به بهانهٔ سُر خوردن و منفعل شدن بعضی از بچهانقلابیها، بعد از ماجرای #فولاد_مبارکه
پرده اول: حاج کاظم آژانس شیشهای
حاج کاظم: تلفن بزن
اصغر آقا: به کی؟!
حاج کاظم: به همون موتوریا
اصغر آقا: که چی بشه؟
حاج کاظم: بگو برن
اصغر آقا: برن؟! حاجی اونا بخاطر تو و عباس اومدن
حاج کاظم: دودِ اون موتوریا، امثالِ من و عباس خفه می کنه، لطف کنن تشریف ببرن!
اصغر آقا: حالا چی بهشون بگم؟
حاج کاظم: بگو این نسخه فقط و فقط برای من پیچیده شده! من، خیبریم، اهلِ نی، هور، آب! خیبری ساکته، دود نداره، سوز داره.
🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
پردهٔ دوم: حاج قاسم، دربارهٔ فعالیت بعضی از ما در فجازی:
حاج قاسم: تلفن بزن!
یکی از ما: که چی بشه؟
حاج قاسم: بگو برن!
یکی از ما: برن؟! حاجی اونا به خاطر تو و محسن (حججی) اومدن!
حاج قاسم: دود اون توییتریها امثال من و محسنو خفه می کنه. لطف کنن تشریف ببرن!
یکی از ما: حالا چی بهشون بگم؟
حاج قاسم: این نسخه (دفاع از حرم جمهوری اسلامی) فقط و فقط برای امثال من و محسن پیچیده شده. من زینبیام؛ اهل صبر، بصیرت، #جهاد_تبیین؛ زینبی سرباز حرمه، دود نداره، سوز داره ...