eitaa logo
مجمع الذاکرین
2.6هزار دنبال‌کننده
19.4هزار عکس
3هزار ویدیو
190 فایل
سخنرانی های عزیزان . رحیم پور ازغدی ، رائفی پور ، پناهیان ، رفیعی ، عالی، و مداحی های مداحان گرانقدر ،،مطالب ناب مذهبی ،،دعاهای روز و هرروز یک صفحه از کلام الله مجید بصورت صوتی بهمراه معنی در اختیار همراهان قرار میگیرد.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 ﺧـﺪﺍی ﻣـﻦ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺣﻮﺍﺳﺖ به ﻣﻦ ﺑﺎﺷﺪ میﮔﻮیند بزﺭﮔﺘﺮﻳﻦ ﺷﮑﺴﺖ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﺣﻮﺍﺳﺖ ﺑﺎﺷﺪ که ﻣﻦ ﺷﮑﺴﺖ ﻧﺨﻮﺭﻡ 🌸 خـدایا ﻣﻦ ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﺗﻮ ﺭﺍ بنام «ﻗﺎضی ﺍﻟﺤﺎﺟﺎﺕ» میﺧﻮﺍﻧﻢ حتی ﺍﮔﺮ ﻫﻤﻪ ﺍﻟﺘﻤﺎﺱﻫﺎﻳﻢ ﺭﺍ ﻧﺎﺩﻳﺪﻩ ﺑﮕﻴﺮی ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﺗﻮ ﺭﺍ «ﺍﺭﺣﻢ ﺍﻟﺮﺣﻤﻴﻦ» میﺩﺍﻧﻢ حتی ﺍﮔﺮ ﺳﺨﺖ بگیری ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﺗﻮ ﻫﻤﺎﻥ خدایی ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ... ﻣﮕﺬﺍﺭ که ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺑﺮﻭﻡ ﻣﻦ ﺍﻣﻴﺪﻡ به ﺗﻮﺳﺖ ﺑﺮﺍی ﺩﻟﻢ «امن‌یجیب» ﺑﺨﻮﺍﻥ امن‌یجیب ﺑﺨﻮﺍﻥ ﺗﺎ ﺁﺭﺍﻡ ﺷﻮﺩ ﺍﻳﻦ ﻣﻀﻄﺮ تا آرام گیرد این قلب نا آرام من 🌸 خـدای مـن به حضورت به نگاهت به یاریت نیازمندم سال‌هاست به این نتیجه رسیده‌ام که تو آن مشترک مورد نظری هستی که همیشه در دسترسی 《اِلٰهی وَ رَبِّی مَنْ لِی غَیْرُک》 ‌‌🔴کانال مجمع الذاکرین 🌐 @majma_alzakerin🔰
دفع دشمن 💥برای دفع دشمن ، ذکر شریف (( اِعْتَصَمْتُ بِاللهِ )) را ۱۰۶۹ مرتبه بخواند. دشمن دفع شده و عداوت تبدیل به محبت خواهد شد. بعضی بزرگان فرموده اند مجرب است💥 منبع : حاشیه خلاصةالاذکار / نسخه خطی 🔴کانال مجمع الذاکرین 🌐 @majma_alzakerin🔰
زمانی که من بچه بودم مادرم علاقه داشت گهگاهی غذای ساده صبحانه را برای شب هم آماده کند یک شب را خوب یادم مانده که مادرم پس از گذراندن یک روز سخت و طولانی در سر کار شام ساده‌ای مانند صبحانه تهیه کرده بود آن شب پس از زمان زیادی مادرم بشقاب شام را با تخم مرغ، سوسیس و بیسکوئیت‌های بسیار سوخته جلوی پدرم گذاشت یادم می‌آید منتظر شدم ببینم آیا او هم متوجه سوختگی بیسکوئیت‌ها شده است! در آن وقت همه کاری که پدرم انجام داد این بود که دستش را به طرف بیسکوئیت دراز کرد لبخندی به مادرم زد و از من پرسید که روزم در مدرسه چطور بود؟ خاطرم نیست که آن شب چه جوابی به پدرم دادم اما کاملاً یادم هست که او را تماشا می‌کردم که داشت کره و ژله روی آن بیسکوئیت‌های سوخته می‌مالید و لقمه لقمه آنها را می‌خورد یادم هست آن شب وقتی از سر میز غذا بلند شدم شنیدم مادرم بابت سوختگی بیسکوئیت‌ها از پدرم عذرخواهی می‌کرد و هرگز جواب پدرم را فراموش نخواهم کرد که گفت: اوه عزیزم من عاشق بیسکوئیت‌های خیلی برشته هستم همان شب کمی بعد که رفتم پدرم را برای شب بخیر ببوسم از او پرسیدم که آیا واقعاً دوست داشت که بیسکوئیت‌هایش سوخته باشد؟ او مرا در آغوش کشید و گفت: مامان تو امروز روز سختی را در سرکار گذرانده و خیلی خسته است، به علاوه بیسکوئیت کمی سوخته هرگز کسی را نمی‌کشد! قدردان زحمات یکدیگر باشیم ‌🔴کانال مجمع الذاکرین 🌐 @majma_alzakerin🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
431.mp3
زمان: حجم: 1.24M
‌‌‌ ‌ _صفحه_۴۳۱ 🔴کانال مجمع الذاکرین 🌐 @majma_alzakerin🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@hazin14نماز وداع.mp3
زمان: حجم: 785.8K
نمازوداع 🔴کانال مجمع الذاکرین 🌐 @majma_alzakerin🔰
@hazin14 مسئله شرعیکاشت ناخن و موژه.mp3
زمان: حجم: 1.59M
کاشت‌ناخن‌وموژه 💕🌺 مسئله شرعی🌺💕 🔴کانال مجمع الذاکرین 🌐 @majma_alzakerin🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹ماجرای تفحص بند انگشت و انگشتر در فکه🌹 ◇ مدتی بود که در میدان مین فکه، منطقه عملیاتی "والفجر یک" در حال تفحص بودیم اما از پیکر شهدا هیچ اثری نبود. ◇عصر عاشورای سال ۱۳۷۳ یا ۷۴ بود. پکر بودم و به سمت ارتفاع ۱۱۲ همین طور راه می رفتم و به شهدا التماس می کردم که خودی نشان دهند. ناگهان در خاک‌های اطراف چیزی سرخ رنگ نظرم را جلب کرد. توجه که کردم به انگشتر می مانست. ◇ جلوتر که رفتم دیدم یک انگشتر است. دست بردم برش دارم که با کمال تعجب دیدم یک بند انگشت هم بدان متصل است. خاک های اطرافش را کندم . بچه ها را صدا کردم. علی آقا محمود وند و بقیه هم آمدند. ◇ یک استخوان لگن، یک کلاه خود آهنی و یک جیب خشاب پیدا کردیم. بچه ها یکی یکی می نشستند و بغض شان می ترکید. این انگشت و انگشتر پلی زده بود. با امام حسین علیه السلام در عصر عاشورا روضه ای بر پا شد. 📎 به روایت مرتضی شادکام 📚 تفحص، صص ۲۳_۲۲ 🔴کانال مجمع الذاکرین 🌐 @majma_alzakerin🔰