارد می‌توانید او را بخوابانید. به او بگویی که قصد دارید که بخوابید و چشمهایتان را ببندید بعد از چند ثانیه چشمهایتان را باز کنید و مشتاقانه به او سلام کنید یا زمان را به او بگویید مثلاً صبح بخیر یا عصر بخیر که او زمانها را هم درک کند. دیدن چشمهای مامان که باز است و شنیدن صدای تبریکش معمولاً ایجاد خنده خواهد کرد بعد از چند دورِ، مکث خود را هنگام خواب بیشتر کنید احتمال هست که کودک حدود 6 ماهتان و یا بیشتر شروع به جیغ زدن کند و یا حتی به صورت شما ضربه بزند تا شما بیدار شوید! 🌿6.بازی با برگها: با کودکتان به بیرون از خانه بروید، تنوعی از برگها را برای او جمع کنید، به او اجازه بدهید آنها را بلند کند و با دستانش بازرسی کند، بدیهی است که با نظارت شما. برخی از برگها را چروک کنید تا او آنها را بازرسی کند و عمل چروک کردن را بیاموزد که این کار در برگهای خشک صدا هم خواهد داشت. با استفاده از یک برگ بزرگ بازی دالی موشه را با او انجام دهید. 🚶7.بازی غلتکی: کودکتان را روی زمین در مقابلتان بنشانید و یک ماشین اسباب بازی را روی زمین حرکت دهید او را تشویق کنید که بعد از شما این کار را انجام دهد سعی کنید که رفت و آمد ماشین را با او ادامه دهید. این کار جلو و عقب رفتن و چرخاندن و حرکت اجسام را به او یاد خواهد داد. 🎨8.نقاشی: این بازی کمی کثیف کاری است اما برای کودکتان بسیار جالب خواهد بود. کودک 8 تا 12 ماهتان را روی صندلیش یا روی زمین بنشانید. در مقابل او یک برگه و چندین غدای پوره ای رنگی که صاف شده است قرار دهید، او را تشویق کنید که با دستانش نقاشی کند، خواهید دید که او شاهکار خواهد ساخت. می‌توانید غذاها را در صورت اجازه پزشک بافت دار تهیه کنید(به دلیل در دهان بردن کودک) که نقاشی او بافت دار باشد. 🎭9.بافتهای متفاوت: چندین موضوع بافت دار را به کودک 10 تا 12 ماهتان بدهید، مثلاً یک تکه مقوا، روسری نرم، تکه های چمن و ماسه و..حتماً تا انتهای بازی در کنار او باشید و مراقب باشید چیزی را در دهانش نگذارد. همراه هم همه چیز را بازرسی کنید، خواهید بفهمید که او از چه بافتی بیشتر خوشش خواهد آمد مخمل کبریتی یا پشم گوسفند؟ 📚10.بازی با رنگها: برای کودک 10 تا 12 ماهتان اسباب بازی های رنگی و یا وسایل آشپزخانه رنگی تهیه کنید و به او کمک کنید که اسباب بازیهای با رنگ مشابه را در کنار هم بگذارد. مثلاً سیب قرمز و ماشین قرمز و توپ قرمز باید در یک طرف باشد. در این بازی به او کمک می‌کنید که کم کم با رنگها آشنا شود. 👫@majaleh_khordsalan
☁️☁️ابر پنبه ای ✍🏻سمیه تورجی 🎨زهرا رسولی سلام خدا! من میدونم نشستی توی آسمون هزارتا ابر پنبهای می‌بافی روی آسمون مواظبی، از اون بالا اَبرا نیفتن رو زمین دلم می‌خواد بوسِت کنم بگم به تو صدآفرین! 👭@majaleh_khordsalan