eitaa logo
بشری (رسانه مجمع)
854 دنبال‌کننده
396 عکس
308 ویدیو
215 فایل
🔹" بُشْرىٰ " به‌‌عنوان‌‌رسانه‌‌ی‌خبری‌ " مجمع‌الذاکرین‌قائمشهر‌" به جهت ارتقای سطح کیفی مداحان شهرستان و حومه و حاوی مطالب ارزنده شامل پند، مدایح و مراثی اهل بیت، جملات ناب، بصیرت افزایی می باشد. 🔸ادمین 👈🏻 @Morteza1341
مشاهده در ایتا
دانلود
چرا_ای_ماه_زیباروی_بی_همتا_نمی_آیی.mp3
3.07M
چرا ای ماه زیبا روی بی همتا نمی آیی حاج محمود کریمی چرا ای ماه زیباروی بی همتا نمی آیی چرا ای یوسف گمگشته زهرا نمی آیی العجل یا حجت الله العجل یا بقیة الله بیا از پشت ابر غیبت ای خورشید حق بیرون بگو با من ای پنهان ترین پیدا نمی آیی دوباره فاطمیه آمد ای آقا بیا برگرد طناب افتاده دور گردن مولا نمی آیی العجل یا حجت الله العجل یا بقیة الله عزا برپا نمودیم و به در چشمانمان خشکید مگر در مجلس انسیه الحورا نمی آیی بیا از چادر مادر غبار کوچه را بردار ببین بر روی چادر مانده رد پا نمی آیی العجل یا حجت الله العجل یا بقیة الله @majmaghaemshahr
4_5944988409935172596.mp3
5.65M
. . ای آفتاب عالم آرا کی میایی مُردم ازاین داغ غم و درد جدایی ای آرزوی فاطمه        یابن الزهرا بر دور ظلمت خاتمه   یابن الزهرا بی تو دلم در واهمه   یابن الزهرا یابن الحسن یابن الحسن  یابن الزهرا مالایق یک لحظه دیدارت نبودیم تو یار ما بودی و ما یارت نبودیم باز آ و بستان انتقام مادر را واکن طناب دور دست حیدر باز آ بسوزان جسم آن دو کافر را یابن الحسن یابن الحسن  یابن الزهرا از ناله حیدر در عالم شد هیاهو گویا رسیده دست مولا روی بازو بنگر چه کردی بادل حیدر زهرا رفتی نگفتی از غمت آخر زهرا اینکه چه کرده باتو آن کافر زهرا رفتی وکردی از غمت خانه خرابم بعدازتو دیگر من سلامی بی جوابم جانم شده زندانی قلب محزون ای کاش آید با نفسهایم بیرون گرید کفن برحال و روزم اشک خون شاعر:عبدالرضا منتظر @majmaghaemshahr
میهمان داشتم شبی که گذشت نمک سفره مان محبت بود تا سحر بحث و گفتگو کردیم بحث درباره ی ولایت بود وارد خطبه ی غدیر شدیم بحث بالا گرفت روی "ولی" من به معنای پیشوا دیدم او به معنای دوستی علی گفتم: اصلاً بیا مرور کنیم! همه را جمع کرد پیغمبر بعد هم آن همه جهاز شتر روی هم ریختند و شد منبر با علی رفت روی منبر و گفت: "این علی است و من پیمبر دین پس اگر دوستدار من هستید با علی دوستی کنید!" همین؟! ■ خسته بودیم هر دو، از طرفی آن همه بحث هم نتیجه نداد میهمانم که راه دوری داشت صبح، بعد از نماز، راه افتاد صبر کردم، دوساعتی که گذشت خواستم از میانه ی جاده بازگردد به سمت من، گفتم: اتفاق مهمی افتاده هرچه اصرار کرد من گفتم با تو یک صحبت مهم دارم تا که برگشت گفت: جریان چیست؟ گفتم این است: "دوستت دارم"! گفت با خشم: " از میانه ی راه بازگرداندی ام برای همین؟! نکند واقعا زده به سرت؟!" گفتم: آرام! لحظه ای بنشین خواستم این قرار بیهوده به تو ثابت کند رسول الله حاجیان را برای گفتن این برنگرداند از میانه ی راه! تازه گیرم که گفته پیغمبر با علی دوستی کنید، ولی برو تاریخ را بخوان و ببین چه گذشته ست بعد او به علی! این که بعدش چه شد نپرس از من ماجرا جانگداز خواهد شد سفره ی دل اگر که باز کنم سفره ی روضه باز خواهد شد حال دیگر برو برادرجان راه دور است و جاده ناهموار باز اگر آمدی علی آباد قدمی هم به چشم ما بگذار برو دست خدا به همراهت راستی! قبر حضرت زهرا بعد عمری هنوز هم مخفی ست از بزرگان تان بپرس چرا ؟! محمدحسین‌ ملکیان @majmaghaemshahr
یاران ره عشق بجز جور و جفا نیست کس لایق این راه بجز اهل صفا نیست گر راه صفا می طلبی راه جفا جو کین راه مصفا ست بجز اهل صفا نیست ای مرد خدا گر طلبی راه خدا را این راه چنین ست که جزجور و جفا نیست با صدق دل خود شنو وانگه قدم نه زیرا که ره عشق بجز صدق و صفا نیست ای یار بجز کار جفا خود دگری چیست این راه صفا نیست، بجز اهل صفا نیست @majmaghaemshahr
عشق چون آمدبه دل درسینه غم نامحرم است در دیار حاکم عادل ستم نامحرم است اهل دل رانقش پاگر در حرم نامحرم است من بجایی میروم کانجا قدم نامحرم است وزمقامی حرف میگویم که دم نامحرم است خویش راای گل بچشم عندلیبان جا مکن دیده اغیار را روشن به خاک پا مکن بهر طعن ما اسیران دفتری انشا مکن ما اگر مکتوب ننوشتیم عیب ما مکن در میان راز مشتاقان قلم نامحرم است هرکه چون من دیده خودرا کندبر روی دوست سجده گاه او نباشد جز خم ابروی دوست بوالهوس رانیست ره درصحبت دلجوی دوست جای هر تر دامنی نبود حریم کوی دوست پاکدامن هر که نبود در حرم نامحرم است ساقیا از عشرت می پیش من بکشا دهن چون صراحی خنده یی دارم بحال خویشتن خون دل مینوشم وباکس نمی گویم سخن ای انیس عشق طعن بی غمی بر من مزن حالتی دارم به یاد او که غم نامحرم است بسکه میریزد به چشم خون حسرت بر کنار برسرمژگان من چون شمع باشد شعله یار در فراق یوسف گل پیرهن یعقوب وار خوشدلم گر دیده من شد سفید از انتظار کز پی دیدار جانان دیده هم نامحرم است سیدا از صحبت ما دردمندان غافلند باده گلبرگ در جوش است و رندان غافلند ما چنین با عیش مشغولیم و یاران غافلند عرفی از بزم نشاط ما حریفان غافلند هرکجاما جام می گیریم جم نامحرم است سیدای نسفی @majmaghaemshahr
همسایه ها بخوابید راحت تر از همیشه آخه صدای زهرا دیگه بلند نمیشه اون که همیشه ناله می زد ز درد سینه بار سفر رو بسته میره از این مدینه زهرا خدانگهدار من موندم و مدینه یه دنیا حرف تو سینه دیگه یادم نیارید پهلو و میخ و سینه بلند شو ای عزیزم حالا چه وقت خوابه کفن پوش غریبم دلم برات کبابه می خواهم دلت نسوزه اگه رومو می گیرم علی منو حلال کن دیگه دارم می میرم ای وای به زیر چشمات گل کبود نشسته چرا به من نگفتی که گوشوارت شکسته وقتی که چارقدت رو وا کردم از سر تو دیدم موهات سفیده بمیره شوهر تو زهرا خدانگهدار @majmaghaemshahr
ارزش شناخت فاطمه علیها السلام امام صادق علیه السلام می فرمایند: «… فمن عرف فاطمه حق معرفتها فقد ادرک لیله القدر؛ هر کس به شناخت حقیقی فاطمه علیها السلام دست یابد، بی گمان شب قدر را درک کرده است .» امیرمؤمنان علی علیه السلام فرمودند: گاهی احساس می‌کردم که فاطمه اصلا دل ندارد. وقتی می‌دیدم به هیچ چیز دل نمی‌بندد، با هیچ تعلقی زمین‌گیر نمی‌شود، هیچ جاذبه‌ای او را مشغول نمی‌کند؛ یقین می‌کردم که او جسم ندارد، متعلق به اینجا نیست... روحِ محض است، جانِ خالص است. گاهی احساس می‌کردم که؛ فاطمه دلی دارد که هیچ مردی ندارد.. استوار چون کوه، با صلابت چون صخره، تزلزل‌ناپذیر چون ستون های محکم و نامرئی آسمان... یکّه و تنها در مقابل یک حکومت ایستاد و دلش از جا تکان نخورد. من مامور به سکوت بودم و حرف‌های دلِ مرا هم او می‌زد. گاهی احساس می‌کردم فاطمه دلی از گلبرگ دارد، نرمتر از حریر، شفاف‌تر ازبلور... و حیرت می‌کردم که یک دل چقدر می‌تواند نازک باشد، چقدر یک انسان می‌تواند مهربان باشد. غریب بود خدایا، فاطمه غریب بود... من گاهی از دلِ او، راه به عطوفتِ تو می‌بردم. کشتی پهلو شکسته / سیدمهدی شجاعی @majmaghaemshahr
شمع شب‌های تار می‌آید خبر آمد که یار می‌آید عطر گمنامی شهیدان از کوچه‌ی انتظار می‌آید مجلس مادر است و آقامان از کنار مزار می‌آید مادر از دست داده‌ها! امروز گریه کردن به کار می‌آید از همان خانه‌ای که می‌سوزد مهدی داغدار می‌آید نزنی حرفی از در و دیوار چون به قلبش فشار می‌آید جلوی بانویی که حامله است چه کسی با هوار می‌آید؟ فضه دیده چطور در این باغ روی گل، پای خار می‌آید زینب از درد مادرش جان داد دختر اینگونه بار می‌آید من بمیرم که هرچه چادر را... می تکانَد... غبار می‌آید گفت ای بازوی کبود شده: وارث ذوالفقار می‌آید رضا دین پرور @majmaghaemshahr می‌آیم از راهی که لبریز سفرهاست پرواز در پرواز، ردّ بال و پرهاست از معبری که غرق باور غرق شور است از سنگری که چشمۀ جاری نور است از نیمه‌شب‌های مناجات و عبادت از لحظه‌های روشن قبل از شهادت شب‌های جمعه ذکر یا قدّوس یا نور معراج اشک و بندگی پرواز تا نور سربند یازهرا، سلوکی آسمانی یعنی شکوه عاشقی در بی نشانی هر صبح جمعه ندبه‌های بیقراری دلتنگی و بی‌تابی و چشم‌انتظاری می‌آیم از راهی که لبریز سفرهاست پرواز در پرواز، ردّ بال و پرهاست پرواز خونین کبوترهای زائر هفت آسمان بود و پرستوی مهاجر یا لیتنا کنّا معک، تعبیر می‌شد اوج رشادت، فتح خون تحریر می‌شد میعاد مردان بدون ادعا بود تفسیر سرخ کلّ أرضٍ کربلا بود مردان میدان و جوانان حسینی یعنی علی‌اکبرترین‌های خمینی مردان دریادل، دلیران حماسه در چشم‌هاشان عاشقی می‌شد خلاصه چشمی که از شیدایی و احساس می‌گفت دستی که از بی‌دستی عباس می‌گفت یک دشت لبریز از شقایق‌های پرپر صد کاروان قاسم، محمد، عون، اکبر میدان مین و لاله‌های بی سری که... فریادهای یا حسین از حنجری که... مثل غروب و آسمان، خیسِ شفق بود در خون تپید اما پر از فریاد حق بود می‌آیم از راهی که لبریز سفرهاست پرواز در پرواز، ردّ بال و پرهاست می‌آیم اما با دلی در خون نشسته می‌آیم اما بال‌های من شکسته آتش زده بر جانم امشب درد و داغی دارم دل لبریز اندوه فراقی گنجینه‌های آسمانی زیر خاک‌اند اینجا تمام لاله‌هایش بی‌پلاک‌اند «در خاطرم شد زنده یاد فاطمیون ياد شلمچه یاد فکه یاد مجنون» ياد شهیدانی که در شب‌های غربت این‌گونه می‌خواندند با اندوه و حسرت: «یا فاطمه من عقدهٔ دل وا نکردم گشتم ولی قبر تو را پیدا نکردم»... یوسف رحیمی @majmaghaemshahr
به سیل اشک می‌شوییم راه کاروان‌ها را هنوز از جبهه می‌آرند تابوت جوان‌ها را امان از این‌چنین سوزی که در داغ عزیزان است امان از این‌چنین داغی که می‌بُرّد امان‌ها را.. به دنبال جوان خوش قد و بالای خود بودیم غریبانه ولی بردیم با خود استخوان‌ها را اگر دریا نمی‌گنجد به کوزه، با چه اعجازی میان چفیه پیچیدند جسم پهلوان‌ها را؟ خبر دادند یوسف‌ها به کنعان باز می‌گردند ندانستیم با تابوت می‌آرند آن‌ها را به روی شانۀ لرزان مردم یک به یک رفتند خدا از شانۀ مردم نگیرد این تکان‌ها را میلاد عرفان‌ پور @majmaghaemshahr هر لالۀ پرپر به وطن برمی‌گشت انگار که جانِ من به تن برمی‌گشت یعقوب شده دو چشم اشک‌افشانم ای کاش دگر یوسف من برمی‌گشت یوسف رحیمی @majmaghaemshahr
تو در بیت ولایت بعد مادر مادری زینب تو از طفلی امیرالمؤمنین را یاوری زینب به دست کوچک خودپاک کن اشک از رخ بابا عزیزم هرچه باشد تو علی را دختری زینب مبادا تشنه بر بالش گذارد سر، حسین من توازامشب براوهم مادری،هم خواهری زینب ببخش این روزهاگر در بغل نگرفتمت مادر تو بهتر از همه واقف ز حال مادری زینب من ار تنها شدم بودی تو تنها یاورم اما تو بعد از مادرت از مادرت تنهاتری زینب مدینه سنگر فریاد من گردید و می‌بینم تو در دروازه‌ی کوفه مرا هم‌سنگری زینب حسینم روز عاشورا شود تنها و می‌دانم توتنهادر دل دشمن بر او یک لشکری زینب اگرمن خطبه خواندم چون رسول‌الله می‌بینم تو در روز خطابه ذوالفقار حیدری زینب مرا دخت نبوت‌پرور ار گفتند در عالم تو در کرب و بلا دخت ولایت‌پروری زینب اگر با سوز نظمش راه پیدا کرده در دل‌ها تو "میثم" را به هنگام سرودن رهبری زینب غلامرضا سازگار @majmaghaemshahr
فاطمیه خط بخط درس ِ ولایت پروری ست استقامت راهِ زهرایی ست راهِ مادری ست غزه و لبنان و سوریه نبردش حیدری ست حملهٔ شیرانِ ایرانی یقیناً خیبری ست یاری از حق را نکن تعطیل؛ یازهرا(س) بگو نذر نابودی اسرائیل؛ یازهرا(س) بگو درس ِ -ماندن با امام- از کربلا باید گرفت رزقِ -محکم ایستان در بلا- باید گرفت محفلی سرشار از ذکر و دعا باید گرفت إذنِ فتحِ قدس را در روضه ها باید گرفت گریه کن در روضه باتحلیل؛ یازهرا(س) بگو نذر نابودی اسرائیل؛ یازهرا(س) بگو بازهم لشکرکشی کرده ست ابلیس ِ جهود قتل عام مسلمین با دستِ قوم ِ بی وجود هرچه آتش هست بر می خیزد از گورِ یهود میشود برچیده با دستانِ حزب الله زود مثلِ امواجِ فرات و نیل؛ یازهرا(س) بگو نذر نابودی اسرائیل؛ یازهرا(س) بگو نفْس را از بندِ هیچ و پوچ ها آزاد کن در وجودت باورِ رزمندگی ایجاد کن باورِ دشمن-ستیزی را بیا فریاد کن پس را؛ رایادکن تا مقامش را کُنی تجلیل؛ یازهرا(س) بگو نذر نابودی اسرائیل؛ یازهرا(س) بگو هر چه باطل؛ بیشتر شرّ و حماقت میکند از فلسطین بیشتر ایران حمایت میکند محضِ این کفتارِصهیون که جنایت میکند- غرّش ِ یک وعدهٔ صادق کفایت میکند پابه پایِ فاتح و سجّیل؛ یازهرا(س) بگو نذر نابودی اسرائیل؛ یازهرا(س) بگو لحظهٔ فتح الفتوح است ومشخص میشویم عاقبت آسوده از این قوم ِ نارَس میشویم شاهدِ مرگِ نتانیاهویِ ناکَس میشویم زائر هر سالهٔ بیت المقدس میشویم دولت حق میشود تشکیل! یازهرا(س) بگو نذر نابودی اسرائیل؛ یازهرا(س) بگو میرویم و بر شهادتنامه امضا میرسد إذن، از فرماندهٔ کلّ قوا؛ تا میرسد و دارد نوبتِ ما میرسد این نبرد آخر به ویرانیِ حیفا میرسد تا سپاهِ حق شود تکمیل؛ یازهرا(س) بگو نذر نابودی اسرائیل؛ یازهرا(س) بگو منجی عالم می آید! میشود وقتِ قیام کعبه گفته منتظر باشید! می آید امام میرسد مولایمان با ذوالفقارِ انتقام هست بی تردید، کارِ ظالمان، دیگر تمام گشته در امرِ فرج تعجیل؛ یازهرا(س) بگو نذر نابودی اسرائیل؛ یازهرا(س) بگو! مرضیه عاطفی @majmaghaemshahr
امام باقر علیه السّلام فرمود: یک روز پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در یکی از سفرهایش بود که سوارانی با او ملاقات کردند و گفتند: سلام بر تو ای پیامبر خدا، آن حضرت به سوی آنان متوجه شد و فرمود: شما چه کسانی هستید؟ گفتند: مؤمن هستیم، فرمود: حقیقت ایمان شما چیست؟ گفتند: راضی بودن به قضای الهی و تسلیم شدن به امر الهی و واگذار کردن کارها به خداوند. پیامبر فرمود: شما دانشمندان و حکیمانی هستید که نزدیک است که از حکمت، پیامبران باشند. اگر شما راست می‌گویید، خانه ای را که در آن ساکن نیستید مسازید و آنچه را که نمی خورید جمع نکنید و از خداوندی که به سوی او بازمی گردید پروا کنید. بَیْنَا رَسُولُ اللَّهِ ذَاتَ یَوْمٍ فِی بَعْضِ أَسْفَارِهِ إِذْ لَقِیَهُ رَکْبٌ فَقَالُوا السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَالْتَفَتَ إِلَیْهِمْ فَقَالَ مَا أَنْتُمْ قَالُوا مُؤْمِنُونَ قَالَ فَمَا حَقِیقَةُ إِیمَانِکُمْ قَالُوا الرِّضَا بِقَضَاءِ اللَّهِ وَ التَّسْلِیمُ لِأَمْرِ اللَّهِ وَ التَّفْوِیضُ إِلَی اللَّهِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله عُلَمَاءُ حُکَمَاءُ کَادُوا أَنْ یَکُونُوا مِنَ الْحِکْمَةِ أَنْبِیَاءَ فَإِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ فَلَا تَبْنُوا مَا لَا تَسْکُنُونَ وَ لَا تَجْمَعُوا مَا لَا تَأْکُلُونَ وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ. خصال @majmaghaemshahr