eitaa logo
🌺مجمع شیفتگان روی یار🌺
2 دنبال‌کننده
279 عکس
189 ویدیو
46 فایل
فعالیت : نشراشعارمذهبی ، مقاتل ، روایات و احادیث با ذکر منبع
مشاهده در ایتا
دانلود
آسمان روی زمین زیر سُم اسبان است سر خورشید به نیزه وسط میدان است باز تکرار شده حیله ی صفین انگار بر زمین سوره ی فجر وسر نی ، . قرآن است نظم افلاک به هم ریخته در این صحنه چرخ حیرت زده در دایره سرگردان است نبض هستی بگمانم زتپش افتاده عالم انگار که روی گسلی لرزان است گوییا پاره شده رشته منظومه عشق که چنین دشت پر از کوکب نورافشان است آسمان ریخته دارایی خود را بر خاک هر ستاره که بخون خفته در این پیمان است حجت اکبری از تیره ی خورشید وشان ارباً اربا شده در مهلکه ی طوفان است دور او گله ی کفتار زده حلقه مرگ شیر افتاده و این هلهله ی گرگان است حلق یک غنچه پژمرده بریدند به تیر کس نفهمید که او منتظر باران است بر سر دست پدر داشت تلظی میکرد نتوانست بگوید که لبش عطشان است آن طرف تر لب شط پیکر ماه افتاده کز غمش سینه ی خورشید جهان سوزان است فرق نورانی او نسخه ی شق القمر است حیف در هاله ی خون معجزه اش پنهان است شد قلم دست بلندش که نویسد بر خاک عشق دردیست که در تیغ بلا درمان است تا ابد آب ز شرم لب او می سوزد عشق از اینهمه ایثار و ادب حیران است در طواف حرمش علقمه مانده ست هنوز اشک میریزد و در حسرت آن دستان است از در سوخته آتش به کمینگاه رسید سوخت آن خیمه که آرامگه طفلان است کرد خورشید غروب و شب هجران آمد تازه این اول راهیست که بی پایان است کهکشانها سر سجده به زمین آوردند این مقامیست که در خاک در سلطان است اشک خونین "شقایق" چکد از چشم قلم سرخی رنگ شفق خون دل یاران است حمید رضازاده " شقایق" کرمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لشکریان خیره سر چند نفر به یک نفر فاطمه می کنه نظر لشکریان خیره سر چند نفر به یک نفر ######## جلو چشای مادرت جلو چشای خواهرت به پهلوت نیزه زدن با نیزه چقدر زدن تو رو خیلی بد زدن ######## غریب گیر آوردنت با اسبا رفتن رو تنت چقدر با نیزه زدنت با نیزه زد تو دهنت به روی خاک کشوندنت وای بمیره خواهرت لشکری ریخت روی سرت لشکریان خیره سر چند نفر به یک نفر ########
1403042017.mp3
32.16M
🔊 | 📝 آه ریان 👤 کربلایی‌ ▪️ ویژه
بسم الله الرحمن الرحیم ع ب ا س اگر می‌شد دمی با رزم‌جامه روی زین پیدا هم‌آوردی نمی‌شد در تمام سرزمین پیدا «سِقاهُم رَبُّهُم» را تا نمی‌خواندند در گوشش برای امر سقایی نمی‌شد جانشین پیدا به قصد رزم تا می‌تاخت در هر معرکه، می‌شد سر و دست و جنازه از یسار و از یمین پیدا زمین از زخم‌های تازه پر می‌شد، اگر هربار نمی‌شد زیر تیغش شه‌پر روح‌الامین پیدا به‌غیر از لحظه‌ای که اخم او را دیده در صفین ندیده مالک اشتر هراسی در جبین پیدا «اَشِدّاءُ عَلَی‌الکُفّار» دشمن بود و با این حال نمی‌شد در دلش از دوستان یک‌ذره کین پیدا خجالت می‌کشید از زینب کبری از آن وقتی که با ننگ امان‌نامه شده شمر لعین پیدا زد آتش بر دلش آوای «اَینَ عَمّی‌العَباس؟» ازآن‌ساعت که‌شد درخیمه این‌صوت حزین پیدا امان از لحظه‌ای که شیرمردی خسته و زخمی زمین افتاده بود و گرگ‌ها شد از کمین پیدا عمود خیمه را بابا کشید آن‌جا که دیگر شد حکیم بن طفیلی با عمود آهنین پیدا تمام کربلا از عطر یاس پیکری پر شد به هرسو قطعه‌ای از «عین‌‌»و«با»و«آ»و«سین»پیدا حسین ازخاک دستش را چنان با بوسه برمی‌داشت که گویی در زمین گردیده قرآن مبین پیدا تمام پیکرش بر خاک می‌لرزید آن دم که شد از گودی صدای ناله‌ی «هَل مِن مُعین؟» پیدا به‌همراه امام عصر پای روضه‌اش هستند پیمبرها -سلام‌الله‌علیهم‌اجمعین- پیدا دوایش گفتن یک‌جمله‌ی «یاکاشِف‌ُالکَرب» است اگر هرجای عالم شد دل اندوهگین پیدا برای حضرت عباس طوری گریه کردم که شده لبخند در روی کرام‌الکاتبین پیدا گرفتم در دوعالم دست‌هایش را، یقین دارم که در محشر برایم می‌شود حصن‌حصین پیدا دلم تنگ عمود آخر است، آن‌جا که خواهد شد به چشمم گنبد زرد تو روز اربعین پیدا 📝گروه ادبی یاقوت سرخ @Yaqoote_sorkh @Mojtaba_khorsandi
هدایت شده از  عاشورای حسینی
گاهي براي درك يك مطلب بايد كه از مقتل عقب تر رفت هر قدر كه قصه مقدس تر بايد كه در آن باادب تر رفت روزي كه كوه آتش نمرود حمله به ايمان خليل آورد از آسمان هفتم رحمت پيراهني را جبرييل آورد پيراهني كه از بهشت آمد تا حرز جان انبيا باشد پيراهني كه خوب مي دانست بابِل شروع ماجرا باشد پيراهني كه تارو پود آن در نقش تاريخ مصور بود پيراهني كه بعد ابراهيم ميراث اسحاق پيمبر بود پيراهني كه يوسف عطرش بينايي چشمان يعقوب است پيراهني كه در شدائد نيز آرامش اندوه ايوب است آن پيرهن روز احد حتي بر جان پيغمبر سپر بوده ست زخم تنش از زخمهايي كه خورده پيمبر بيشتر بوده ست در همنشيني با پيمبرها هرچند كسب آبرو كرده است بالاتر از اين افتخارش نيست اورا خود زهرا رفو كرده است پيراهني كه احترامش را پيغمبران هم حفظ مي كردند روز دهم در گوشه گودال از پيكري بي سر درآوردند پيراهني كه عده اي بي دين با نيت قربت درآوردند با آنكه آسان در تن او رفت بسيار با زحمت در آوردند پيراهني زخمي شمشيرو پيراهني زخمي سرنيزه پيراهني كه عصر عاشورا خورشيد را ديده است بر نيزه پيراهني كه شعله اندازد هر روز بر جان مقرمها پيراهني كه زينت عرش است در اول ماه محرمها پيراهني كه بر تن منجي فرياد مظلومي عاشوراست پيراهني كه در قيامت هم بر روي دست حضرت زهراست
هدایت شده از  عاشورای حسینی
بَعدِ حسین برای خیمه کوهِ اُمّیده بَعدِ ابالفضل دیگه یکْ شبم نخوابیده اون روضه هایی که شنیدیم همهْ از گودال زینب تمامش و با چشمای خودش دیده گودال و کهنه خنجر و یه حنجر چکمه و سینه ، نیزه‌ها و پیکر  حرمله و شمر و سنان و خولی... ساربون و انگشترِ برادر... آه ، وازِینباه خونِ جگر خورده شده ؛ خونْ جگر گودال هر صحنه ای میشه براش یادآور گودال سرِ حسینش و بُریدن با لبِ تشنه  حتی نشد یه قطره آبم بِبَره گودال آواره و پریشونِ حسینه روز و شبا رُو گریونِ حسینه توو غُل و زنجیر و توی اسارت مثل رُبابْ روضهْ خونِ حسینه آه ، وازِینباه یه زن کجا و طاقت اینهمه رنجوری؟ سخنوری ؛ فرماندهی ؛ اینهمه مقدوری! جمهوریِ زینبه سینه ی حسینی ها... چقد برازندشه شاهی ؛ امپراطوری آتیش زدن به خرمنِ وجودش غارت شده همهْ بود و نبودش نشسته می‌خونه دیگه نمازُ و شده حسین حسین ذکرِ سُجودش آه ، وازِینباه
افتاده بودی رو زمین / یه نیزه به پرت گرفت سرت رو از قفا برید / روبه رو مادرت گرفت یه جای سالمی دیگه / نمونده بود توو بدنت نه؛ دلشون نسوخت برات / خسته شدن از زدنت آروم آروم لحظه های آخر می رسه نیزه به حنجر می رسه کجایی زینب ببینی آخ داره مادر می رسه واویلا / نشین رو سینش بی حیا واویلا / نبُر سرش رو بی هوا ۲ واویلا واویلا ۲ پاشو نذار به زینبت / یه لحظه چپ نگا کنن با چه دلی آخه می خوان / سر تو رو جدا کنن خدا کنه که پیکرت / همین جوری رها نشه خدا کنه پای سنان / به خیمه ی تو وا نشه آروم آروم معجرا رو محکم می کنن خلخالا رو جم(ع) می کنن از حالا این قافله رو توو شام مجسم می کنن واویلا / شلوغه بازار بلا واویلا / سنگ می زنن چه بی هوا ۲ واویلا واویلا ۲
ناتوون شده اباعبدالله خیلی وقته نیمه جون شده اباعبدالله جگرش دوباره خون شده اباعبدالله واسه خیمه نگرون شده اباعبدالله حال خراب دخترش، یه طرف وَ اضطراب خواهرش، یه طرف غصه ی غربت حرم، یه طرف آتیش و غارت حرم، یه طرف چِقَدَر بی تابه دختر سه ساله شم میون خیمه خوابه این صدای روضه ی فراته که پیچیده پسر فاطمه تشنه ی یه جرعه آبه مظلوم، حسین جانم زیر نیزه ها اباعبدالله راضیه به قسمت و قضا اباعبدالله تو هجومه زیر دست و پا اباعبدالله می زنه مادرشو صدا اباعبدالله حرمله و شمر و سنان، یه طرف خنده ی تلخ ساربان، یه طرف نیزه و شمشیر و عصا، یه طرف خنجرِ کندِ بی حیا، یه طرف نفسش سنگینه شمر بی حیا رو سینه ی حسین میشینه آسمونیا میگن شمر حیا کن بس کن مادرش تو قتلگاهه و داره می بینه مظلوم، حسین جانم
بیایید تو روضه ها       خدا خدا کنیم با اشکِ کربلا  برا  ظهور دعا کنیم روزای غصه و        شبای غربته خوش بحالِ کسی که تو خیمه ی حضرته فدای اون چشمی که هزار و چندین ساله روضه خون عاشورا گریه کنه گوداله العجل ای آقا جان پرچمِ ماتمش      چادرِ خاکیه نشسته سمت کربلا میخونه ناحیه میخونه روضه ی      برگشتِ ذوالجناح سلام میده به اون مُغَسَل ، بِدَمِ الجِراح میخونه مظلومانه برا قَتیلِ مظلوم که پاره شد قلبش با سه شعبه های مسموم العجل ای آقا جان حسین عزیز زهرا بیاد اون غروب     میخونه دلغمین  أَلسَّلامُ عَلَى الْمُحامیِ بِلا مُعین میخونه تشنه شد      سرش جدا حسین أَلسَّلامُ عَلَى الْمَنْحُورِ فِى الْوَری حسین ای صورت خاکی ای شَیبِ الخَضیب یا جدا بین یه لشکر موندی چقد غریب یا جدا حسین عزیز زهرا