خاطرات برادرم شهید مصطفی صدر زاده... 😭❤️‍🩹 #شهید_مصطفی_صدرزاده #برادر_شهیدم #فور_کنید

شهید مصطفی صدرزاده میگفت؛ آدم باید هیچ بشه تا به خـــدا برسه! توی شعرِ"یه توپ دارم قلقلیه"خودمون هم میگه.اول توپ می‌خوره زمین،بعد می‌ره آسمون! ما هم باید مثل توپ باشیم.. اول باید پیش خـــدا زمین بخوریم تا بتونیم بریم توی آسمون،پیش خودش.. #شهید_مصطفی_صدرزاده #برادر_شهیدم 🥺🤍

🍃خاطره ای از شهید صدرزاده از زبان همرزم شهید: هر کاری می‏‌کرد خدا را در نظر می‏‌گرفت اصلا همه جوره با خدا معامله کرده بود و در اکثر کارهایی که قصد انجام داشت استخاره می‏زد حتی کاری که در ظاهر به نفعش هم بود اگر استخاره بد می‏ آمد انجام نمی‏‌داد. پ.ن:اگر بخواهیم مثل شهدا باشیم باید با خدا معامله کنیم‼️ #شهید_مصطفی_صدرزاده #برادر_شهیدم🥺🤍

┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ ۱۹ شهریور سال ۹۴ وقتی که من و بچه ها رو برد فرودگاه دمشق موقع خدا حافظی حلقه نقره ای که تازه خرید بودم از دستم در آورد وگفت این انگشتر ها ست بود؟ گفتم آره گفت خب این رو من بر میدارم تو برگشتی ستش رو برای خودت بخر گفتم عزیزم تا حالا ۶_۷تا حلقه گم کردی اینم گم میشه گفت نه مراقبم قول میدم گم نکنم😉 وقتی برگشتم رفتم انگشتر ست رو برای خودم خریدم آقا مصطفی هم هر بار عکس میفرستاد دور انگشتر خط میکشید می نوشت گمش نکردم ... بعد از شهادتش وقتی شهید عطایی ساک آقا مصطفی رو آوردن دیدم حلقه توی کیف آقا مصطفاست شهید عطایی گفتن: شب آخر قبل از عملیات حلقه رو از دستش در آورد گفت می ترسم گم بشه خانمم ناراحت میشه 😭😭😭😭 #شهید_مصطفی_صدرزاده #سیدابراهیم_به_روایت_خانواده #برادر_شهیدم😭🤍

◾️‍ #خاطره_شهید ✨💔 همیشه به من می‌گفت که او را از زیر قرآن رد کنم.... تصمیم گرفتم هنگام دفن برای آخرین بار او را از زیر قرآن رد کنم :) وقتے تربت امام حسین «علیه السلام» را در قبر گذاشتند و پرچم گنبد حضرت را روی مصطفی انداختند، قرآنم را درآوردم و به عموی مصطفی که داخل قبر بود دادم. گفتم که این قرآن را روی صورت مصطفی بگذارند و بردارند. به محض اینکه قرآن را روی صورت مصطفے گذاشتند، شاید به اندازه دو یا سه دقیقه نشده بود که دهان و چشم مصطفی بسته شد!💔 همان جا گفتم: «می‌خواستی در آخرین لحظه، «عند ربهم یرزقون» بودنت را نشانم دهی و بگویی که شهدا زنده هستند؟!🥀 همه اینها را می‌دانم! من با تو زندگی می‌کنم مصطفے 🙃♥️». #شهید_مصطفے_صدرزاده  راوی همسرشهید #برادر_شهیدم🥺🤍

🔰من عاشقش بودم! ✍از حسین[بادپا] سوال کردم این سید ابراهیم کیست که با صدای کلفت و گنده صحبت می‌کرد؟ گفت این است. نشانم داد و دیدم یک جوان باریک نحیف است. پرسیدم سید ابراهیم این است؟ من فکر می‌کردم باید یک غول چهارشانه باشد با یک قد بلند و هیکل درشت. یک جوان تو‌دل‌برویی بود که انسان لذت می‌برد که نگاهش کند. من واقعا عاشقش بودم. واقعا عاشقش بودم... 🔸این جوان، چون ما راه نمی‌دادیم بیاید، رفت مشهد، در قالب فاطمیون و به اسم افغانی ثبت‌نام کرد و خودش را به ما رساند. زرنگ به این می‌گویند. ▫️«بخشی از سخنرانی شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی در جمع رزمندگان فاطمیون #شهید_مصطفی_صدرزاده #آقا_مصطفی #برادر_شهیدم🤍🥺

#شهید_مصطفی_صدرزاده #برادر_شهیدم🤍🥺

امتحان ِ خدا جلو رومونه ؛ اونی بعدا سرش بالاست وسینه‌ش جلو ، که اینجا نمره‌ ی ِ منفی نگیره ! حواسمون باشه شرمنده‌ ی ِ آقا نشیم . . #شهید_مصطفی_صدرزاده #شهدا_اصحابـِـــ_امام_زمان #برادر_شهیدم😭🤍

رَجَبٌ شَهرُ اللّه ِ الأصَبُّ يَصُبُّ اللّه ُ فِيهِ الرَّحمَةَ عَلى عِبادِهِ پيامبر صلي الله عليه و آله در مورد فضیلت ماه رجب فرمودند: رجب ماه بارش رحمت الهى است. خداوند در اين ماه رحمت خود را بربندگانش فرو مى ريزد. «شهید، قهرمانانی خاموش‌اند که با خون خود، صدای آزادی را در دل تاریکی بلند کردند. یادشان همیشه در قلب‌هایمان زنده است. #برادر_شهیدم 🕊 #شهید_مصطفی_صدرزاده 🌹 #آقا_مصطفی🤍🥺

مے گه اتل متل توتوله...🎶 . . . مثلاً می شه همین الان یک صلوات برای داداش مصطفی بفرستی؟🙂 #شهدا #شهادت #مدافعان_حرم #شهید_مصطفی_صدرزاده #برادر_شهیدم🥺🤍

قسمتی ازخاطرات همسر شهید مصطفی صدرزاده... علاقه ی شهید صدرزاده به همسرشون🥲 #شهید_مصطفی_صدرزاده #برادر_شهیدم 🥺🤍