#یکی_ما_را_می_بیند
فقیری پسری کم سن و سال داشت. روزی به او گفت: با هم برویم از میوه های درخت فلان باغ دزدی کنیم. پسر #اطاعت کرد و با پدر به طرف باغ رفتند. با این که پسر می دانست که این کار زشت و ناپسند است ولی نمی خواست با پدرش مخالفت کند.
سرانجام با هم به کنار درخت رسیدند، پدر گفت: پسرم! من برای میوه چیدن بالای درخت میروم و تو پایین درخت مواظب باش و به اطراف نگاه کن، اگر کسی ما را دید مرا خبر بده . فرزند در پای #درخت ایستاد
پدر بالای درخت رفت و مشغول چیدن میوه شد. بعد از چند لحظه، پسر گفت: پدر جان، یکی ما را میبیند. پدر از این سخن ترسید و از درخت پایین آمد و پرسید : آن کسی که ما را می بیند کیست؟ فرزند در جواب گفت:
هُوَ اللهُ الّذی یری کلّ اَحد و یَعلمُ کلّ شئٍ: او خداوند است که همه کس را می بیند و همه چیز را می داند . پدر از سخن پسر #شرمنده شد و پس از آن دیگر دزدی نکرد. معارف اسلامی، شماره ۷۷
🔴کانال مجمع الذاکرین
🌐 @majma_alzakerin🔰
#حرمت_بزرگترها
در افسانه هندی آمده است که مردی هرروز دو کوزه بزرگ آب به دو طرف چوبی می بست ، چوب را روی شانه اش می گذاشت و برای خانه اش آب میبرد. یکی از کوزه ها کهنه تر بود و #ترک های کوچکی داشت. هر بار که مرد مسیر خانه اش را میرفت نصف آب کوزه می ریخت
مرد دوسال همین کار را انجام میداد کوزه سالم و نو مغرور بود که وظیفه ای راکه بخاطر انجام آن ساخته شده بطور کامل انجام می دهد . اما کوزه کهنه و ترک خورده #شرمنده بود که فقط می تواند نصف وظیفه خود را انجام دهد هرچند میدانست آن تَرَک ها حاصل سال ها کار است
کوزه پیر آنقدر شرمنده بود که روزی وقتی مرد آماده می شد تا از چاه آب بکشد تصمیم گرفت با او سخن گوید به او گفت : از تو معذرت می خواهم تمام مدتی که از من استفاده کردهای فقط از نصف حجم من سود برده ای و فقط نصف تشنگی کسانی را که در خانه ات منتظرند فرو نشانده ای
مرد #خندید و گفت: وقت برگشت با دقت به مسیر نگاه کن. موقع برگشت کوزه متوجه شد که ، یک سمت جاده سمت خودش ، گلها و گیاهان زیبایی روییدند مرد گفت همیشه میدانستم که تو ترکداری پس تصمیم گرفتم از این موضوع استفاده کنم
این طرف جاده ، بذر سبزیجات و گل پخش کردم وتو هم همیشه و هر روز به آن ها آب می دادی. به خانه ام گل برده ام و به بچه ها هم کلم و #کاهو داده ام . اگر تو ترک نداشتی چطور می توانستی این کار را انجام بدهی؟ رفیق حرمت بزرگترها رو نگه داریم
🔴کانال مجمع الذاکرین
🌐 @majma_alzakerin🔰
#کیسه_زر_و_بسم_الله
نقل است که مردى زن مؤمنى داشت که در کارهای خـود به اسـم بارى تعالى مدد میجست و در هـر کار بسـم الله الـرحمن الرحیم می گـفت. شـوهـرش از توسـل و #اعتقاد او به بسـم الله عصبـانی میشد روزى کیسه کوچکى از زر را به همسرش داد و گفت او را نگه دار
زن کیسه را گرفت و با بسـم الله الرحمن الرحیـم آن را در پارچـه اى پیـچیـد و در مکانى پنهـان کـرد. فـرداى آن روز شـوهر کیسـه را برداشـت و به دریا انـداخـت تا همسرش را بى اعتقـاد و #شرمنده کـند. پس از انـداختـن کیسـه در دریـا به دکان خود رفت
در بیــن روز صیـادى دو مــاهى آورد کـه بفروشد مرد هر دو #ماهى را خرید و به منزل خودفرستاد که همسرش غذایى از آن براى شب درست کند. وقتی زن شکم یکى از ماهیها را پاره کردکیسه را میان شکـم او دیـد! آن را بـرداشت و در مـکان اوّل گـذاشت
وقتی شب شد و شوهر بـه خانه آمد زن ماهی های بریان را آورد و خوردند. مـرد به همسـرش گـفت کیسه زر را که پیشت امانت گذاشتم برایم بیاور. زن برخاست، #کیسه_زر را پـیـش شـوهــرش گذاشت. او از مشاهده کیسه تعجب کرد ماجرا را پرسید و بعد از آن از مؤمنان شد
🔴کانال مجمع الذاکرین
🌐 @majma_alzakerin🔰
#کیسه_زر_و_بسم_الله
نقل است که مردى زن مؤمنى داشت که در کارهای خـود به اسـم بارى تعالى مدد میجست و در هـر کار بسـم الله الـرحمن الرحیم می گـفت. شـوهـرش از توسـل و #اعتقاد او به بسـم الله عصبـانی میشد روزى کیسه کوچکى از زر را به همسرش داد و گفت او را نگه دار
زن کیسه را گرفت و با بسـم الله الرحمن الرحیـم آن را در پارچـه اى پیـچیـد و در مکانى پنهـان کـرد. فـرداى آن روز شـوهر کیسـه را برداشـت و به دریا انـداخـت تا همسرش را بى اعتقـاد و #شرمنده کـند. پس از انـداختـن کیسـه در دریـا به دکان خود رفت
در بیــن روز صیـادى دو مــاهى آورد کـه بفروشد مرد هر دو #ماهى را خرید و به منزل خودفرستاد که همسرش غذایى از آن براى شب درست کند. وقتی زن شکم یکى از ماهیها را پاره کردکیسه را میان شکـم او دیـد! آن را بـرداشت و در مـکان اوّل گـذاشت
وقتی شب شد و شوهر بـه خانه آمد زن ماهی های بریان را آورد و خوردند. مـرد به همسـرش گـفت کیسه زر را که پیشت امانت گذاشتم برایم بیاور. زن برخاست، #کیسه_زر را پـیـش شـوهــرش گذاشت. او از مشاهده کیسه تعجب کرد ماجرا را پرسید و بعد از آن از مؤمنان شد
🔴کانال مجمع الذاکرین
🌐 @majma_alzakerin🔰