مجهولالهویه .
٫
لابد سخن ز بادهء چشم خمار اوست
حالا ك بزم میکده لبریز ذکر هوست..
مجهولالهویه .
براٰي تو نوشتم؛
در همهء لحظاتم ... اما تو نبودي
ك براٰیت واو به واو ِدلتنگيام را تعریف کنم
در عوض تو سرگرم بودي؛
سرگرم آدمهاٰ و زندگيات .. صدایت را آنقدر بالا برده بودي ك صدای من آزارت ندهد .
شور - من از آن روز که در.mp3
8.57M
دورِ همه رفیقامو جز تو خط کشیدم
نمیدوني که بي تو چه مکافاتي دیدم ./۱۲۸
وعدهء ما نجفـش یا که به هنگام ممات هرچه او خواست ، توکل به خود ِربّ کردم ..