🌸مفقودالاثر
با بچه های گردان مالک رفاقتی قدیمی داشتم و همه را میشناختم
پایگاه موشکی سوم را گردان مالک عمل کرد
در گیری شدید بود من هم روی جاده اسفالت راه میرفتم برایم کسر شان بود بروم از کنار جاده بیایم
اما دولول(ضد هوائی) هر لحظه سرش را میاورد پایین تر ، جوری که دیگر روی اسفالت پامرغی میرفتم باز هم اورد پایین تر(تیر اندازی)
انقدر پایین که یهو خشتکم پاره شد از بند عقب تا دگمه جلو
یعنی دو تکه شد
روی اسفالت غلط زدم ، رفتم کنار جاده ، رفتم پایگاه موشکی اول لب جاده ، انبار تدارکات بود
کورمال کورمال یک شلوار پیدا کردم و پا کردم ، بیرون امدم ، خط شکسته بود دویدم رسیدم به گردان ، یکهو دیدم دو بسیجی کم سن مرا دوره کردند و با کلاش مرا هدف گرفته اند و میگویند اسم شب ، نگو گردان برای خود اسم شب گذاشته منهم بی خبر
یک دفعه متوجه شدم که سیبیل دارم شلوار عراقی هم به پا اسم شب را هم نمیدانم
مسئول مخابرات گردان مالک را از دور دیدم نامش را صدا کردم گفتم فلانی بدو بیا ، اینا میخوان منو بزنن
آمد گفت ولش کنید
خودیه
وگرنه آنشب جزء جنازه های عراقی مفقود الاثر شده بودم
تشکر از برادر هادوی از دیدبانی ذوالفقار
#طنز_جبهه
🔴کانال مجمع الذاکرین
🌐 @majma_alzakerin🔰