eitaa logo
مجلس شهدا
904 دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
8.7هزار ویدیو
72 فایل
🍃کانال مجلس شهدا🍃 ⚘پیام رسان " ایتا "⚘ http://eitaa.com/majles_e_shohada 🌹ما سینه زدیم بی صدا باریدند از هر چه که دم زدیم آنها دیدند ما مدعــیان صف اول بودیم از آخر مجلس شهدارا چیدند🌹 ارتباط باخادمِ شهدا ،تبادل ,پیشنهادات @ghatre_barran
مشاهده در ایتا
دانلود
عادت داشتم #سرهنگ صدایش کنم،یه بار بهم گفت: اتیڪتمو بخون،چے نوشته؟ گفتم: #سید_جلال... گفت:از این بہ بعد #سید صدا کن منو تا یادم بیفته #پسر حضرت #زهرا_س هستم... خبر رسید پیکر مدافع حرم #شهید_سید_جلال_حبیب_اللہ_پور شناسایی شد.💐💐 🌷 @majles_e_shohada 🌷
۱۰ شهریور ۱۳۹۷
#شهید_احمد_مشلب🌷 هر وقت اسم #امام_زمان(عج) رو میگفت بایک #ارادت خاصی دست روی #چشمانش میزاشت❤️ مولای من چشم هایمان #منتظر آمدنت است #بیا #جمعہ‌‌هاے_دلتنگے🍃 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌺 🌷 @majles_e_shohada 🌷
۱۰ شهریور ۱۳۹۷
☘آیت الله بهجت: 🔴آنچه معاویه و یزید بالفعل داشتند ما بالقوه داریم. ❌خیلی به خود مغرور نشویم. 👈اینطور نیست که آنها از جهنم آمده باشند و ما از بهشت. ""به خدا پناه ببریم"" 🌷 @majles_e_shohada 🌷
۱۰ شهریور ۱۳۹۷
🍁اگرقرار باشد خوبی ما، وابسته به رفتاردیگران باشد.. این دیگرخوبی نیست؛ بلکه معامله است... 🌷 @majles_e_shohada 🌷
۱۰ شهریور ۱۳۹۷
۱۰ شهریور ۱۳۹۷
مجلس شهدا
روح‌الله خیلی دقت می‌کرد که درطبیعت نریزد. یکبار وسط اتوبان داد زد: نگه دار به سختی ماشین را زدم کنار و باتعجب پرسیدم چی شده؟ باناراحتی گفت: همین الان پیاده شو آشغال پسته‌ای که انداختی بیرون رو بردار. پوست پسته انقدرکوچک بود که به چشم من نمی‌آمد اما برای روح‌الله همان آشغال کوچک هم ناخوشایند بود که بیرون ریخته شود. به سختی راضی‌ اش کردم که بیخیال آن آشغال کوچک بشود. 🌷 @majles_e_shohada 🌷
۱۰ شهریور ۱۳۹۷
#جامانده دلم "تنگ" است، برای یک "دل‌تنگی" از جنس جا ماندن... که درمانش "رسیدن" باشد؛ رسیدن به قافله "یارانی سفرکرده" منِ #جامانده باید حسرت رفتن بکشم... #آخر_با_کدام_لیاقتم ؟ 🌷 @majles_e_shohada 🌷
۱۰ شهریور ۱۳۹۷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱۰ شهریور ۱۳۹۷
Ali Abdolmaleki - Nashod.mp3
3.42M
خیلی دعا کردم نشد 😔 مشکو بغل کردم نشد ... داداش حسین شرمندتم رفتم که برگردم نشد😔 💠الحق که به تو نام قمر می آید ای ماه ترین عموی دنیــــا عبـــــاس (ع)💠 🌷 @majles_e_shohada 🌷
۱۰ شهریور ۱۳۹۷
مجلس شهدا
🍃دو قسمت از رمان #بدون_تو_هرگز امیدوارم که راضی باشید🌺 🌷 @majles_e_shohada 🌷
–شخص دیگه که خیلی خوبه ... اما نمی تونید واقعا به من فکر کنید؟... خسته و کلافه ... تمام وجودم پر از التماس شده بود... –نه نمی تونم دکتر دایسون ... نه وقتش رو دارم، نه ... چند لحظه مکث کردم ... بدتر از همه ... شما دارید من رو انگشت نما و سوژه حرف دیگران می کنید... –ولی اصلا به شما نمیاد با فکر و حرف دیگران در مورد خودتون ... توجه کنید ... یهو زد زیر خنده ... اینقدر شناخت از شما کافیه؟ ... حالا می تونید بهم فکر کنید؟... –انسان یه موجود اجتماعیه دکتر ... من تا جایی حرف دیگران برام مهم نیست که مطمئن باشم کاری که می کنم درسته ... حتی اگر شما از من یه شناخت نسبی داشته باشید ... من ندارم ... بیمارستان تمام فضای زندگی من رو پر کرده ... وقتی برای فکر کردن به شما و خوصیات شما ندارم ... حتی اگر هم داشته باشم ... من یه مسلمانم ... و تا جایی که یادم میاد، شما یه دفعه گفتید ... از نظر شما، خدا ... قیامت و روح ... وجود نداره... در لاکر رو بستم... –خواهش می کنم تمومش کنید... و از اتاق رفتم بیرون... . داستان دنباله دار بدون تو هرگز: جراحی با طعم عشق . برنامه جدید رو که اعلام کردن، برق از سرم پرید ... شده بودم دستیار دایسون ... انگار یه سطل آب یخ ریختن روی سرم ... باورم نمی شد ... کم مشکل داشتم که به لطف ایشون، هر لحظه داشت بیشتر می شد ... دلم می خواست رسما گریه کنم … برای اولین عمل آماده شده بودیم ... داشت دست هاش رو می شست ... همین که چشمش بهم افتاد با حالت خاصی لبخند زد ... ولی سریع لبخندش رو جمع کرد... 🌷 @majles_e_shohada 🌷
۱۱ شهریور ۱۳۹۷
–من موقع کار آدم جدی و دقیقی هستم ... و با افرادی کار می کنم که ریزبین، دقیق و سریع هستن ... و... داشتم از خجالت نگاه ها و حالت های بقیه آب می شدم ... زیرچشمی بهم نگاه می کردن ... و بعضی ها لبخندهای معناداری روی صورت شون بود... چند قدم رفتم سمتش و خیلی آروم گفتم... –اگر این خصوصیاتی که گفتید ... در مورد شما صدق می کرد ... می دونستید که نباید قبل از عمل با اعصاب جراح بازی کنید ... حتی اگر دستیار باشه... خندید ... سرش رو آورد جلو... –مشکلی نیست ... انجام این عمل برای من مثل آب خوردنه ... اگر بخوای، می تونی بایستی و فقط نگاه کنی... برای اولین بار توی عمرم، دلم می خواست ... از صمیم قلب بزنم یه نفر رو له کنم... با برنامه جدید، مجبور بودم توی هر عملی که جراحش، دکتر دایسون بود ... حاضر بشم ... البته تمرین خوبی هم برای صبر و کنترل اعصاب بود ... چون هر بار قبل از هر عمل، چند جمله ای در مورد شخصیتش نطق می کرد ... و من چاره ای جز گوش کردن به اونها رو نداشتم... توی بیمارستان سوژه همه شده بدیم ... به نوبت جراحی های ما می گفتن ... جراحی عاشقانه... . داستان دنباله دار بدون تو هرگز: برو دایسون . یکی از بچه ها موقع خوردن نهار ... رسما من رو خطاب قرار داد... –واقعا نمی فهمم چرا اینقدر برای دکتر دایسون ناز می کنی... اون یه مرد جذاب و نابغه است ... و با وجود این سنی که داره تونسته رئیس تیم جراحی بشه... همین طور از دکتر دایسون تعریف می کرد ... و من فقط نگاه می کردم ... واقعا نمی دونستم چی باید بگم ... یا دیگه به چی فکر کنم ... برنامه فشرده و سنگین بیمارستان ... فشار دو برابر عمل های جراحی ... تحمل رفتار دکتر دایسون که واقعا نمی تونست سختی و فشار زندگی رو روی من درک کنه ... حالا هم که... 🌷 @majles_e_shohada 🌷
۱۱ شهریور ۱۳۹۷