eitaa logo
🌺مجمع شیفتگان روی یار🌺
2 دنبال‌کننده
280 عکس
188 ویدیو
46 فایل
فعالیت : نشراشعارمذهبی ، مقاتل ، روایات و احادیث با ذکر منبع
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام الله علیها فقری که نخ نما شده اش آستین ماست گویای عشق بی طمع و راستین ماست ما شیعیانِ خانه به دوش محبتیم دنیا فقیر عزت و خانه نشین ماست از طول سجده نیست اگر قیمتی شدیم از گرد تربتی است که روی جبین ماست دار و ندار ما همه اش اشک روضه هاست گریه، سزای عشق و نشان از یقین ماست مانند حب احمد و زهرا و مرتضی حب خدیجه پایه ی اصلی دین ماست تنها نه نام او به روی دختران ماست نام خدیجه نقش به روی نگین ماست چادر نماز مادرمان، بانوی حجاز هر دو جهان تجلی حِصن حصین ماست بانوی بی قرینه ی احمد خدیجه است او اولین مرید رسولِ امین ماست ما سائلان مادر زهرای اطهریم بر دست رحمتش نظر خوشه چین ماست کوثر به او رسیده و ابتر به دیگران لعنت به دیگران سخن دلنشین ماست بر شعله می کشیم زمانی سقیفه را فعلا تقیه بندِ دل آتشین ماست مولای ما می آید و حق می شود عیان درک ظهور حاجت قلب حزین ماست
هدایت شده از کانون مداحان
تمام عمر خود، آزار دیدم جهان را بر سرم آوار دیدم عزیزان خدا را خوار دیدم میان مجلس اغیار دیدم چهل منزل که نه، عمری حزینم چهل سال است من چله نشینم شبانه روز، یاد اربعینم همیشه چشم خود، پُربار دیدم کنارِ گریه دوشادوش ماندم فقط خیره شدم، خاموش ماندم گمانم ساعتی بیهوش ماندم همینکه آب، بالاجبار دیدم شده اشکم روان، با که بگویم غمِ هفت آسمان با که بگویم ازین داغ گران با که بگویم حرم را بر سرِ بازار دیدم الهی که زنی مضطر نماند میان کوچه، بی یاور نماند اگر هم ماند، بی معجر نماند خودم این درد را ناچار دیدم ازین غصه گریبان می دهم چاک میان خنده های قوم ناپاک عقیله عمه ام را بر روی خاک... به زیر کعب نی، بسیار دیدم نرفت از تن، نشانِ سلسله... نه نرفت از گوش، صوتِ هلهله... نه نرفت از خاطر من، حرمله... نه از آن ملعون غمی دشوار دیدم مداوا کرد چشم تار ما را تسلا داد قلب زار ما را خدا خیرش دهد، مختار ما را سر شمر و سنان بر دار دیدم رباب و گریه اش... ای داد، ای وای صدای گریه ی نوزاد، ای وای کشیدم از جگر فریاد ای وای... پرِ گهواره را هر بار دیدم نمی دانم، گمانم خواب بودم میان خیمه ها بی تاب بودم مریض اما پیِ ارباب بودم به حال زار، داغ یار دیدم به روی سینه اش دیدم دویدند تنش را سمت گودالی کشیدند سرش با خنجر کندی بریدند خودم دیدم، اگرچه تار دیدم بمیرم عاقبت انگشترش را لباسِ دستباف مادرش را عبا، عمامه ی پیغمبرش را میان دکه ی تجار دیدم 🔻مقدمتان را به این کانال 13 هزار نفری ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند گرامی می داریم ‌╔═💎💫═══╗ ➡️ www.mesf.ir/s ╚═══💫💎═╝ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
آمدم تا رشته‌ام را بر درت محکـم کنی زنـدگی‌ام را به ذکر دائمت، تــوأم کنی با تضرع، زیر لب دارم صدایت می‌زنم تا که قدری از حجابِ بینمان را کم کنی شرمسار و سر به زیرم که سبب شد نامه‌ام باز هم گـریه برای معـصـیت‌هایم کـنی خسته‌ام از خُدعه‌های نفس، از طول امل آمدم یابن الحـسـن، دیگـر مرا آدم کـنی صاحب من، خیرخـواهم، سایۀ بالاسرم می‌شود قلب مرا خالی ز نامحرم کنی؟ از تو بر می‌آید آقا معـجـزاتی این‌چـنین التماست می‌کـنم، چـشم مرا زمـزم کنی دوری از کـربـبلا دارد مرا دق می‌دهد کربلایی کن مرا تا راحت از این غم کنی دوست دارم یاورت باشم به اشک بر "حسین" ساعتی که گریه بر آن ماتم اعـظم کنی جان فدای پلک مجروحت که دائم صبح و شب گوشۀ مقتل، نظر بر پیکری درهم کنی
چهل سال است در تب گریه کردم چهل سال است هر شب گریه کردم   چهل سال است من بیدار ماندم صحیفه را نوشتم روضه خواندم   چهل سال است غرق اشک و آهم شبانه روز یاد قتلگاهم   چهل سال است خواب شمر دیدم به دستش خنجری دیدم پریدم   چهل سال است گفتم دادِ بیداد همیشه ظرف آب از دستم افتاد   چهل سال است تا مذبوح دیدم نشستم بر زمین، ضجه کشیدم   چهل سال است دشت کربلایم به یاد روز دفن و بوریایم   چهل سال است فکر اصغرم من عزادار ذبیحی پرپرم من   چهل سال است مانند ربابم به کام تشنه، زیر آفتابم   چهل سال است می گویم خدایا عطا کن خیر، سهلِ ساعدی را   چهل سال است یاد شهر شامم کنار عمه ها در ازدحامم   چهل سال است بر زخمم نمک خورد بمیرم عمه ام زینب کتک خورد   چهل سال است می گویم رقیه زنم بر دست می گویم رقیه   چهل سال است در بزم شرابم به یاد خیزران خانه خرابم   چهل سال است می سوزد وجودم به روی ناقه با غل بسته بودم   چهل سال است داد از سنگ دارم به روی خود نشان از چنگ دارم   نگو این زهر امانم را بریده چهل سال است عمرم سر رسیده
چهل سال است در تب گریه کردم چهل سال است هر شب گریه کردم   چهل سال است من بیدار ماندم صحیفه را نوشتم روضه خواندم   چهل سال است غرق اشک و آهم شبانه روز یاد قتلگاهم   چهل سال است خواب شمر دیدم به دستش خنجری دیدم پریدم   چهل سال است گفتم دادِ بیداد همیشه ظرف آب از دستم افتاد   چهل سال است تا مذبوح دیدم نشستم بر زمین، ضجه کشیدم   چهل سال است دشت کربلایم به یاد روز دفن و بوریایم   چهل سال است فکر اصغرم من عزادار ذبیحی پرپرم من   چهل سال است مانند ربابم به کام تشنه، زیر آفتابم   چهل سال است می گویم خدایا عطا کن خیر، سهلِ ساعدی را   چهل سال است یاد شهر شامم کنار عمه ها در ازدحامم   چهل سال است بر زخمم نمک خورد بمیرم عمه ام زینب کتک خورد   چهل سال است می گویم رقیه زنم بر دست می گویم رقیه   چهل سال است در بزم شرابم به یاد خیزران خانه خرابم   چهل سال است می سوزد وجودم به روی ناقه با غل بسته بودم   چهل سال است داد از سنگ دارم به روی خود نشان از چنگ دارم   نگو این زهر امانم را بریده چهل سال است عمرم سر رسیده 👉 https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
از خدا خواسته ام ایمن و راحت باشی فارغ از درد و بلایا و مصیبت باشی در شبی که همه با چشم امید آمده اند آرزو می کنم ای یار، سلامت باشی بی پناهی نشود ثانیه ای سهم دلم تا که بر روی سرم سایه ی رحمت باشی آرزو می کنم از بندگی ات دل نکنم تا نفس هست مرا پیر طریقت باشی از خدا خواسته ام کاش که از مرحمتت ضامن سینه زنان روز قیامت باشی تا به کی روی همه دیدن و رخسار تو نه؟! تا به کی این همه مخفی ز جماعت باشی از سر شب به امیدی به خودم می گویم می روم هیئت و ای کاش که هیئت باشی دو سه ساعت ته گودال حسین آه کشید سالها گریه کن آن دو سه ساعت باشی پلک زخمی و دو چشمان پر اشکت گویاست روز و شب سوخته از غارت جدت باشی