eitaa logo
مجمع الذاکرین
2.6هزار دنبال‌کننده
19.4هزار عکس
3هزار ویدیو
190 فایل
سخنرانی های عزیزان . رحیم پور ازغدی ، رائفی پور ، پناهیان ، رفیعی ، عالی، و مداحی های مداحان گرانقدر ،،مطالب ناب مذهبی ،،دعاهای روز و هرروز یک صفحه از کلام الله مجید بصورت صوتی بهمراه معنی در اختیار همراهان قرار میگیرد.
مشاهده در ایتا
دانلود
#رسـم_خـوبان 💠حسین فقط سه روز آخر هفته را در دزفول بود و همین فرصت کافی بود برای پوشیدن لباس خادمی هیئت محبان اباالفضل العباس علیه السلام؛ 💠 در جمع رفقای هیئتی حسین لقب "سردار" داشت؛ همیشه می‌گفت: من یک روز شهید می‌شوم، عاشق روضه سه ساله امام حسین (ع) بود، وصیت کرده بود اگر شهید شدم 💠سر مزارم روضه حضرت رقیه (س) بخوانید..چند وقتی پیگیر اعزام به سوریه شد؛ اما شرایط جوری نشد که بتواند مدافع حرم شود. #شهید_حسین_ولایتی‌فر🌷 🔴کانال مجمع الذاکرین 🌐 @majma_alzakerin🔰
💠مدیر مدرسه بود ، مدرسه اش هم در قسمت محروم نشین تهران قرار داشت، آن روزها درآمد ناصر از کار در مدرسه و انجام کارهای دیگر، 2500 تومان بود اما هر روز صبح که از خانه بیرون میرفت فقط 5 تومان از پول ها را برای خود بر میداشت و هر چه بانو از او میخواست تا پول بیشتری بردارد، قبول نمیکرد که نمیکرد. 💠شب ها که به خانه می آمد، رنگ و رو به چهره نداشت و وقتی ازش سوال میکردم مگر غذایت را نخوردی میگفت: فرصت نکردم... 💠در مراسم تشییع جنازه اش بچه های مدرسه بسیار بی تابی میکردند و اونجا بود که فهمیدم ، همسرم همان پولی را هم که با خود می برده خرج بچه های محروم مدرسه میکرده و غذایش را هم به بچه هایی میداده که غذا نداشته اند. برای آنها کلاس های درس خصوصی می گذاشته تا مبادا از دیگر همکلاسی های خود عقب بمانند.  ✍به روایت همسربزرگوارشهید 🌷 ولادت : ۱۳۳۴/۹/۱۱ تهران شهادت : ۱۳۶۱/۱/۷ دهلران 🔴کانال مجمع الذاکرین 🌐 @majma_alzakerin🔰
‼️یک بار که زخمی شده بود و بعد از مدتی به خانه آمد،دوست داشتم نزدیک برادرم بروم وی را در آغوش بگیرم و ببوسم خانه شلوغ بود، سال دوم راهنمایی درس می‌خواندم. برادرم کمی که ازدحام جمعیت در خانه کمتر شد جلو آمد و سرمرا بوسید و احوالم را پرسید. حیا مانع  نزدیک شدنم به برادرم در ازدحام خانه شد ولی برادرم با آن وضعیت جسمی در آن شلوغی هم مرا فراموش نکرد حسین خیلی مهربان و عاطفی بود به همه مسائل دقت و توجه می‌کرد. ‼️حسین چندین بار زخمی شده بود؛ یک باردیگر از ناحیه کتف و بازو زخمی شده بود نمی‌خواست مادرم زخمهایش را بیند زیرا می‌دانست مادرم خیلی ناراحت می‌شود، ازمن خواست تا در پانسمان زخم هایش وی را کمک را کنم. ✍به روایت خواهربزرگوارشهید 🌷 ولادت : ۱۳۴۶/۱/۴ ایذه ، خوزستان شهادت : ۱۳۶۵/۱۰/۲۵ اصابت گلوله تانک به سر 🔴کانال مجمع الذاکرین 🌐 @majma_alzakerin🔰