eitaa logo
🌺مجمع شیفتگان روی یار🌺
2 دنبال‌کننده
279 عکس
189 ویدیو
46 فایل
فعالیت : نشراشعارمذهبی ، مقاتل ، روایات و احادیث با ذکر منبع
مشاهده در ایتا
دانلود
افتاده بودی رو زمین / یه نیزه به پرت گرفت سرت رو از قفا برید / روبه رو مادرت گرفت یه جای سالمی دیگه / نمونده بود توو بدنت نه؛ دلشون نسوخت برات / خسته شدن از زدنت آروم آروم لحظه های آخر می رسه نیزه به حنجر می رسه کجایی زینب ببینی آخ داره مادر می رسه واویلا / نشین رو سینش بی حیا واویلا / نبُر سرش رو بی هوا ۲ واویلا واویلا ۲ پاشو نذار به زینبت / یه لحظه چپ نگا کنن با چه دلی آخه می خوان / سر تو رو جدا کنن خدا کنه که پیکرت / همین جوری رها نشه خدا کنه پای سنان / به خیمه ی تو وا نشه آروم آروم معجرا رو محکم می کنن خلخالا رو جم(ع) می کنن از حالا این قافله رو توو شام مجسم می کنن واویلا / شلوغه بازار بلا واویلا / سنگ می زنن چه بی هوا ۲ واویلا واویلا ۲
ناتوون شده اباعبدالله خیلی وقته نیمه جون شده اباعبدالله جگرش دوباره خون شده اباعبدالله واسه خیمه نگرون شده اباعبدالله حال خراب دخترش، یه طرف وَ اضطراب خواهرش، یه طرف غصه ی غربت حرم، یه طرف آتیش و غارت حرم، یه طرف چِقَدَر بی تابه دختر سه ساله شم میون خیمه خوابه این صدای روضه ی فراته که پیچیده پسر فاطمه تشنه ی یه جرعه آبه مظلوم، حسین جانم زیر نیزه ها اباعبدالله راضیه به قسمت و قضا اباعبدالله تو هجومه زیر دست و پا اباعبدالله می زنه مادرشو صدا اباعبدالله حرمله و شمر و سنان، یه طرف خنده ی تلخ ساربان، یه طرف نیزه و شمشیر و عصا، یه طرف خنجرِ کندِ بی حیا، یه طرف نفسش سنگینه شمر بی حیا رو سینه ی حسین میشینه آسمونیا میگن شمر حیا کن بس کن مادرش تو قتلگاهه و داره می بینه مظلوم، حسین جانم
بیایید تو روضه ها       خدا خدا کنیم با اشکِ کربلا  برا  ظهور دعا کنیم روزای غصه و        شبای غربته خوش بحالِ کسی که تو خیمه ی حضرته فدای اون چشمی که هزار و چندین ساله روضه خون عاشورا گریه کنه گوداله العجل ای آقا جان پرچمِ ماتمش      چادرِ خاکیه نشسته سمت کربلا میخونه ناحیه میخونه روضه ی      برگشتِ ذوالجناح سلام میده به اون مُغَسَل ، بِدَمِ الجِراح میخونه مظلومانه برا قَتیلِ مظلوم که پاره شد قلبش با سه شعبه های مسموم العجل ای آقا جان حسین عزیز زهرا بیاد اون غروب     میخونه دلغمین  أَلسَّلامُ عَلَى الْمُحامیِ بِلا مُعین میخونه تشنه شد      سرش جدا حسین أَلسَّلامُ عَلَى الْمَنْحُورِ فِى الْوَری حسین ای صورت خاکی ای شَیبِ الخَضیب یا جدا بین یه لشکر موندی چقد غریب یا جدا حسین عزیز زهرا
هدایت شده از  عاشورای حسینی
الهی زخم باغت را نبینم خموشی چراغت را نبینم اگرخواهی نمیرد زینب تو دعاکن تاکه داغت را نبینم
حدودا ساعت سه شمر وارد شد به گودالش زنا زاده نگاهی کرد آقا را و می خندید بر حالش به خاک افتاده بود ارباب…چشمانش کمی بسته صدایش از ته حنجر..صدای خس خس خسته برش گرداند با پا تا کند پا مال جسمش را برش گرداند با پا تا بسوزاند دل زهرا به دورش صدنفر بودند با تیغ و نی و خنجر برای کشتنش خیلی مصمم بود آن لشکر حدودا ساعت «چار» است دیگر کار پیچیده به روی تل خاکی دختری از ترس لرزیده حدودا ساعت پنج است..در گودال غوغا شد سر دزدیدن پیراهن ارباب دعوا شد حدودا ساعت «شیش» است،قاتل دور مقتول است همه رفتند از گودال،اما شمر مشغول است
یکی دستور میداد غارتش کنید خواهرش داد میزد راحتش کنید دافع البلایا سنان سیلی میزنه به کعبه الرزایا دافع البلایا غریب گیر آوردنش ، چه کار کنم خدایا خون تو شد مباح زخمی      بی پناه دسته جمعی باهم میزدن شدید یه نفر میگفتش جایزم بدید حرف‌ بد شنیدم گشتم ولی دور و برم یه محرمم ندیدم حرف بد شنیدم به سختی نیزه از تنه برادرم کشیدم کشته بی گناه  زخمی  بی پناه
غصه روی سرم ریخت-اشک چشم ترم ریخت دنیای من تو بودی-دنیامو شمر به هم ریخت تورو تو قتلگاه بُرد-خولی سرت رو آه بُرد بمیره اونکه مرکب-رو بدن تو راه بُرد افتادی از رو ذوالجناح-مُغَسَلِ بدمِ الجراح رد شد از رو بدنت سپاه-مُغَسَلِ بدمِ الجراح نیزه خوردی کردن نگاه-مُغَسَلِ بدمِ الجراح آه از گودال قتلگاه-مُغَسَلِ بدمِ الجراح ……… شد تنت ‌‌پاره پاره-می زدن بی شماره عدة بالصیوفُ-عدة الحجارة کارو سنان شرو کرد-نیزه رو تو گلو کرد نعلای تازه اخر-تنت رو زیر و رو کرد افتادی زیر دست و‌ پا-بَکَت ملائکةُ السما رو خاک داغ کربلا-بَکَت ملائکةُ السما می زدی مادر رو صدا-بَکَت ملائکةُ السما بُردن عمامه و عبا-بَکَت ملائکةُ السما
تن عریان تو پوشونده گرد و غبار زیارت کردن سینت رو ده تا سوار نمیزارن تو گودال تا کنار تو بیام زیر پای مرکب رفتی پیش چشام حرمت عرش شکست وقتی که روی سینت نشست دلواپس جون دادی کاشکی شمر قبل از کشتن چشمت رو میبست دیر رسید خواهرت بوسید از رگ های حنجرت به خورشید آسمون سپرد کمتر بتابه رو پیکرت روبرو بودی با تیغ صدتا سپاه دست پر میرفت حتی شمر از قتلگاه تو رو برگردوندن ذبحت راحت نبود تو که جون دادی کاش لااقل تشنت نبود خیلی خالیه جات دق کردن تو صحرا بچه هات تو رو توو حصیر کهنه ای جمعت کردن بمیرم برات دریای در خروش گریه کردن واسه تو وحوش از بازار شام یه پیرهن واسه تو میفرستم بپوش