eitaa logo
🌺مجمع شیفتگان روی یار🌺
2 دنبال‌کننده
279 عکس
189 ویدیو
46 فایل
فعالیت : نشراشعارمذهبی ، مقاتل ، روایات و احادیث با ذکر منبع
مشاهده در ایتا
دانلود
تو چشمام روضه ی گوداله تو قلب من هنوز جنجاله تا چشمامو روهم میزارم میبینم پیکرت پا ماله اشکایی که میبارم خونه این بیشتر منو میسورونه نیزه داری که بین زنها سر رو روو نیزه میچرخونه زیر سایه میشینم نگرونم نگرونم نگرونم سوخت تن بی سر تو نمیتونم نمیتونم نمیتونم زیر سایه بعد تو من بمونم من بمونم بمونم سوخت تن بی سر تو نمیتونم نمیتونم نمیتونم توی چشام چادریه که داره با خیمه ها میسوزه سه ساله ای که زخم پاهاش مثل لب بابا میسوزه بند دوم آب آتیشو میخوابونه تو قلبم اما غوغا میشه با یاد اون لبای خشکت آبم واسم مثه آتیشه هرجا دختری میبینم میریزه قلب من واویلا ای وای ای وای از اون ویرونه ای وای ای وای از اون صحرا دست به پهلو میگیرم وای مادر وای مادر وای مادر میریزه خون چشام از حنجر از حنجر از حنجر داره میدوه هنوز با خنجر با خنجر با خنجر سمت قتلگاه یکی وای مادر وای مادر وای مادر تو سوختی و منم میسوزم تا طفلی میبینم میسوزم با روضه های عمه زینب چهل ساله دارم میسوزم بند سوم خدا کنه که پیش چشمام نیافته هیچ زنی واویلا دیگه طاقت نمیارم من آخه دیدم میون صحرا دخترهای سرگردونو زنهارو با لباس پاره من زنده بودم و میدیدم عمه هامون شدن آواره عمه هامو میزدن دیدم من دیدم من دیدم من خواهرامو میزدن دیدم من دیدم من دیدم من چادرای سوخته رو دیدم من دیدم من دیدم بردنه انگشترو دیدم من دیدم من دیدم من دستای یه مرد و ببندن جلوش اسیر کنن زنارو سخته برادری ببینه سیلی زدن به خواهرارو به نیابت از حضرت بقیه الله الاعظم و جهت شفای بیماران محترم از جمله بیماران منظور
(اقا شرمندم) بزرگواران حواستون باشه تو هر مجلسی اجرا نشه ان شاالله (مسولیت اجرای این شور پای خودتون) روضه مکشوفه و بنده با احتیاط سعی میکنم واردش بشم جمع شدن دورش تک و تنها بود و حلقه زدن دورش با عصا و نیزه و سنگ اومدن دورش جمع شدن دورش نه امون داره نه دیگه دست و پاهای مولا جون داره دست خالی مونده و حرمله کمون داره نه امون داره سنگ خورده پیشونیش داره میره از حال میندازنش بدجور با لگد تو گودال خون قلبش داره میریزه رو خاکا من میگم وا اَخاه اون میگه وا اُماه وای غریب اقام غریب اقام غریب اقام بند دوم شد تنش پا مال من رو سر میزنم و شمر و سنان خوشحال خولی با خورجینش اومد وسط گودال شد تنش پا مال جمعیت دیدم کِی بریدن سرشو من نفهمیدم حتی نالشو تو قتلگاه نشنیدم جمعیت دیدم ادم نه ادم نه گُرگا گُرگا گُرگا ریختن توی گودال واویلا واویلا بالای گودالش دعوا بود دعوا بود تو کیسه ی اونا هم خیلی چیزا بود بند سوم میدویدم من همه چیزو برده بودن و رسیدم من روی خاکا خودمو میکشیدم من میدویدم من چادرم پارست وا نکن چشماتو که معجرم پارست نبینی زینبو که تو صحرا اوارست چادرم پارست تو نیزه میخوردی من سیلی میخوردم تو زیر پا بودی و من داشتم میمردم کو عمامت داداش انگشتت انگشتت؟ اعضای جسمت کو؟ کی اینجوری کُشتت؟