eitaa logo
مجلس شهدا
904 دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
8.7هزار ویدیو
72 فایل
🍃کانال مجلس شهدا🍃 ⚘پیام رسان " ایتا "⚘ http://eitaa.com/majles_e_shohada 🌹ما سینه زدیم بی صدا باریدند از هر چه که دم زدیم آنها دیدند ما مدعــیان صف اول بودیم از آخر مجلس شهدارا چیدند🌹 ارتباط باخادمِ شهدا ،تبادل ,پیشنهادات @ghatre_barran
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شوخی طنز رهبر معظم انقلاب با جوانان بسیار زیبا 🌷 @majles_e_shohada 🌷
مجلس شهدا
دو قسمت دیگر از رمان #به_همین_سادگی امیدوارم‌ راضی باشید🌺
پارت پنجاه و سه زیر چشمی نگاهم رو چرخوندم، نه انگار خدا رو شکر دیگه متوجه عطی گفتن من نشده بود؛ ولی مونده بود اخم روی پیشونیش. *** بدن بی حالم رو روی تخت جابه جا کردم تا گوشیم رو جواب بدم؛ ولی محسن زودتر از من گوشی رو برداشت و تماس رو وصل کرد و مهلت نداد ببینم کی پشت خطه. من هم اونقدر حوصله نداشتم که این شیطنتش رو با غرغرهای همیشگیم جواب بدم، فقط صدای محسن رو می شنیدم و تخسیش که اعصابم رو به هم می ریخت. -سلام، شما خوبین؟... هست، ولی داره میمیره. چشمهام گرد شد و با صدایی که از شدت گلودرد دورگه شده بود گفتم: -کیه محسن؟ جوابم رو نداد و همونطور که با پشت خطی صحبت میکرد برای محمد چشم و ابرو اومد، معلوم بود دارن آتیش می سوزونن. -نه بابا، چیز مهمی نیست، فقط کمی تا قسمتی رو به موته. ناراحت نشین به دیار باقی که شتافت خبرش رو بهتون میدم فقط مژدگونی ما یادتون نره. عصبی شده بودم؛ ولی توان تکون خوردن هم نداشتم و محسن هم حسابی جدی حرف میزد ولی محمد میخندید. -گوشی رو بده من. کی بهت گفت جواب بدی؟ اصلا کیه؟ چرا دری وری میگی؟ باز هم توجه ای به من نکرد؛ اما لحنش تغییر کرد و خندون. _نه بابا چیزیش نیست. باز این دردونه سرما خورده ما هم شدیم نوکرش، باور کنین چیزیش نیست؛ فقط یه تب بالای چهل درجه و گلو درد و آبریزش بینی، همین. محیا زیادی لوسه و گرنه چیزیش نیست. هم خنده م گرفته بود و هم دلم میخواست کله ی جفتشون رو بکنم. مامان با چه دونفری من رو تنها گذاشته بود و رفته بود با بابا مهمونی. -چشم. گوشی گوشی. موبایلم رو گرفت سمتم و من چه قدر دلم میخواست اون گوشی مستطیلی رو توی سرش خورد کنم. -بگیر شوهرت داره پس میفته، بهش بگو چیزیت نیست، لطفا خودت رو براش لوس نکن. چشم غرهای بهش رفتم، حسابی حرصی شدم؛ از اون وقت این دری وریها رو داشت به امیرعلی میگفت؟! با زحمت سلام بلندی تونستم بگم؛ چون حسابی گلوم میسوخت، بدترین چیزی که توی سرما خوردگی بود و همیشه من دچارش میشدم. صدای نگرانش تو گوشم پیچید. -سللم محیا، چی شده؟ دلم گرم شد از دل نگرانیش. -هیچی نیست، سرما خوردم. 🌷 @majles_e_shohada 🌷
هدایت شده از Zouhair
پارت پنجاه و چهار -نمیدونستم ببخشید. از صبح تعمیرگاه بودم سرم هم حسابی شلوغ، دیدم امروز به من زنگ نزدی گفتم شاید قهری که همه ش تو زنگ میزنی. لبخندی دوست داشتنی روی لبم نشست، خوشحال شدم از اینکه یادش مونده بود هر روز من زنگ میزنم و میشم احوال پرسش. -مرسی زنگ زدی. حالم زیاد خوب نبود، نتونستم وگرنه قهر نبودم. میدونم روزها فرصت نداری. -صدات حسابی گرفته است. دکتر نرفتی؟ -نه. گلوم خیلی درد میکنه. -حالا مهمون نمیخوای؟ با پرسش تکرار کردم: -مهمون؟ -نزدیک خونه شمام. راستش ماشین بابا رو گرفته بودم باهم بریم بیرون، داشتم می اومدم اونجا که از دایی اجازه بگیرم بعد بریم. ذوق کردم از این رفتار امیرعلی، دفعه اول بود خب؛ ولی چرا حالا که نمیتونستم از جام تکون بخورم؟! با صدای گرفته و پنچری گفتم: -حالم خیلی بده. با خنده کوتاهی گفت: -حالل یعنی نیام اونجا؟ هول کرده از رفتنش گفتم: -چرا چرا. کجایی الان؟ -پشت در خونه، به محسن بگو در رو باز کنه. بی حواس موبایل رو قطع کردم و هول کرده از ترس اینکه مبادا پشیمون بشه به محسن گفتم: -زود در رو باز کن امیرعلی پشت دره. محمد ابرو بالا انداخت. -خب حالا. از اون موقع صدات در نمی اومد، چی شده هوار میزنی؟! چشم غرهای بهش رفتم. -لطفا مزه نریز، حوصله ت رو ندارم. تمام بدنم درد میکرد، با زحمت خودم رو بالا کشیدم و تکیه دادم به پشتی تخت. امیرعلی با خنده وارد اتاقم شد و این یعنی باز این محسن خوشمزه گری کرده. سلام گرمی کرد و دستش رو جلوآورد، دستم رو گذاشتم توی دستش که چینی به پیشونیش افتاد و دست دیگه ش نشست روی پیشونیم و دلم ضعف رفت برای اخمش که حاصل دل نگرانی برای من بود. حالا دلم یکم ناز کردن میخواست و این اخمش یعنی خریدار داشت دیگه؟! -خیلی تب داری. 🌷 @majles_e_shohada 🌷
هدایت شده از مجلس شهدا
دو قسمت دیگر از رمان #به_همین_سادگی امیدوارم‌ راضی باشید🌺
عاشقی دردسری بود، نمی دانستیم! #حاصلش خون جگری بود نمی دانستیم پَرگرفتیم ولی باز به #دام افتادیم! شرط بی بال وپری بود نمی دانستیم #صبحتون_شهدایی🌷 🌷 @majles_e_shohada 🌷
دير شد ، بــازآ ... كه ترسم ناگهان پرپر شود دسته گل هـــــایی که از شوق تو در دل بسته ام ... #جاویدالاثر_شهید_حسن_رجایی_فر #سـالـروز_ولادت 🌷 @majles_e_shohada 🌷
جـهان با خنده هایتـــــ صورتـــــ زیباتـرے دارد بخنــــــــــد! این خنـده هاے"مـــــاه" کلـے مشتـــری دارد #صبحتون_شهدایی 🌷 @majles_e_shohada 🌷
8.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 نماهنگ «گوهر اشک» 🏴 به مناسبت رحلت حضرت عبدالعظيم حسنی(ع) 🌷 @majles_e_shohada 🌷
حتما بخونید 👇 ‌ گاهی دو نفر با هم دعواشون میشه، میان پیش آدم از طرف مقابلشون بَدگویی میکنن! آدمم نه سر پیازه، نه ته پیاز 😥 ‌ از اونجایی که ممنوعه، اگه نسبت به غیبت کردنِ فرد، بی تفاوت باشی و از غیبت شَونده دفاع نکنی، جهنمی میشی 😐 میفرماد شنونده غیبت، مانند غیبت کننده هست! اگه هم دفاع کنی، اینوَریه با آدم بد میشه 😕 میگه: نمیشه با تو درد دل کرد! از طرفی اگه قضاوتی هم بکنی، چون از اونوَرِ ماجرا خبر نداری، احتمال هست. 😐 اگه کاملا مطمئن هم باشی که عیب از فرد غائبه و حرفی بزنی، بازم پشت سر گویی و غیبته! 😔 میفرماید: غیبت آن است که چیزی درباره برادرت بگویی که خوش ندارد! 😕 میفرماید: اگر عیبی در کسی باشه و بازگو کنیم، غیبته! اگر نباشه، تهمته. 😥 ‌ حواسمونو جمع کنیم دخالت بیجا تو های دیگران نکنیم ✋ عشقِ داستان نباشیم 😊 ‌ ❤ هنگام فتنه مثل بچه باش؛ نه پشتی دارد برای سوار شدن و نه پستانی برای دوشیدن! ‌ (ع) ❤ ‌ 📚نهج البلاغه، حکمت ۱ ‌ 🌷 @majles_e_shohada 🌷
‼️دوچرخه سواری بانوان 🔷س 180: حکم دوچرخه سواری برای بانوان چیست؟ ✅ج: دوچرخه سواری زنان در مجامع عمومی و نیز در جایی که در معرض دید نامحرم است، جایز نیست. 📕منبع: leader.ir 🆔 @resale_ahkam
شهید بهنام محمدۍراد: 🌺فــرزندان خود را اهـــل مبـــارزه و #جهاد در راه خدا بار بیارید 📩 #وصـــیت‌نامـــه 🌷 @majles_e_shohada 🌷