#آموزش_سیاسی
🔸 دولت رفاه ( Welfare State):
بنا به تعاریف متعدد ، دولت رفاه دولتی است که سازماندهی قدرت را آگاهانه برای تغییر نیروهای بازار، دستکم در سه جهت به کار میبرد (تضمین حداقل درآمد، محدود کردن دامنهی عدم اطمینان اجتماعی و خدمات اجتماعی) یا در تعریفی دیگر دولت رفاه در کنار خانواده و بازار یکی از سه منبع کنترل خطرات اجتماعی به شمار میآید با تنظیم حقوق و فعالیتهای بخش خصوصی مانند تأمین اجتماعی، سلامت، آموزش و مسکن برای افراد و خانوادهی آنها.
دولت های رفاه معمولا پنج مولفه دارند :
1- کالازدایی؛ اینکه حقوق بیکاری و قوانین کار تا چه حد بازار کار را محدود میکند.
2- نقش مکمل دولت ؛ اینکه دولت به چه میزان خدمات اجتماعی را به خانواده و بازار محول میکند و تا چه حد خود آن را به عهده میگیرد.
3- لایهبندی؛ اینکه خدمات اجتماعی به شکل نابرابر و بر اساس گروهبندیهای شغلی و جایگاه اجتماعی توزیع میشود، یا برابر بر پایهی حقوق شهروندی.
4- توزیع ثروت؛ تاثیر نظام مالیاتی بر توزیع ثروت در جامعه
5 -اشتغال کامل؛ دولت را از نظر جدیت در تدوین و اجرای سیاستهای افزایش موقعیتهای شغلی در نظر میگیرد.
با در نظر گرفتن این پنج مؤلفه، دولتهای رفاه در کشورهای پیشرفتهی سرمایهداری را به سه گروه تقسیم میکند: لیبرال، محافظهکارانه و سوسیالدموکراتیک
دو عامل صنعتی شدن و گسترش دموکراسی از مهمترین عوامل ایجاد دولت های رفاه است . .دولت رفاه به معنی وجود سیاست های سنجیده و هوشمندانه ای در زمینه تأمین دست کم حداقل استاندارد زندگی برای همه و ارتقای برابری در فرصت های زندگی است و در آن هیچ تردیدی در زمینه ضرورت تمرکز همه نهادهای رسمی بر تأمین خدمات همگانی وجود ندارد. در ادبیات سیاسی موجود در زمینه دولت رفاه، تأکید بر دو اصل اساسی مورد ادعاست: تأمین خدمات رفاهی برای تضمین بقا در شرایط اقتصاد آزاد، و وجود دولت دموکراتیک. در این نظام دولت وظیفه دارد که امکانات بهداشتی درمانی، بیکاری و بازنشستگی، تأمین مسکن و خدمات آموزشی و مانند آن را از زمان تولد تا مرگ برای همه شهروندان تأمین کند.
از آنجا که دولت رفاه دولتی است که در آن تأمین و بهبود رفاه عمومی وظیفه قانونی نهادهای قدرت بوده و در این نظام دولت به همه کسانی که به هر دلیل نتوانند هزینه های خود را تأمین کنند یاری رسانی می کند( این کار از طریق پرداخت مستمری -حداقل درآمد - و یا کمک های نقدی دیگر انجام می شود). منتقدان معتقدند که در دولت رفاه، علاوه بر ایجاد نابرابری، انگیزه لازم برای فعالیت اقتصادی از شهروندان گرفته خواهد شد و همچنین حق دخالت دولت در همه عرصه های زندگی شهروندان توسط دولت و تنگ شدن حیطه اختیار و آزادی شهروندان نتایج بدی برای جوامع نوین به دنبال خواهد داشت.
منبع : کتاب سیاست اندرو هیود
#ایران_قوی
🔘این کانال یک اتاق تحلیلی و تبیینی است :
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/majmaehadianbasir
#آموزش_سیاسی
✅استراتژی ، انواع استراتژی و استراتژی نظامی جنگ های آینده
قدیمی ترین موضوع در علوم و فنون نظامی استراتژی است که امروزه کاربردهای وسیعتری یافته و با عناوینی چون استراتژی ملی ، استراتژی بزرگ در کنار استراتژی فرهنگی و استراتژی اقتصادی ، مطرح می شود . مفهوم عام استراتژی را می توان اینگونه تعریف کرد که استراتژی به معنای فن هماهنگ کردن توانایی های سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی ، اعتقادی ، روانی و نظامی یک ملت یا کشور و کاربرد آن در جهت تحقق بخشیدن به اهداف ملی است . "سن تزو "قدیمی ترین استراتژیست جهان بوده و کتاب پر محتوایی تحت عنوان " هنر جنگ " نگاشته است . بعداز "سن تزو " از افرادی چون اسکندر ، ماکیاول ، اورانمین ، نارسز ، لئوی ششم ( لئوی خردمند ) ، فردریک ، ناپلئون بناپارت ، کلازویتس ، جومینی ، مائو ،و... می توان نام برد که هم در خصوص مفاهیم استراتژی و هم در خصوص تاکتیک ها تحولاتی ایجاد کردند . در تقسیم بندی استراتژی های مختلف نظامی ، اتفاق نظری میان عالمان روابط بین الملل و جامعه شناسان نظامی وجود ندارد ، با این وجود می توان با کمی اغماض سه دسته بندی مهم زیر را انجام داد :
الف - استراتژی های مختلف در ارتباط با جبهه های نبرد ( مثلا قاره ای یا زمینی ،دریایی ، هوایی ) که در این بخش با نظریه پردازان مهمی چون هالفورد مکیندر ( نظریه قلب زمین ) ، آلفرد تایر ماهان ( نظریه تسلط بر دریا ) ژنرال ترنچارد و ژنرال میچل و ژنرال دوهه ( نظریه تسلط بر آسمان ) سرو کار داریم .
ب - استراتژی جنگ های پارتیزانی ( چریکی ) که در آن از تعرض ، تمرکز نیرو ، صرفه جویی قوا ، تحرک ، غافلگیری و ارتباط استفاده می شود . با اینکه جنگ های چریکی قدمت تاریخی بسیار کهنی دارد ولی اصطلاح جنگ های چریکی از زمان جنگ های ناپلئون در سال 1807 به فرهنگ نظامی وارد شد . استراتژی چریکی را "مائو تسه تونگ "نظم و قاعده علمی بخشید او بزرگترین نظریه پرداز جنگ های تمام دورانهای مختلف تاریخ بوده و کتاب او با عنوان " نبرد دامنه دار " همچنان مورد کاربرد است .
ج - استراتژی بازدارندگی هسته ای . بازدارندگی به عنوان یک استراتژی در پی آن است که متخاصمان را به نحوی تشویق و ترغیب کند تا در پیگیری منافع خویش ، از انجام برخی اقدامات پرهیز کنند و درصدد کسب امتیازاتی خارج از حدود مشخص و متعارف نباشند . این نوع از بازدارندگی از اواسط دهه 1950 دوران تکاملی خودرا آغاز و تقریبا در دهه پایانی 1980 به اوج خود رسید . و بعداز آن بین قدرت های هسته ای ، مسئله پیشگیری از بروز جنگ اتمی و کنترل تسلیحات به عنوان یک مساله دائمی قابل بحث و گفتگو بود، که تا کنون ادامه دارد .
در بحث استراتژی نظامی جنگ های آینده ، استراتژیست ها و فرماندهان نظامی ملزم به ارائه طرح های جدیدی متناسب با تغییر و تحولات نظامی روز ، هستند که در این طرح ها می بایست اصول زیر حتما رعایت گردد :
1 - آمادگی رویارویی با نبردهای نامتقارن و سلاح های غیر متعارف
2 - طرح استراتژی دو وجهی یعنی برنامه ریزی بر اساس دو وضعیت کوتاه مدت و طویل المدت
3 - توجه بیش از حد به آراء و افکار عمومی
4 - آمادگی نبرد در هر منطقه و صحنه درگیری اعم از محیط شهری ، روستایی یا کوهستانی
5 - نیروهای مسلح ( رزمنده ) باید بالاترین قدرت انعطاف پذیری و سازگاری را با شرایط و تحولات داشته باشند
6 - استفاده از فناوری های جدید ، جنگ ترکیبی ، افزایش قدرت نظامی و مسلح شدن به پیشرفته ترین سلاح های روز
7 - افزایش دانش تولید تسلیحات و طراحی و تولید ابزارهای پیچیده
#ایران_قوی
🔘این کانال یک اتاق تحلیلی و تبیینی است :
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/majmaehadianbasir
#آموزش_سیاسی
رابطه دولت و جامعه
اساسا موضوع اصلی جامعه شناسی سیاسی بررسی روابط متقابل میان قدرت دولتی و نیروهای اجتماعی است . پس وقتی از رابطه دولت و جامعه صحبت می کنیم ، یعنی حوزه مباحث ما جامعه شناسی سیاسی است . نیروهای اجتماعی ممکن است در مقابل ماشین قدرت دولتی بپاخیزند و یا در آن شرکت و اعمال نفوذ کنند و یا خودرا به کنار کشیده و منزوی شوند که در حالت آخر به آن انفعال سیاسی می گوییم . از سوی دیگر دولت ها ممکن است نیروهای اجتماعی خارج از عرصه قدرت را سرکوب کنند ، یا در خانه قدرت راه دهند و یا از آنها بهره کشی کنند بدون آنکه در قدرت مشارکت شان دهند.( ماتریکس این مولفه ها 3*2 می تواند برای ذهن های کنجکاو جالب باشد ) . بطور کلی دولت ها دارای 4 پایه یا رکن هستند . یکی پایه اجبار و یا چهره اجبار آمیز و قهری ( سرکوب ) . دوم پایه عقیدتی و چهره ایدئولوژیک ( دینی و غیر دینی ) ، سوم چهره عمومی یا تامین خدمات و کارکردهای عمومی مانند تامین آموزش ، تامین بهداشت ، تامین امنیت و... چهارم پایه منافع مادی یا چهره خصوصی مثلا منافع طبقه ای خاص یا حزبی خاص یا هدفی خاص . داشتن حداقلی از این پایه ها و کارکردها برای همه نظام های سیاسی فارغ از جمهوری یا سلطنتی ، پارلمانی یا ریاستی ، دموکراتیک یا اقتدارگرا ، ضروری است . حکومتی که توان اعمال زور را از دست بدهد و دستگاههای سرکوب آن ضعیف شوند ، حکومتی ناپایدار خواهد بود . معمولا مخالفان و دشمنان نظام های سیاسی حاکم ، با چهره جبار یا اجبارآمیز دولت ها آشنا هستند . توده های مردم نیز معمولا با چهره ایدئولوژیک دولت آشنا هستند . کارکردهای عمومی( امنیت ، آموزش ، بهداشت ، معاش و... ) هم تقریبا برای حفظ و تداوم دولت ها امری مسلم بوده و از دیرینه ترین وجوه نهاد دولت است . اما مهمترین وجهی که می ماند چهره خصوصی دولت است یعنی رابطه دولت با منافع گروهها و نیروهای اجتماعی . این وجه مهم در جامعه شناسی سیاسی مورد بررسی قرار می گیرد.
#ایران_قوی
🔘این کانال یک اتاق تحلیلی و تبیینی است :
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/majmaehadianbasir
#آموزش_سیاسی
✅ایدئولوژی
🔹ایدئولوژی ، واژه ای آشنا که هریک از شما مخاطبان عزیز ممکن است از آن تعریفی مخصوص بخود داشته باشید . تعجب نکنید !! این دانشواژه مهم در علم سیاست هنوز در بین اغلب دانشمندان سیاسی و اجتماعی ، تعریف دقیق و مشخصی ندارد ، پس از تعریف ایدئولوژی می گذریم و تلاش می کنیم به جنبه های دیگر آن بپردازیم .
به عنوان نمونه ، از این واژه یا واژه های هم خانواده اش گاهی برای توصیف اندیشه های یک فرد ، گاهی برای ایجاد انگیزش و گاهی حتی برای تحقیر نیز استفاده می کنند. از سده هیجدهم و نوزدهم کاربرد این واژه بیشتر شد . ناپلئون بناپارت ، فیلسوفانی را که با بحث های انتزاعی ، پایه قدرت همایونی اش را متزلزل می کردند ، ایدئولوگ نامید و آنها را تحقیر می کرد. یا در قرن نوزدهم مارکس در نوشته های خود برخی از اندیشمندان آلمانی ( با ذکر نام ) را ایدئولوژیست های نظام سرمایه داری قلمداد و بدین گونه تحقیرشان کرد. در شرایط کنونی هم به دلیل شکست هایی که مارکسیست ها درارائه الگوی حکومتی داشتند ، برای تحقیر گروههای مخالف از واژه هایی چون مارکسیست و کمونیست استفاده می شود . با این وجود مخاطب باید بداند که ایدئولوژی بطور معمول ابزاری تفسیر گذشته ، ساماندهی پدیده های موجود و ایجاد انگیزه و عمل برای بهبود شرایط است .. هر ایدئولوژی ویژگی هایی دارد :
الف – اغلب ایدئولوژی ها در شرایط بحران پدیدار می شوند .
ب – ایدئولوژی ها ، حوزه های گوناگون زندگی را توضیح و تفسیر می کنند . یعنی اگر یک اندیشه نظام مند که مایل است ایدئولوژی نام گیرد ، نتواند در خصوص حوزه های اقتصادی ، اجتماعی و... توضیح و تبیینی ارائه کند ، ایدئولوژی نیست .
ج – همه ایدئولوژی ها در مورد هدفها و مقاصدی که می خواهند بدست آورند ، ادعای عام بودن دارند .
د – ایدئولوژی ، خاصیت الهام بخشی و برانگیختن فعال و مشارکت خلاق طرفداران خود را دارد .
ه – ایدئولوژی متمایل است شخصی شود و مانند اعتقاد دینی به یک باور مقدس تبدیل گردد .
با گذر از این چند ویژگی ، بد نیست چند کارکرد ایدئولوژی ها را در عرصه زندگی نیز مشخص گردد :
1 – ایدئولوژی به مثابه ساختار یعنی ایدئولوژی در دست طبقه حاکم ابزاری بالقوه برای تحکیم و تثبیت قدرت حکومت است و در دست مخالفان طبقه حاکم ، ابزاری برای تغییر حکومت.
2 – ایدئولوژی به مثابه فرمول امری ، یعنی به اقدامات فرد یا طبقه حاکم مشروعیت بخشیده و قدرت زور در چنین شرایطی به اقتدار بدل می گردد .
3 – ایدئولوژی به مثابه ابزار مدیریت ، یعنی ایجاد یکپارچگی در جامعه و مدیریت تضادهای جامعه با مشخص کردن حوزه هایی که در آنها اعضای جامعه می توانند مخالفت خودرا ابراز کنند .
ایدئولوژی به مثابه ابزار هویت و نیز به مثابه یک نیروی توانمند و پویا که می تواند برای اقدام علیه طبقه حاکم یا جانبداری از آن کاربرد داشته باشد
منبع : بنیادهای علم سیاست ... عبدالرحمن عالم
#ایران_قوی
🔘این کانال یک اتاق تحلیلی و تبیینی است :
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/majmaehadianbasir
#آموزش_سیاسی
✅نظام های حزبی
در کشورهای مختلف ، نظام های حزبی گوناگونی وجود دارد :
نظام دو حزبی
نظام چند حزبی
نظام تک حزبی
الف - نظام های دو حزبی : اولین بار در انگلستان پدیدار شد و سپس رشد پیدا کرد ( الان حزب کار و حزب محافظه کار ) . در نظام های دو حزبی ، حزب سوم یا ائتلاف های موقت نادیده گرفته می شود . برای مثال در انگلستان حزب لیبرال ، اهمیت چندانی در مجلس عوام ندارد یا در ایالات متحده بجز حزب دموکرات و جمهوری خواهان ، بقیه سهم مهمی در قدرت ندارند . همانطوری که بیان شد تقسیم جامعه به دو حزب سبب نادیده گرفتن شدن شمار زیادی از دیگر منافعی می شود که در قلمرو این دو حزب قرار نمی گیرند .
ب - نظام چند حزبی : در اروپا بیشتر رایج است و معمولا هیات وزیران گاها بصورت ائتلافی تشکیل می شوند زیرا هیچ حزبی اکثریت مطلق را بدست نمی آورد . اگر احزاب همچنان در ائتلاف بمانند ، حکومت پایدار خواهد بود . در غیر این صورت حکومت جدیدی موجودیت می یابد . اما در کنار فواید چند حزبی و افزایش مشارکت مردمی ، نظام چند حزبی قوه مقننه کشور را، به محل دسیسه ها و عرصه کشمکش های جناحی تبدیل می کند که می تواند بی ثباتی را به همراه داشته باشد . حتی وجود چنین نظام هایی می تواند مردم را در انتخاب راه حل های مسایل جامعه شان ، سرگردان کند .
پ - نظام تک حزبی : این گونه نظام ها ( یا جبهه متحد احزاب ) در کشورهایی که ایدئولوژی سیاسی بر نظام سیاسی آنها حاکم است ، وجود دارد . به عنوان مثال حزب کمونیست چین . فاینر معتقد است که در نظام تک حزبی ، حزب بودن معنایی ندارد بلکه استبداد مکتبی یا شخصی وجود دارد . در چنین نظام هایی رهبری انحصاری است . مجالس قانونگذاری فقط صورت ظاهری داشته و اپوزیسیون ، سرکوب می شود . البته همه نظام های تک حزبی را نمی توان محکوم کرد . برای مثال ، ترکیه با رهبری اقتدارگرایانه آتاتورک ، شکلی از دموکراتیک را به صحنه سیاست کشاند . یا بسیاری از دولت های در حال رشد در آسیا ، آفریقا و آمریکای لاتین یا نمونه ملموس تر آن کشور چین که به قدرت اقتصادی بالایی دست یافت .
بطور کلی احزاب ستون فقرات دموکراسی هستند، که شاید 7 کارویژه مهم زیر را بتوان برای آنها مترتب دانست :
1 - گزینش نامزدهای انتخاباتی
2 - تدوین سیاست های عمومی
3 - انتقاد از حکومت
4 - آموزش سیاسی
5 - واسطه میان مردم و حکومت
6 - تسهیل در امر حکومت پارلمانی
7 - گردآوری همفکران
احزاب می توانند استبداد قوه مجریه را مهار کرده و کشور را از آشوب نجات دهند . اعتبار قوه مقننه را افزایش داده و بین ارگانهای حکومت هماهنگی ایجاد کنند . آموزش سیاسی را در جامعه بسط داده و روحیه انضباط را رواج دهند . در عین حال و با دارا بودن منافعی که احزاب برای یک نظام سیاسی و کشور دارند ، نقایص بسیاری بر کارکرد احزاب ( فارغ از تک یا دو یا چند حزبی بودن ) وارد است :
الف - منافع حزب به منافع مردم ترجیح داده می شود .
ب - فرقه گرایی و تفرق حاصل و وحدت میان جامعه تضعیف می شود .
پ - افراد با استعداد و شایسته حزب مخالف نادیده گرفته می شود .
ت - ریاکاری ، دو رویی ، تملق و چاپلوسی و از همه مهمتر دروغ در جامعه افزایش می یابد .
ث - مسئولیت ها ممکن است به گروهی واگذار شود که شعارهای جذابتری می دهند .
ج - اتلاف پول و فرصتی برای فرصت طلبان است .
چ - جامعه در معرض بمباران مطالب و خبرهای نادرست از سوی حزبی می شود که از منابع مالی و اسپانسرهای قوی تری برخوردار است .
اگر جامعه از آموزش سیاسی و آگاهی عمومی مطلوب تری برخوردار باشد ، در این صورت معایب نظام های حزبی تا حد زیادی رفع و این جزء ضروری و جدایی ناپذیر دموکراسی، می تواند برجای بماند.
منبع : بنیادهای علم سیاست — عبدالرحمن عالم
#ایران_قوی
🔘این کانال یک اتاق تحلیلی و تبیینی است :
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/majmaehadianbasir
#آموزش_سیاسی
🔹ایدئولوژی سیاسی
هیچ کس جهان را چنان که هست ، نمی بیند. همه ما به جهان از پشت پرده نظریه ها ، پیش فرض ها و فرضیه ها می نگریم . این نوع از نگاه کردن ، در ژرف ترین لایه ها ، ریشه در اعتقادها و باورها دارند که معمولا " ایدئولوژی سیاسی " نامیده می شوند . هرکدام از این ایسم ها ( لیبرالیسم ، سوسیالیسم ، فمینیسم ، فاشیسم و مانند آن ها ) چارچوب فکری متمایزی ایجاد می کنند که به زندگی انسان نقش خاصی می دهد . همانطوری که در بخش دوازدهم بیان شد ، ایدئولوژی یکی از بحث برانگیزترین مفاهیمی است که در تحلیل سیاسی با آن مواجه می شویم . اصطلاح ایدئولوژی اولین بار در قرن هیجدهم توسط فیلسوف فرانسوی " دستوت دوتراسی " و برای اشاره به اندیشه های جدید یا اندیشه شناسی بکار رفت . اما در قرن نوزدهم در نوشته های مارکس معنای ماندگاری به این اصطلاح داده شد . مارکس ، ایدئولوژی را " اندیشه طبقه حاکم " معنا کرد . یعنی طبقه ای که نیروی مادی حاکم بر جامعه بوده و در عین حال نیروی فکری حاکم نیز هست . طبقه ای که ابزار تولید مادی و ذهنی را در دست دارد . او معتقد بود که ایدئولوژی ، دروغی است برای پنهان کردن تضادهای جامعه و به بند کشیدن انسان هایی که قصد رهایی از قیدها را دارند . بعدها متفکرانی مانند پوپر و آرنت ، ایدئولوژی را وسیله کنترل جامعه قلمداد کرده و معتقدند که ایدئولوژی یک نظام فکری بسته ایجاد می کند که با شکل انحصاری خود حقیقت را پنهان و لذا جامعه ایدئولوژیک از تحمل اندیشه های مخالف و باورهای رقیب خلاص می شود . متفکری مانند مایکل اوکشات نگاهی محافظه کارانه به ایدئولوژی داشته و معتقداست که جهان عمدتا فراتر از توان درک ذهن انسان بوده و انسان در دریایی بیکران و عمیق سفر می کند . لذا ایدئولوژی مجموعه اندیشه هایی است که واقعیت سیاسی را تحریف می کند ، چون مدعی است که چیزی را توضیح می دهد که دور از فهم و درک است . جالب است که اسامی نام برده شده گرچه ایدئولوژی را از منظر خود تبیین کرده ولی با کمی دقت می توان دریافت که خود این تعریف ها با ارزش ها و گرایشات سیاسی خاصی همراه بوده است . اندرو هیود در این زمینه می نویسد که تعریفی اختصاصی از ایدئولوژی، باید بی طرفانه باشد . این تعریف بی طرفانه می تواند این باشد که :
ایدئولوژی یک نظام اعتقادی دارای گرایش عملی است یعنی مجموعه ای از اندیشه های به هم پیوسته که عمل سیاسی را به طریقی هدایت کرده یا به آن الهام می بخشد .
منبع : کتاب سیاست اندرو هیود
#ایران_قوی
🔘این کانال یک اتاق تحلیلی و تبیینی است :
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/majmaehadianbasir