eitaa logo
مجلس شهدا
904 دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
8.7هزار ویدیو
72 فایل
🍃کانال مجلس شهدا🍃 ⚘پیام رسان " ایتا "⚘ http://eitaa.com/majles_e_shohada 🌹ما سینه زدیم بی صدا باریدند از هر چه که دم زدیم آنها دیدند ما مدعــیان صف اول بودیم از آخر مجلس شهدارا چیدند🌹 ارتباط باخادمِ شهدا ،تبادل ,پیشنهادات👇 @abre_barran
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸🍃 #نجات_از_خودکشی_با_توسل_به_شهید😳👇👇 یک شب خواب بودم که تو خواب دیدم دارن در میزنن.در رو که باز کردم دیدم #شهید_همت با موتور تریل🏍 جلو در خونه وایساده و میگه سوار شو بریم😕 ازش پرسیدم کجا؟😨 گفت یه نفر به کمک احتیاج داره.سوار شدیم و رفتیم سرعتش زیاد نبود طوری که بتونم آدرس خیابون‌هارو خوب ببینم.وقتی رسیدیم از خواب پریدیم😓از چند نفر پرسیدم که تعبیر این خواب چیه گفتن خوب معلومه باید بری به اون آدرس ببینی کی به کمکت احتیاج داره😥. هر جوری بود خودمو به اون آدرس رسوندم در زدم در رو که باز کردن دیدم یه پسر جوون اومد جلوی در نه من اونو میشناختم نه اون منو😶گفت بفرمایید چیکار دارید.ازش پرسیدیم که با #شهید_همت کاری داشته؟ یهو زد زیر گریه😢.گفت چندوقته میخوام خودکشی کنم دیروز داشتم تو خیابون راه میرفتم و به این فکر میکردم که یه دفعه چشمم افتاد به یه تابلو که روش نوشته شده بود اتوبان #شهید_همت.🙁 گفتم میگن شماها زنده‌اید اگه درسته یه نفر رو بفرستید سراغم که من از خودکشی منصرف بشم و الان شما اومدید اینجا و میگید که از طرف #شهید_‌همت اومدید😭😭 #فرمانده_دلها #حاج_محمدابراهیم_همت♥️ 🍃🌸🍃 🌷 @majles_e_shohada 🌷 #شهدا_رهبرمون_رو_دعا_کنید
😍👇 همیشه به نیروها طوری تذکر می داد که کسی ناراحت نشود.سعی می کرد با شوخی و لبخند مطلب را به طرف بفهماند.😇 یک بار، تدارکات لشکر مقدار زیادی کمپوت گیلاس به خط آورد و پشت خاکریز ریخت.ما هم که تا به حال این همه کمپوت را یکجا ندیده بودیم،یکی یکی آنها را سوراخ می کردیم،آبش را می خوردیم و بقیه اش را دور می ریختیم.😐در همین حین، با شهید_رضا_چراغی داشتند عبور می کردند.پیراهن پلنگی به تن داشت و دوربینی📷 هم به گردنش انداخته بود.وقتی به ما رسید و چشمش به کمپوتها افتاد، جلو آمد و گفت:" برادر، می شود یک با هم بیندازیم!📸 گفتم:" اختیار دارید حاج آقا، ما افتخار می کنیم".کنار هم نشستیم و با هم عکس گرفتیم. بعد بلند شد، تشکر کرد و گفت:" خسته نباشید، فقط یک سئوال داشتم گفتم:" بفرمایید حاج آقا". گفت:"چرا کمپوتها را اینطور باز می کنید؟"😕گفتم:" آخر حاج آقا، نمی شود که همه اش را بخوریم."در حالی که راه افتاد برود، خنده ای کرد و با دست به شانه ام زد و گفت:" برادر من، مجبور نیستی که همه اش را بخوری".😃 بدون اینکه صبر کند، راه افتاد و رفت تا مبادا در مقابل او دچار شرمندگی شوم. بعد از رفتن او، فهمیدم که او از اول می خواست این نکته را به من گوشزد کند😊☝️ ولی برای اینکه ناراحت نشوم، موضوع عکس گرفتن را پیش کشیده بود....🌹 🌷 @majles_e_shohada 🌷