پارت صد و چهارده
#به_همین_سادگی
خب؟!
-خیلی خیلی اتفاقی شنیدم که... که...
کلافه بود، بعد از یه مکث کوتاه و چنگی که به موهاش زد ادامه داد:
-دایی ت داشت به مامانت میگفت چرا اینقدر زود محیا رو عروس کردی، موقعیت های بهتری هم
میتونست داشته باشه. موقعیت هایی بهتر از من.
از زور عصبانیت احساس خفگی میکردم، یعنی چی این حرفها؟ واقعا گفتنش حالا درست بود؟
-دایی م بیخود...
هنوز حرفم رو کامل نزده بودم که امیرعلی جلوی دهنم رو گرفت و سرزنشگر گفت:
-محیا!
از دست داییم عصبانی بودم و از امیرعلی دلخور.
-حالا این حرفها چه ربطی به من داشت؟ گـ ـناه من چی بود که باز گفتی نقطه سر خط؟
لبخند محوی روی لبش نقاشی شد.
-از دیشب با خودم میگم اگه من به حرف مامان عمل نکرده بودم الان تو شاید خوشبخت بودی، شاید به
قول داییت عجله...
پریدم وسط حرفش و اخم غلیظی کردم.
امیر علی میفهم ی معنی حرفت رو؟ من الان هم خوشبختم، خیلی خوشبخت.
-خب من... منظورم این بود که...
-گفته بودم دوستت داشتم، دارم و خواهم داشت؛ نه؟
گرفته گفت:
-اگه دوستم نداشتی و میاومدم خواستگاریت باز هم جوابت...
پریدم وسط حرفش و این رشته ی دراز یه جا باید قیچی میشد.
-مطمئن باش مثبت بود.
به لحن محکمم لبخندی زد.
-آخه آدمهای اطرافم به جونم شک میندازن که تو خوشبختی کنار من یا نه؟ ببخشید انگار هر چند وقت
یه بار محتاج این میشم که مطمئن بشم از دوست داشتنت.
صورتم رو جمع کردم.
-آها، اون وقت جور دیگ های نمیشه بهش رسید؟ حتما باید من رو زجر بدی با حرفهات؟! من اگه قول
بدم در بیست و چهار ساعت هر ده دقیقه بگم امیر علی عاشقتم اون هم با صدای بلند که همه ی دنیا
بدونن مشکل حل میشه؟ دیگه بهم شک نمیکنی؟ دور این حرفها رو خط میکشی؟ ول کن حرف بقیه
رو امیرعلی. حرف من برات مهمه یا بقیه؟
-معلومه که تو. ببخشید، متاسفم.
ابرو بالا انداختم.
-نچ این بار جریمه داره.
-شما امر بفرمایید.
متفکر لبهام رو جمع کردم.
-اول اینکه کلی مسئله دارم زحمت توضیح دادنش باشماست، دوم اینکه...
سکوت کردم که با صورت خندونش نگاهم کرد.
-اولی که به روی چشم و دومی؟
سرفه ی مصلحتی کردم و قیافهم رو جدی.
-یه دفعه ی دیگه هم باید من رو ببری پارک و نیم ساعت درست تابم بدی، این بار که خوب من رو به
حرف گرفتی و از زیرش فرار کردی و سومی هم...
-هنوز ادامه داره؟
-بله که داره، هزار تا شرط میذارم تا یادت باشه دیگه از این حرفها نزنی.
لبخندش عمق گرفت و من شرط و شروطم رو ادامه دادم.
-سر راه یه بسته پاستیل خرسی برام بخر، مغزم باز میشه بهتر درسم رو یاد میگیرم.
ابروهاش بالا پرید.
🌷 @majles_e_shohada 🌷
11.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺 دعای توسل در مسجد جمکران شب چهارشنبه 9 مردادماه 97 🌺
🍃 اللهم عجل لولیک الفرج 🍃
🌷 @majles_e_shohada 🌷
مجلس شهدا
🌺 دعای توسل در مسجد جمکران شب چهارشنبه 9 مردادماه 97 🌺
🍃 اللهم عجل لولیک الفرج 🍃
🌷 @majles_e_shohada 🌷
سیدحسین رخشان:
*اطلاعیه مهم خطاب به بازاریان و اقشار مختلف مردم
🔍 *هر گونه تجمع غیر قانونی است و هدایت شده از بیرون است*
🚷 *نقشه جدید امریکا برای تبدیل ایران به حمّام خون*
*طی روزهای اخیر شاهد شکل نوینی از اغتشاشات با سواری گرفتن از اعتراضات به حق اقتصادی هستیم. منافقین خلق در جدیدترین نقشه با طرحی های نوین در پی ناامنسازی هرگونه تجمعی از فوتبال تا اقتصادی و سیاسی دارد. طرحی که جان بولتون بیشتر از آن با عنوان «تابستان داغ» نام برده بود.*
*یکی از اصلیترین گروههایی که بهعنوان پیادهنظام سرویسهای جاسوسی غربی در ایران بوده و هست سازمان مجاهدین خلق و یا همان منافقین است. سوءاستفاده از اعتراضات صنفی و معیشتی مردم توسط مجاهدین خلق و هدایت این اعتراضات به سمت آشوبهای داخلی با کمک سرویسهای جاسوسی غربی مسئلهی نیست که قابل مخفی کردن باشد و سرکرده مجاهدین خلق نیز به آن اعتراف میکند مریم رجوی در مورد اعتراضات دیماه 96 مدعی است که: «طبیعتاً، آنچه در ایران رخ میدهد، کار شبکههای مجاهدین خلق در شهرهای مختلف است».*
*لذا بازاریان ، کسبه ، اصناف ، اقشار مختلف مردم به هوش باشند و آگاه باشند بر اساس اعلام مقامات امنیتی و اجرایی هیچ تجمعی در شرایط حاضر قانونی نیست و با بازیگران این اتفاق برخورد قانونی میشود .*
*نکته مهم تر آنکه گروهک های منافقین در فضای کنونی فرصت را غنیمت شمرده و با تسلیح پیاده نظام خود در کشور ، به دنبال کشته سازی و افزایش نا امنی در شهرهای مختلف ایران است لذا شایسته است مردم مراقبت و هوشمندی خود را بیش از پیش در این پیچ تاریخی بکار گیرند تا این بار هم فتنه دشمن در نطفه خفه شود .*
#اطلاع_رسانی_کنید
#انتشار_دهید
#پای_این_انقلاب_میمانیم
🌷 @majles_e_shohada 🌷