eitaa logo
مجلس شهدا
905 دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
8.7هزار ویدیو
72 فایل
🍃کانال مجلس شهدا🍃 ⚘پیام رسان " ایتا "⚘ http://eitaa.com/majles_e_shohada 🌹ما سینه زدیم بی صدا باریدند از هر چه که دم زدیم آنها دیدند ما مدعــیان صف اول بودیم از آخر مجلس شهدارا چیدند🌹 ارتباط باخادمِ شهدا ،تبادل ,پیشنهادات @ghatre_barran
مشاهده در ایتا
دانلود
✨ موقع رفتن بهش گفتم: برو داداش،ولی برگـرد...🙃🍂 یه لبخندی زد و گفت: من دیگه برنمیگردم...😊✋🏻 گفتم:نزن این حرفو،تو بچه ڪوچیک داری...😔 یه دست زد به گردنش و گفت: این گردنو میبینے؟! ...💔😇 ✨🌱 🌷 @majles_e_shohada 🌷
📖 روزه خواری 🕊 🌸 مادر شهید : سال 91 ، برای خرید بہ بازار رفتم . وقتی مےدیدم خیلےها بہ راحتے در ملأ عام روزه خوارے مےڪنند ، بسیار ناراحت و عصبانے شدم ، تا جایـے ڪه حتے قدرت خرید نداشتم و دست خالے بہ خانہ برگشتم ... مصطفے وقتی مرا دید با تعجب گفت : «بہ این سرعت خرید ڪردید ؟» گفتم : «اصلا دست و دلم به خرید ڪردن نرفت.» و جریان را برایش تعریف ڪردم . مصطفی سری تڪان داد و گفت : «ڪسے ڪه روزه خوارے مےڪند در واقع دارد با خدا علنے مےجنگد ، چون خداوند براے ڪسانے ڪه روزه خوارے در ملأ عام مےڪنند حد معین ڪرده است . حالا فڪر ڪنید با این ڪار چقدر دل امام زمان بہ درد مےآید . قربون دل آقا بشم.» من آن روز ناراحتیم بہ خاطر نادیده گرفتہ شدن قانون بود و مصطفے دلش بہ خاطر رنجش امام زمان لرزیده بود . 🌷 @majles_e_shohada 🌷
📖 با موتور داشتیم مےرفتیم ، تا چشمش خورد بہ تصویر شهید ابراهیم یڪ دفعہ موتور را نگہ داشت و سلام ڪرد . پرسیدم بہ ڪی سلام دادی ؟ گفت بہ شهید ابراهیم هادی ... شهید زنده است و جواب ما را مےدهد . 🌷 @majles_e_shohada 🌷
ایشون دوتا خواهر بزرگتر از خودش داشت و بهشون درحدی احترام میگذاشت که هرگز حتی به صداشون نکرد☝️ "آبجی جون" و "خواهرجون" میکرد. وقتی هم متوجه بارداریشون شد گفت هرکی بچه اش دختر باشه هدیه ویژه داره و برای "ریحان" یک طلا خرید.💍✨ بچه ام که بود،با فامیل که هم سن و سالش بودن هیچوقت دعوا نمیکرد یا درگیر . یکمم که بزرگ شده بود گاهی تذکرای رفتاری خیلی محدود به دختر بچه ها میداد و خیلی با آرامش و متانت باهاشون میکرد.🌸 راوی:پدر شهید پ ن : تصویر متعلق به شهید و خواهرزاده ایشان است که در نهمین ماه تولد؛ تنها دایی خود را تقدیم راه سرخ حسینی کرد.🕊 حسین معزغلامی🌹 🌷 @majles_e_shohada 🌷
🔻 خاطره ای از برخورد شهید ابراهیم هادی با یک معلول 🔅بخوانید: حوالی میدان خراسان از داخل پیاده رو با سرعت در حال حرکت بودیم. یکباره ابراهیم سرعتش را کم کرد! برگشتم عقب و گفتم: چی شد، مگه عجله نداشتی؟! 🔅همینطور که آرام حرکت می کرد، به جلوی من اشاره کرد و گفت: یه خورده یواش تر بریم تا از این آقا جلو نزنیم.! من برگشتم به سمتی که ابراهیم اشاره کرد. یک نفر کمی جلوتر از ما در حال حرکت بود که به خاطر معلولیت، پایش را روی زمین می کشید و آرام را میرفت. 🔅ابراهیم گفت: اگر ما تند از کنار او رد شویم، دلش می سوزد که نمی تواند مثل ما راه برود. کمی آهسته برویم تا او ناراحت نشود.گفتم: ابرام جون، ما کار داریم، این حرفا چیه⁉️ 🔅بیا سریع بریم. اصلا بیا از این کوچه بریم که از جلوی این معلول رد نشیم.آنچنان قلب رئوف و مهربانی داشت که به ریزترین مسائل توجه می کرد. او در حالی که عجله داشت، اما راضی نشد حتی دل یک معلول را برنجاند! 📚 سلام بر ابراهیم۲/ ص۳۱ 🌷 🏴 @majles_e_shohada 🏴
📖 هیچ خانم نامحرمی را نگاه نمی‌ڪرد. همیشه می‌گفت : اگر قرار است چشمی به آقا امام‌زمان (عج) بیفتد ؛ نباید با نگاه به نامحرم آلوده شود . در خیابان هم ڪه بودیم همیشه ملاحظه می‌ڪرد ڪه نگاهش به نامحرم نیفتد و مراعات می‌ڪرد . شهید مدافع حرم آل‌الله... 🕊 🦋 @majles_e_shohada 🦋
📖 💢 صبحانہ ای ڪه بہ خلبان‌ها می‌دادم ، ڪره ، مربا و پنیر بود . یك روز شهید ڪشوری مرا صدا زد و گفت : فلانی ! گفتم : بله . گفت : شما در یك منطقه‌ی جنگی در مهمان‌سرا ڪار می‌ڪنید . پس باید بدانید مملڪت ما در حال جنگ است و در تحریم اقتصادی بہ سر می‌برد . شما نباید ڪره ، مربا و پنیر را با هم به ما بدهید درست است ڪه ما باید با توپ و تانك‌های دشمن بجنگیم ولی این دلیل نمی‌شود ما این گونه غذا بخوریم . شما باید یك روز به ما ڪره ، روز دیگر پنیر و روز سوم بہ ما مربا بدهید . در سہ روز باید از این‌ها استفاده ڪنیم وگرنه این اسراف است . من از شما خواهش می‌ڪنم ڪه این ڪار را نڪنید . من گفتم : چشم . ✍ نشر بمناسبت : سالروز شهادت ، شهید خلبان 🌹 مزار شهید : گلزار شهدای تهران ، قطعہ ۲۴ ، ردیف ۸۲ ، شماره ۵ 🦋 @majles_e_shohada 🦋
📖 ( نامحرم ) چند خانم رفتند جلو سؤالاتشان رو بپرسند . در تمام مدت سرش رو بالا نیاورد ... نگاهش هم بہ زمین دوختہ بود . خانم ها ڪه رفتند ، رفتم جلو گفتم : تو اونقدر سرت پایینہ نگاه هم نمیڪنی بہ طرف ڪه داره حرف میزنہ باهات ، اینا فڪر نڪنن تو خشڪ و متعصبی و اثر حرفات ڪم شہ؟! گفت : من نگاه نمیڪنم تا خدا منو نگاه ڪنه! 🔥 •♡ټاشَہـادَټ♡• 🦋 @majles_e_shohada 🦋
💌 💠شهید مدافع‌حرم همیشه می‌گفت: یک چیزی که مانع میشه و داره من رو به این دنیا دل‌بسته می‌کنه پسرم امیرعلی است👶🏻 امیرعلی بدجوری داره من رو به این دنیــــا دل‌بسته می‌کنه! من همیشه می‌گفتم که بچه‌ات هستش مسئله‌ای نیست! متوجه نمی‌شدم که داره چی میگه🧐 ولی ایشون می‌خواست حتی از بچه‌اش،از همسرش و حتی از زندگیــــش بگــذره و به ایــــن درجــــه والا برســــه🕊 چون چیزی رو بالاتر از زندگی‌ و زن و بچه‌اش می‌دید! علی‌اصغر خــــدا و ائمه‌اطهار عليهم‌السلام رو می‌دیــــــــد!💚 📀راوے : همسر شهید •♡ټاشَہـادَټ♡• 🦋 @majles_e_shohada 🦋
💌 🔴شهید مدافع‌حرم پدر شهید نقل می‌کنند: یه‌روز با ابراهیم صحبت کردم و بهش گفتم: به دوستم گفته‌ام که پسر من ، ابراهیم ، مدافع‌حرم است. ابراهیم بعد از شنیدن این جمله چنان برافروخته شد و گفت: چرا به مردم میگویی من مدافع حرمم؟ من سربار مدافعان حرمم ؛ باباجان! مدافع‌ِ حرم‌بودن کار هر کسی نیست و لیاقت میخواهد و من سربار اهل بیت‌ام ، نَه مدافع‌حرم ! قول بده که زین پس به کسی نگویی من مدافع حرم هستم! •♡ټاشَہـادَټ♡• 🦋 @majles_e_shohada 🦋
📝 🌹شهید مصطفی صدرزاده 💠می‌گفت: مرتضی علی(ع) باید با رفتارش عشقش را ثابت کند. کسی که توی فقط سینه می‌زند ، خیلی کار بزرگی نمی‌کند، باید رفتار و کردارمان در و برخورد با دیگران ثابت کند که یک شیعه‌ی واقعی هستیم. پیغام شهیدان •♡ټاشَہـادَټ♡•
در نجف تصمیم گرفت که سه روز آب و غذا کمتر بخوره یا اصلاً نخوره تا حال آقا علیه السلام رو در روز عاشورا درک کنه.روز سوم وقتی خواست از خانه بیرون بیاد که چشماش سیاهی رفت. می گفت : مثل ارباب همه جا را مثل دود می دیدم. اینقدر حال من بد شد که نمی توانستم روی پای خودم بایستم. از آن روز بیشتر از قبل مفهوم و و علیه السلام را فهمید. 🌷 •♡ټاشَہـادَټ♡•