eitaa logo
☜💘 انرژے مثبت،شکرگزارے مجیدآل حسین ✌👌
1.4هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
7هزار ویدیو
114 فایل
🔹️هنرمند 🔹️خوشنویس 🔹️مدرّس 🔹️تدوینگر 🔹️گوینده 🔹️مشاور 🔹️نویسنده دوکتاب اینجا یادمیگیریدمثبت اندیش باشید 👈اتفاقات عالی💚 @majidalehosein مشاوره‌خانواده،خوشنویسی،دوره مثبت اندیشی👇 @Khanevadehsha_d
مشاهده در ایتا
دانلود
اگه میخوای حالت خوب باشه حال واحوالت رو به بقیه گره نزن حالت که خوب باشه بقیه که بپرسن احوالت رو حال اون ها هم خوب خواهدشد. ازکسی توقع نداشته باش. 💐🌸🌼 @majidalehosein
‌زندگی هيچ چيز بزرگی ندارد! زندگی پر است از چيزهای كوچک اما اگر تو بدانی كه چطور با اين چيزهای كوچک خوش باشی آنها را به چيزهای بزرگ دگرگون خواهی كرد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔶 کلیپ سبک از قاب‌های ماندگار رئیس‌جمهور شهید سید ابراهیم رئیسی اَلْلَّٰھُمـَّـ ؏َـجِّڸْ لِوَلیِّٖــღــڪَ اَلْفَــــࢪَجْ جهت تعجیل در فرج آقا و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم📿 @majidalehosein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅️تخفیف دوره ۲۰ درصد ✅️ثبت نام آموزش خط خودکاری @Khanevadehsha_d 🌹🌸💐🌺 حال خوب ،انگیزه عالی اینجا😊👇👇 کلی مطالب روانشناسی،کلیپ های جذاب ،خوشنویسی و جملات ناب کانال انرژی مثبت، شکرگزاری مجیدآل حسین @majidalehosein
🔆جوانمردى و سخاوت حضرت على (علیه السلام ) زبيربن عوام پسر عمه پيامبر (صل الله علیه وآله و سلم ) بود، مدّتى پس از مرگ او، يكى از فرزندان او به حضور على (علیه السلام ) آمد و گفت : در دفتر حساب پدرم ديدم كه پدرم از پدر تو (ابوطالب ) چند هزار درهم طلبكار بوده است . على (علیه السلام ) فرمود: پدرت راستگو بود، آن مبلغ را دستور دادم به تو بدهند (و طبق دستور به او دادند). پس از مدتى فرزند زبير به حضور على (علیه السلام ) آمد وعرض كرد: در حساب ، اشتباه كرده ام ، بلكه موضوع به عكس بوده و پدر شما آن مبلغ را از پدر من طلب داشته است . على (علیه السلام ) فرمود: بدهكارى پدرت را بخشيدم وآنچه را تو بابت طلب پدرت از من گرفتى ، آن را نيز به تو بخشيدم 📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى @majidalehosein
مجنون؛ هنگام راه رفتن کسی را به جز لیلی نمی‌دید. روزی شخصی در حال نماز خواندن در راهی بود و مجنون بدون اینکه متوجه شود از بین او و مهرش عبور کرد. مرد نمازش را قطع کرد و داد زد: چرا بین من و خدایم فاصله انداختی؟ مجنون به خود آمد و گفت: من که عاشق لیلی هستم تو را ندیدم، تو که عاشق خدای لیلی هستی چگونه دیدی که من بین تو و خدایت فاصله انداختم؟! ...
وَ بِكَ أَستَجيرُ مِنَ تَواتُرِ الأَحزان . . . و پناه بر تو ، از حزن های پی در پی :)))))
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا