eitaa logo
🌺مجمع شیفتگان روی یار🌺
2 دنبال‌کننده
280 عکس
189 ویدیو
46 فایل
فعالیت : نشراشعارمذهبی ، مقاتل ، روایات و احادیث با ذکر منبع
مشاهده در ایتا
دانلود
ای آفتاب زهرا عَجّل علی ظهورک  تنهای شهر و صحرا، عجّل علی ظهورک  گم گشته وجودی، هم غیب و هم شهودی  در دیده و دل ما، عجّل علی ظهورک  بی تو غریب، قرآن، بی تو اسیر، عترت  بی تو علی است، تنها، عجّل علی ظهورک  نه طاقتی نه صبری، تا چند پشت ابری؟  ای مهر عالم آرا عجّل علی ظهورک  دنیا در انتظار است، خون قلب روزگار است  پا در رکاب بنما، عجّل علی ظهورک   کند دعات، زهرا زند صداتحیدر  الغوث یابن زهرا ! عجّل علی ظهورک  زخمِ به خون نشسته، پیشانیِ شکسته  دارند با تو نجوا، عجّل علی ظهورک   خون دو دیده گوید، دست بریده گوید  بر انتقام بازآ، عجّل علی ظهورک  هم عمّه ها پریشان، هم جدّ توست عطشان  هم چشم ماست دریا، عجّل علی ظهورک  بر "میثمت" نگاهی، از لطف گاه گاهی  ای چشم حق تعالی! عجّل علی ظهورک @khoddamozzahra1394
|⇦•از تب زهر .... و توسل ویژهٔ شهادت امام رضا علیه السلام اجرا شده به نفس حاج‌مهدی سلحشور •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ لاحَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ حسبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ نِعْمَ الْمَوْلَى‏ وَنِعْمَ النَّصِیرُ.. وابسته ام به نان و نوایت، هنوز هم میمیرم عاشقانه، برایت هنوز هم سلطان تویی و شاعر درباری ات منم هستم در آرزوی، عبایت هنوز هم دِعبل که نیستم ولی افتاده ام ببین از عَجز و التماس به پایت هنوز هم در گوشِ آهوانِ به صیاد مبتلا می پیچد انعکاس صدایت هنوز هم هفت آسمان مجاور بابُ الجواد تو خورشید محو آینه هایت هنوز هم نَقّاره خانه، پنجره فولاد، خادمان شاهانه هست صحن و سرایت هنوز هم شُکر خدا که می شود از عشق منقلب در صحن انقلاب گدایت هنوز هم محتاجم و کنار ضریحت نشسته ام در انتظار خیر دعایت هنوز هم با سردی و گلایه و با دلخوری که نه با رأفت است لطف و عطایت هنوز هم از راه دور عرض سلام و دو قطره اشک پر میکشد دلم به هوایت هنوز هم از تب زهرِ نفس گیر، تنت می لرزد همچُنان مار گزیده، بدنت می لرزد *وقتی حضرت به قصر مأمون رفت و با اون هیبت برگشت، به اباصلت فرمود اگه دیدی عبا روی سرم هست بدون کارِ من تمامه. اباصلت میگه دیدم آقا داره میاد عبا به سر کشیده، حال آقا خرابه، قربون حالت برم آقاجان، میگه سفره ای پهن کرد غلامها همه سرسفره نشستن حضرت دید اینها هیچکدوم لب به غذا نمیزنن فرمود: چرا غذا نمیخورن؟ عرضه داشتن آقاجان میدونن حال شما خرابه گفتن لب به غذا نمیزنیم. حضرت با اون حالش برا اینکه غلامها غذا بخورن لقمه درست کرد تو دهنش گذاشت. اما میگه دیدم لقمه پایین نرفته حضرت با پشت افتاد زمین مثل مارگزیده داره به خودش میپیچه...* چه کنم ناله زِ دل، وقت تردد نکشی؟! چه کنم تا که عبا را به سر خود نکشی؟! رنگ در چهره نداری و رُخت زرد شده مهربان، دست رئوفت چقدَر سرد شده شمس نورانی افلاک، زمین افتادی باز هم پا شدی از خاک، زمین افتادی بر زمین پیکر خود را مکش اینقدر بس است تا به حجره، پَر خود را مکش اینقدر بس است به در حجره رسیدی، به غمت چیره شدی یاد مادر، به در حجره ی خود خیره شدی *حضرت فرمود اباصلت، فرش های حجره رو جمع کن، بزار رو این خاکا جان بدم...* خاطرت باز سوی کرب و بلا جمع شده فرش های کف این حجره چرا جمع شده؟! *غریبانه جان دادی تو اون لحظات آخر یاد کربلا بودی ،اما... اما...* خواهرت نیست کنارت، به عیادت برسد اندکی صبر کن آقا که جوادت برسد بین این حجره کسی سنگ به سویت نزند پنجه ی شمر لعین شانه به مویت نزند حرمله نیست، سنان نیست، خیالت راحت خواهرت دل نگران نیست، خیالت راحت *سر‌ مبارک شما رو دامن جوادِ، داری پاهاتون رو به زمین میکشید، حتی این منظره رو هم خوب شد خواهرتون حضرت معصومه سلام الله علیها نبود و ندید... اما حضرت زینب سلام الله علیها نگاه کرد دید سَرِ علی اکبر روی زانوی حسینِ... دید یه عده دارن کف میزنن یه عده دارن هلهله میکنن... یه وقت ابی عبدالله صدا زد: جوانان بنی هاشم بیایید علی را بر درخیمه رسانید..* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در و هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ https://splus.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net 🛒 فروشگاه فرهنگی↶ https://eitaa.com/babolharam_shop
هرشب با بیقرار اصفهانی (پند حکایت مدح شماره ۱۸۰) حکایت مادر و پسر و عنایت امام رضا ###############٬٬٬ گفت بامن قصه ای روزی رفیق با غم  و اندوه  آن   یار   شفیق گفت بر من  شد گرفتاری پدید ناگهانی  و  بزرگ و  بس شدید آبرویم  در  خطر   افتاده  بود چاره ای در  کار من هرگز نبود پیش  مادر  آمدم  با  حال زار تا  دعا بر من کند چاره به کار گفت  با مولا  رضا  باشد دلت رو خراسان تا کندحل مشکلت گفتمش مادر بیا  با  هم  رویم پیش سلطان خراسان آن کریم با   هواپیما   به  مشهد  آمدیم در حرم  پیش رضا  زانو زدیم شادشد مادرحرم را چون بدید حضرت سلطان صدایش راشنید گفتم  آقا  از    همه  بُبریده ام مادرم   را   واسطه   آورده ام مادرم    گفتا    امام    مهربان جان زهرا  مادرت  فخر جهان مشکل  فرزند  من  را  حل نما تا  شود  از  غصه و  غمها رها روزبعد شد معجزه در کار من مشکلم حل حق مددشدیارمن چونکه پای  مادرم  آمد   میان شد فرج در کار من ناگه عیان از   دعای   مادر و  تکریم   او صد دوچندان شد   برایم آبرو (بیقرارا)  قدر  مادر  را  بدان لحظه ای ازفکر او غافل نمان بیقرار اصفهانی
آسمان است و خسوف قمرش معلوم است غربت بی حد او از سفرش معلوم است کوله بار سفر آخرتش را بسته از مناجات و نماز سحرش معلوم است موی آشفته و اوضاع به هم ریخته اش با عبایی که کشیده به سرش معلوم است دو قدم راه نرفته چقدر می افتد ناتوان بودنش از زخم پرش معلوم است به زمین خوردن او ارثیه ی مادری است درد پیچیده به پهلوش اثرش معلوم است وسط حجره ی در بسته به خود می پیچد اثر زهر به روی جگرش معلوم است خواهرش نیست ببیند چه سرش آمده است ولی از حالت بغض پسرش معلوم است لب او سرخ شد اما به خدا چوب نخورد مجلس شام به چشمان ترش معلوم است روی خاک است ولی زیر سم اسب نرفت روضه ی عصر دهم در نظرش معلوم است محمد فردوسی
ای آفتاب زهرا عَجّل علی ظهورک  تنهای شهر و صحرا، عجّل علی ظهورک  گم گشته وجودی، هم غیب و هم شهودی  در دیده و دل ما، عجّل علی ظهورک  بی تو غریب، قرآن، بی تو اسیر، عترت  بی تو علی است، تنها، عجّل علی ظهورک  نه طاقتی نه صبری، تا چند پشت ابری؟  ای مهر عالم آرا عجّل علی ظهورک  دنیا در انتظار است، خون قلب روزگار است  پا در رکاب بنما، عجّل علی ظهورک   کند دعات، زهرا زند صداتحیدر  الغوث یابن زهرا ! عجّل علی ظهورک  زخمِ به خون نشسته، پیشانیِ شکسته  دارند با تو نجوا، عجّل علی ظهورک   خون دو دیده گوید، دست بریده گوید  بر انتقام بازآ، عجّل علی ظهورک  هم عمّه ها پریشان، هم جدّ توست عطشان  هم چشم ماست دریا، عجّل علی ظهورک  بر "میثمت" نگاهی، از لطف گاه گاهی  ای چشم حق تعالی! عجّل علی ظهورک @khoddamozzahra1394
کاش گــردی شــــم و از کرمــــت بنشیـــنم بـه کـــــنـار حــــــرمـت کاش چــون ماه،به شبــــهای دراز داشـتــم با حـــرمــــت راز و نیاز کاش چــون اشـک ،کنـــارت افـتم بـه روی خـــــاک مــــزارت افـتم روی جـانــــها هــمـــه بر تربت تو سـوز دلـها هـــمـه از غــــــربت تو غـربت آن نیست که از داغ جـوان قــد بابا شــود از غصــــه کــــمان غربت آن نیست که سـر بر سر نی ره کنــــد با ســــپه دشـــمــن طی غربت آن نیست که با ضربت سنگ چهـــره از خــون جبین گـردد رنگ غربت آن اسـت کـه فـردی مـظلوم شـــود از کینــه ی همــسر،مسموم غربــت آن است که بعــد از کُشتن بارش تـــیـــر بـــبارد بـــه بــدن تیـــــر باریـــد ز بــــس بر بدنـــت بدنـــت گــــشــت یکـــی با کفـنت قلب احمــد که برایـــت خــون بود بـه هــــمـه مـــردم عـــالم فـــرمود روز محـــشـــر کــه هــــمه گریانند اشــک ریــزانِ حســــن خـــندانند 👉 https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
💠اللهم عجل لولیک الفرج💠 ❣❣❣❣❣❣❣❣❣❣❣ 💟💟💟💟💟💟💟💟💟💟💟 ☀️بند اول☀️ خاطره ی اون کوچه از(یادم نمیره3 ) تا میشنوم اسم فدک(دلم میگیره3) حرومی نامرده پست،راهه عبوره ماروبست از رو عداوت دستشو رد کرد از سرم،باسیلی زد به مادرم وای از جسارت ثانی به اشکه چشام می خندید مادرم از درد به خود می پیچید 🔹(واویلتا2آه وواویلا3)🔸 ❇️❇️❇️ ☀️بند دوم☀️ جلویِ دیدگانه من(مادر زمین خورد3) مِسماری که بود پشت در(سینشو آزُرد3) شعله ی آتیش بود و دود، غلاف و بازوی کبود هجومه اعدا به زخمِ من نمک زدن ، مادرمو کتک زدن مظلومه زهرا مغیره میزد چه وحشیانه با لگد و مشت ، با تازیانه 🔹(واویلتا2آه وواویلا3)🔸 ❇️❇️❇️ ☀️بند سوم☀️ میسوزه از زهر جگرم(کجایی مادر3) سرم رو زانوی حسین(این دَمه آخر3) دارم میبینم کربلا ، تنت به زیره مرکبا سَرت به نیزه غارت میره انگشترت،حرفه اِسارت خواهرت دلم میلرزه طفل سه ساله،خاره مغیلان زینب کبری ، ناقه ی عُریان 🔹(واویلتا2آه وواویلا3) 🔸 ✏️:
سمت خراسان پرواز کند مرغ دلم سمت‌ خراسان خواهدکه ببیندحرم خسرو خوبان آنجا  بنشیند   به   کنار   زائرینش زانوبزندخدمت آن حضرت سلطان گشتی بزند دور رواق با دل پر درد گویدبه‌ رضا کن نظری برمن مهمان ای ضامن ثامن  تو  پناه  بیکسانی شرمنده منم غرق گنه درپی درمان مولا تو امامی  و همی بنده نوازی دارم به تو امید شها ای یم احسان دانم  تو  امام  مهربانی  و  رئوفی من سائل در گاه توام مظهر یزدان این دل شده(بیقرار)آن صحن وسرایت رخصت بده بر من که بیام به خراسان بیقرار اصفهانی
سلامُ علیک یا  امام رضا ۱۱۹ ############### شاه  خراسان  سلامُ  علیک حضرت سلطان سلام علیک ابر کرم  بر  سر ایران زمین بارش    باران   سلامُ علیک مونس جان ای پسرفاطمه مظهر    ایمان  سلامُ علیک خودتوجوادی جوادت جواد ای یم   احسان سلامُ علیک ای حرم ات جنت دنیای ما خسرو خوبان  سلام علیک ثامن   ضامن‌  امام    هُمام حافظ    قرآن  سلام علیک بضعه خاتم   شه  والا تبار معنی رحمان سلام  علیک نور  خدا   وارث  پیغمبری لطف  فراوان  سلام علیک شمس جهان ای قمرفاطمه شوکت  یزدان سلام علیک عطرگل‌ یاس گلستان عشق گلشن و بستان سلام  علیک مرکز  دلها خراسان توست حضرت سلطان سلام علیک ای تو قراری به دل(بیقرار) جانم   جانان   سلام علیک
خراسان رضا ۸۲            ############## گر   گرفتاری   بیا   یک   دم    خراسان   رضا می شوی  حاجت  روا  آنجا   ز  احسان  رضا گرکه هستی خسته ودرمانده ای درکارخویش یک  دمی   اینجا   بیا  بنشین   به  ایوان رضا او   امام   هشتم  و   باشد   رئوف  و  مهربان جان   عالم   جملگی    باشد   به   قربان  رضا بارگاهش   چشمه   نور  و   بهشت  دیگریست چون  که  او  باشد معین  بر جمله یاران رضا درد   بی درمان  اگر  داری  بیا در شهر طوس از     کرم     دارالشفا    باشد    شبستان رضا پنجره    فولاد    او   عقده   گشایی می کند حاجتت   را   میدهد   او  از   دم  جانان رضا آب   سقا   خانه اش    باشد   دوای   درد   ما می شوی   شامل   تو  بر  لطف  فراوان  رضا گندم     نذری      ببر      بهر     کبوترهای   او تا   شوی  حاجت  روا  از  بذل و احسان رضا یا   رضا   جان  جوادت  کن  نظر  بر  حال ما دست  پر   راهی شویم از جان خراسان رضا (بیقرارم )   شاعرم  خواهم  صله  مولای من من  که  از  جان بوده و هستم ثنا خوان رضا                ( بیقرار    اصفهانی) تابستان ۱۴۰۱شمسی ‌
هرشب با بیقرار اصفهانی (پند حکایت شماره ۱۸۱) معجزه  امام   رضا ################# موقع   تعویض    گلدان   در   حرم بارگاه     خسرو     جود     و   کرم حضرت   سلطان  علی موسی رضا آن    امام     هشتمین    نور     خدا خادمی  گلدان  ز   دستش  شد رها بر    سر    زائر    فتاده    از     قضا سرشکست وصورتش شدغرق خون همره     گلدان     بِگَشته     سرنگون دختری  بود  و ز هوش او رفته  بود خادمان  بردند   شِفا  خانه چه ٬ زود خادم    خاطی    پریشان  گشته بود ناله  می زد   اشک   ریز   آشفته بود ساعتی   بگذشته   از    این    ماجرا خادم     بیچاره   در    شور   و   نوا ناگهان      بشنید        فریاد       پدر او   همی  دستش   بِزَد  بر   روی سر از   خجالت    مرده  اما    زنده   بود او  از  این  کرده   بسی  شرمنده بود ناگهان     آمد     پدر    در   آن  مکان چهره   خندان  بود  و  شادیش عیان بوسه    زد   بر  دست  خادم   از وفا بر     لبش     ذکر    خدایا    یا   رضا گفت    فرزندم    شِفا    داده    رضا کور   بود   چشمان   او    داده  ضیا بعد  از   آن  ضربه  منور  دیده  شد معجزه   از   سوی  سلطان داده شد خادم   مولا   به   زانویش   نشست شکر  حق آورد بجا  آن  حق پرست یا    امام  هشتمین    موسی الرضا قبلگاه       عاشقان      نور      خدا چشم    ما   روشن  نما   شاه  کرم قسمت   ما   کن  زیارت   در  حرم (بیقراران)راطلب کن پیش خویش مرحمی  مولا   به     دلهای   پریش بیقرار اصفهانی ماه صفر
امام هشتم روزی  که  به دام مرگ اُفتد  گذرم با  خود    کفنی  را  بِبرم   یا  نَبرم بیچاره   و  بیقرار  و  تنها   چکنم باشد  به رضا  شاه خراسان نظرم بیقرار  اصفهانی