✍شهيد ستاري به روايت همسر،❣
یک بار با عصبانیت ایستادم بالای سر منصور و نمازش که تمام شد، گفتم «منصور جان، مگه جا قحطیه که میآی میایستی وسط بچهها نماز؟ خُب برو یه اتاق دیگه که منم مجبور نشم کارم رو ول کنم و بیام دنبال مهر تو بگردم.»
تسبیح را برداشت و همان طور که میچرخاندش، گفت «این کار #فلسفه داره. من جلوی اینها نماز میایستم که از همین بچگی با نماز خوندن آشنا بشن. مهر رو دست بگیرن و لمس کنن. من اگه برم اتاق دیگه و اینها نماز خوندن من رو نبینن، چه طور بعداً بهشان بگم بیایین نماز بخونین!؟»
قرآن هم که میخواست بخواند، همین طور بود. ماه رمضان ها بعد از سحر کنار بچهها می نشست و با صدای بلند و لحن خوش قرآن میخواند. همه دورش جمع میشدیم. من هم قرآن دستم می گرفتم و خط به خط با او می خواندم. اصلاً اهل نصیحت کردن نبود. میگفت به جای این که چیزی را با حرف زدن به بچه یاد بدهیم،
🌷باید با #عمل خودمان نشانش بدهیم.🌷
🌷 @majles_e_shohada 🌷
مجلس شهدا
✍شهيد ستاري به روايت همسر،❣ یک بار با عصبانیت ایستادم بالای سر منصور و نمازش که تمام شد، گفتم «منصو
ارسالی توسط یکی از اعضا کانال🌺
سپاس
عالی بود🌺👆👆
1_9274585.mp3
11.58M
#کربلایی_سید_رضا_نریمانی🎤
🔴 #شور_زیبا(همیشه غصه ی حرمت...)
🔴ویژه #شب_جمعه شب #زیارتی ارباب
http://eitaa.com/majles_e_shohada
🌺نماز #حاجت روز پنجشنبه
به توصیه آیتالله بهجت قدسسره
🔷آیتالله بهجت قدسسره اطرافیان و شاگردان خود را بسیار به خواندن نماز روز پنجشنبه توصیه میکردند و میفرمودند: «آیتالله سید مرتضی کشمیری هر وقت این نماز را میخواند، هدیهای برای او میرسید».
📃شیوه خواندن نماز از کتاب جمالالاسبوع سیدبنطاووس
چهار رکعت (دو نماز دورکعتی)
1⃣ در رکعت اول بعد از حمد ۱۱بار سورۀ توحید
2⃣ در رکعت دوم بعد از حمد ۲۱بار سورۀ توحید
3⃣ در رکعت سوم بعد از حمد ۳۱بار سورۀ توحید
4⃣ در رکعت چهارم بعد از حمد ۴۱بار سورۀ توحید
5⃣ بعد از سلام نماز دوم ۵۱بار سورۀ توحید
6⃣و ۵۱بار «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد» را بخواند
7⃣ و سپس به سجده برود و ۱۰۰بار «یاالله یاالله» بگوید و هرچه میخواهد از خدا درخواست کند.
✅ پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمود:
اگر از خدا بخواهد که کوهی را نابود کند کوه نابود میشود؛
نزول باران را بخواهد بهیقین باران نازل میشود؛
همانا هیچچیز مانع میان او و خداوند نیست؛
خداوند متعال بر کسی که این نماز را بخواند و حاجتش را از خدا نخواهد غضب میکند.
برگرفته از کتاب #بهجت_الدعا، ص٣٨٠ـ٣٨١
🌷 @majles_e_shohada 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺ما سینه زدیم بیصدا باریدند/ از هر چه که دم زدیم، آنها دیدند/ ما مدعیانِ صفِ اول بودیم/ از آخر مجلس شهدا را چیدند ... 😔
🌷 @majles_e_shohada 🌷
مجلس شهدا
🌺ما سینه زدیم بیصدا باریدند/ از هر چه که دم زدیم، آنها دیدند/ ما مدعیانِ صفِ اول بودیم/ از آخر مجلس
ما سینه زدیم بیصدا باریدند/ از هر چه که دم زدیم، آنها دیدند/ ما مدعیانِ صفِ اول بودیم/ از آخر مجلس شهدا را چیدند ... نماهنگ زیبای « در آرزوی شهادت »در رابطه با دیدار یکی از خانواده های شهدای مدافع حرم ، که عکس شهید را به حضرت آقا می دهند تا زیر عکس را امضا کنند ولی ناگهان چشمان مبارک آقا ، به دو بیتی زیر عکس می افتد و در میان همگان از ته دل گریه می کنند.
🌷 @majles_e_shohada 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شوخی طنز رهبر معظم انقلاب با جوانان بسیار زیبا
🌷 @majles_e_shohada 🌷
مجلس شهدا
دو قسمت دیگر از رمان #به_همین_سادگی امیدوارم راضی باشید🌺
پارت پنجاه و سه
#به_همین_سادگی
زیر چشمی نگاهم رو چرخوندم، نه انگار خدا رو شکر دیگه متوجه عطی گفتن من نشده بود؛ ولی مونده
بود اخم روی پیشونیش.
***
بدن بی حالم رو روی تخت جابه جا کردم تا گوشیم رو جواب بدم؛ ولی محسن زودتر از من گوشی رو
برداشت و تماس رو وصل کرد و مهلت نداد ببینم کی پشت خطه. من هم اونقدر حوصله نداشتم که این
شیطنتش رو با غرغرهای همیشگیم جواب بدم، فقط صدای محسن رو می شنیدم و تخسیش که اعصابم
رو به هم می ریخت.
-سلام، شما خوبین؟... هست، ولی داره میمیره.
چشمهام گرد شد و با صدایی که از شدت گلودرد دورگه شده بود گفتم:
-کیه محسن؟
جوابم رو نداد و همونطور که با پشت خطی صحبت میکرد برای محمد چشم و ابرو اومد، معلوم بود دارن
آتیش می سوزونن.
-نه بابا، چیز مهمی نیست، فقط کمی تا قسمتی رو به موته. ناراحت نشین به دیار باقی که شتافت خبرش
رو بهتون میدم فقط مژدگونی ما یادتون نره.
عصبی شده بودم؛ ولی توان تکون خوردن هم نداشتم و محسن هم حسابی جدی حرف میزد ولی محمد
میخندید.
-گوشی رو بده من. کی بهت گفت جواب بدی؟ اصلا کیه؟ چرا دری وری میگی؟
باز هم توجه ای به من نکرد؛ اما لحنش تغییر کرد و خندون.
_نه بابا چیزیش نیست. باز این دردونه سرما خورده ما هم شدیم نوکرش، باور کنین چیزیش نیست؛ فقط
یه تب بالای چهل درجه و گلو درد و آبریزش بینی، همین. محیا زیادی لوسه و گرنه چیزیش نیست.
هم خنده م گرفته بود و هم دلم میخواست کله ی جفتشون رو بکنم. مامان با چه دونفری من رو تنها
گذاشته بود و رفته بود با بابا مهمونی.
-چشم. گوشی گوشی.
موبایلم رو گرفت سمتم و من چه قدر دلم میخواست اون گوشی مستطیلی رو توی سرش خورد کنم.
-بگیر شوهرت داره پس میفته، بهش بگو چیزیت نیست، لطفا خودت رو براش لوس نکن.
چشم غرهای بهش رفتم، حسابی حرصی شدم؛ از اون وقت این دری وریها رو داشت به امیرعلی
میگفت؟!
با زحمت سلام بلندی تونستم بگم؛ چون حسابی گلوم میسوخت، بدترین چیزی که توی سرما خوردگی
بود و همیشه من دچارش میشدم.
صدای نگرانش تو گوشم پیچید.
-سللم محیا، چی شده؟
دلم گرم شد از دل نگرانیش.
-هیچی نیست، سرما خوردم.
🌷 @majles_e_shohada 🌷
هدایت شده از Zouhair
پارت پنجاه و چهار
#به_همین_سادگی
-نمیدونستم ببخشید. از صبح تعمیرگاه بودم سرم هم حسابی شلوغ، دیدم امروز به من زنگ نزدی گفتم
شاید قهری که همه ش تو زنگ میزنی.
لبخندی دوست داشتنی روی لبم نشست، خوشحال شدم از اینکه یادش مونده بود هر روز من زنگ
میزنم و میشم احوال پرسش.
-مرسی زنگ زدی. حالم زیاد خوب نبود، نتونستم وگرنه قهر نبودم. میدونم روزها فرصت نداری.
-صدات حسابی گرفته است. دکتر نرفتی؟
-نه. گلوم خیلی درد میکنه.
-حالا مهمون نمیخوای؟
با پرسش تکرار کردم:
-مهمون؟
-نزدیک خونه شمام. راستش ماشین بابا رو گرفته بودم باهم بریم بیرون، داشتم می اومدم اونجا که از
دایی اجازه بگیرم بعد بریم.
ذوق کردم از این رفتار امیرعلی، دفعه اول بود خب؛ ولی چرا حالا که نمیتونستم از جام تکون بخورم؟! با
صدای گرفته و پنچری گفتم:
-حالم خیلی بده.
با خنده کوتاهی گفت:
-حالل یعنی نیام اونجا؟
هول کرده از رفتنش گفتم:
-چرا چرا. کجایی الان؟
-پشت در خونه، به محسن بگو در رو باز کنه.
بی حواس موبایل رو قطع کردم و هول کرده از ترس اینکه مبادا پشیمون بشه به محسن گفتم:
-زود در رو باز کن امیرعلی پشت دره.
محمد ابرو بالا انداخت.
-خب حالا. از اون موقع صدات در نمی اومد، چی شده هوار میزنی؟!
چشم غرهای بهش رفتم.
-لطفا مزه نریز، حوصله ت رو ندارم.
تمام بدنم درد میکرد، با زحمت خودم رو بالا کشیدم و تکیه دادم به پشتی تخت. امیرعلی با خنده وارد
اتاقم شد و این یعنی باز این محسن خوشمزه گری کرده.
سلام گرمی کرد و دستش رو جلوآورد، دستم رو گذاشتم توی دستش که چینی به پیشونیش افتاد و
دست دیگه ش نشست روی پیشونیم و دلم ضعف رفت برای اخمش که حاصل دل نگرانی برای من بود.
حالا دلم یکم ناز کردن میخواست و این اخمش یعنی خریدار داشت دیگه؟!
-خیلی تب داری.
🌷 @majles_e_shohada 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نماهنگ «گوهر اشک»
🏴 به مناسبت رحلت حضرت عبدالعظيم حسنی(ع)
🌷 @majles_e_shohada 🌷
حتما بخونید 👇
گاهی دو نفر با هم دعواشون میشه، میان پیش آدم از طرف مقابلشون بَدگویی میکنن! آدمم نه سر پیازه، نه ته پیاز 😥
از اونجایی که #غیبت ممنوعه، اگه نسبت به غیبت کردنِ فرد، بی تفاوت باشی و از غیبت شَونده دفاع نکنی، جهنمی میشی 😐
میفرماد شنونده غیبت، مانند غیبت کننده هست!
اگه هم دفاع کنی، اینوَریه با آدم بد میشه 😕 میگه: نمیشه با تو درد دل کرد!
از طرفی اگه قضاوتی هم بکنی، چون از اونوَرِ ماجرا خبر نداری، احتمال #تهمت هست. 😐
اگه کاملا مطمئن هم باشی که عیب از فرد غائبه و حرفی بزنی، بازم پشت سر گویی و غیبته! 😔
میفرماید: غیبت آن است که چیزی درباره برادرت بگویی که خوش ندارد! 😕
میفرماید: اگر عیبی در کسی باشه و بازگو کنیم، غیبته! اگر نباشه، تهمته. 😥
حواسمونو جمع کنیم دخالت بیجا تو #فتنه های دیگران نکنیم ✋ عشقِ داستان نباشیم 😊
❤ هنگام فتنه مثل بچه #شتر باش؛ نه پشتی دارد برای سوار شدن و نه پستانی برای دوشیدن!
#امیرالمؤمنین (ع) ❤
📚نهج البلاغه، حکمت ۱
🌷 @majles_e_shohada 🌷
هدایت شده از رساله امام خامنهای
#استفتائات_امام_خامنهای_مدظله_العالی
‼️دوچرخه سواری بانوان
🔷س 180: حکم دوچرخه سواری برای بانوان چیست؟
✅ج: دوچرخه سواری زنان در مجامع عمومی و نیز در جایی که در معرض دید نامحرم است، جایز نیست.
📕منبع: leader.ir
🆔 @resale_ahkam