eitaa logo
مجمع الذاکرین
2.6هزار دنبال‌کننده
19.4هزار عکس
3هزار ویدیو
190 فایل
سخنرانی های عزیزان . رحیم پور ازغدی ، رائفی پور ، پناهیان ، رفیعی ، عالی، و مداحی های مداحان گرانقدر ،،مطالب ناب مذهبی ،،دعاهای روز و هرروز یک صفحه از کلام الله مجید بصورت صوتی بهمراه معنی در اختیار همراهان قرار میگیرد.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💫خدای خوبم ! تورا شکر میکنم  که زندگی هرگز مانده و متوقف و کهنه نیست. زیرا هر لحظه همواره سرشار از طراوت و تازگیست. 💫مهربانترین ، من با قدرت تو که مرا آفریدی ، یگانه ام، و این قدرت این اقتدار را به من داده است،  که شرایط خود را بسازم. من به قدرتی اعتقاد دارم که بسی از من عظیمترست و در هر لحظه از هر روز، در من جریان دارد. اینک، این لحظه، اکنون و اینجا، برای من نقطۀ آغازی است... خدایا شکرت🤲 🔴کانال مجمع الذاکرین 🌐 @majma_alzakerin🔰
جهــــــــت دفع اضطــــــــــراب 🌸✨امام صادق (ع) ؛ اگر کسی را اضطراب دل گرفته باشد سوره قریش را بر شربت یا طعامی بخواند و بخورد انشا الله شفا یابـد✨ 📚تفسیربرهان ج ۵ ص۷۵۹ 🔴کانال مجمع الذاکرین 🌐 @majma_alzakerin🔰
درخت کاج کوچکی در یک جنگل بینهایت زیبا زندگی می‌کرد پرنده‌ها روی شاخه‌هایش می‌نشستن سنجاب‌ها روی شاخه‌هایش بازی می‌کردن اما اون به هیچ کدوم از اینا توجه نداشت و فقط می‌خواست رشد کنه و بزرگ بشه دائم نگران این بود که بزرگ بشه و مثل درخت‌های کاج بزرگی که قطعشون می‌کردن قطع بشه و بره به جای جادوئی و ناشناخته‌ای که اونها می‌رن و خوشبختی رو اونجا پیدا کنه تا اینکه یه روز چوب‌برها اومدن و قطعش کردن، اما چنان به درد و رنج افتاد که با خودش گفت: چقدر من خوشبخت بودم چقدر روزگاری که با پرنده‌ها و سنجاب‌ها بودم خوش بود کاش قدر همون روزگار رو می‌دونستم اما اون دوران دیگه هرگز برنمی‌گرده چوب‌برها به عنوان درخت کاج کریسمس فروختنش، بچه‌ها تزئینش کردن و دورش رقصیدن و بازی کردن اما درخت با خودش فکر می‌کرد: امشب که خوب نتونستم لذت ببرم ولی فردا شب از این همه مراسم قشنگ لذت می‌برم، اما فردا شبی به کار نبود درخت رو صبح روز بعد به انباری انداختن درخت اینقدر غصه خورد که با خودش گفت: دیشب چقدر من خوشبخت بودم کاش قدرش رو می‌دونستم اما اون دوران دیگه هرگز برنمی‌گرده توی انبار موش‌ها دورش جمع شدن و درخت کاج برای موش‌ها قصه‌ش رو تعریف می‌کرد موش‌ها با شادی و هیجان به قصه زندگیش گوش می‌دادن اما درخت غصه می‌خورد تا اینکه یه روز اومدن از انبار بردنش تکه تکه‌ش کردن تا هیزمش کنن اون وقت فکر کرد: چقدر روزگاری که با موش‌ها بودم خوشبخت بودم چقدر همه با علاقه بهم گوش می‌دادن کاش قدر اون روزگار رو می‌دونستم اما اون دوران دیگه هرگز برنمی‌گرده این ماجرای آدمیه که همیشه آرزوهاش زمان و مکانی دیگه ست و نمی‌تونه زیبائی‌های زمان خودش رو ببینه و هیچی راضیش نمیکنه ‌🔴کانال مجمع الذاکرین 🌐 @majma_alzakerin🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
421.mp3
زمان: حجم: 1.2M
‌‌‌ ‌ _صفحه_۴۲۱ 🔴کانال مجمع الذاکرین 🌐 @majma_alzakerin🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@hazin14مسجد ونماز.mp3
زمان: حجم: 2.32M
🌺💕 مسجدونماز 🔴کانال مجمع الذاکرین 🌐 @majma_alzakerin🔰
@hazin14 مسئله شرعینیت وضو و غسل.mp3
زمان: حجم: 3.38M
نیت‌وضووخمس 💕🌺 مسئله شرعی🌺💕 🔴کانال مجمع الذاکرین 🌐 @majma_alzakerin🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▪️هميشه پارچه سياه كوچکی بالای جيب لباس سبز پاسداری اش دوخته شده بود؛ دقيقا روی قلبش ، روی پارچه حک شده بود: "السلام عليك يا فاطمة الزهرا" ▫️همه میدانستند حاج محسن ارادت دور از تصوری به حضرت زهرا دارد. هر وقت پارچه سياه كم رنگ ميشد از تبليغات، پارچه نو می‌گرفت و به لباسش می‌دوخت. ▪️كل محرم را در اوج گرمای جنوب با پيراهن مشكی ميگذراند. در گردان تخريب هم هميشه توی عزاداری و خواندن دعا پيشقدم بود. ▫️حاج محسن بين عزاداريها بارها و بارها دم "يا زهرا(س)" ميداد و هميشه عزاداريها رو با ذكر حضرت زهرا سلام الله عليها به پايان می برد. 🔴کانال مجمع الذاکرین 🌐 @majma_alzakerin🔰