eitaa logo
بشری (رسانه مجمع)
854 دنبال‌کننده
395 عکس
308 ویدیو
215 فایل
🔹" بُشْرىٰ " به‌‌عنوان‌‌رسانه‌‌ی‌خبری‌ " مجمع‌الذاکرین‌قائمشهر‌" به جهت ارتقای سطح کیفی مداحان شهرستان و حومه و حاوی مطالب ارزنده شامل پند، مدایح و مراثی اهل بیت، جملات ناب، بصیرت افزایی می باشد. 🔸ادمین 👈🏻 @Morteza1341
مشاهده در ایتا
دانلود
امام صادق عليه السلام فرمودند: یَنْبَغی لِلْمُؤْمِنِ انْ یَکُونَ فیهِ ثَمان خِصال وَقُورٌ عِنْدَ الْهَزاهِزِ، صَبُورٌ عِنْدَ الْبَلا، شَکُورٌ عِنْدَ الرَّخا، قانِعٌ بِما رَزَقَه اللّهُ، لا یَظْلِمُ الاْ عْدا، وَلا یَتَحامَلُ لِلاْ صْدِقا، بَدَنُهُ مِنْه فی تَعِبٌ، وَ النّاسُ مِنْه فی راحَةٍ؛ سزاوار است که هر شخص مؤمن در بردارنده هشت خصلت باشد: هنگام فتنه ها و آشوب ها باوقار و آرام، هنگام بلاها و آزمایش ها بردبار و صبور، هنگام رفاه و آسایش شکرگزار، به آنچه خداوند روزیش گردانده قانع باشد. دشمنان و مخالفان را مورد ظلم و اذیّت قرار ندهد، بر دوستان برنامه ای را تحمیل ننماید، جسمش خسته؛ ولى دیگران از او راحت و از هر جهت در آسایش باشند. اصول كافي ج٢ص٤٧ @majmaghaemshahr
حاج محمد اسماعیل دولابی ره: در دنیا اگر خودت را مهمان حساب کنی و حق تعالی را میزبان،همه غصّه ها می رود . چون هزار غصّه به دل میزبان است که دل میهمان از یکی از آنها خبر ندارد . هزار غم به دل صاحبخانه است که یکی به دل مهمان راه ندارد . در زندگی خودت را میهمان خدا بدان تا راحت شوی . اگر در میهمانی یک شب بلایی به تو رسید شلوغ نکن و آبـــروی صاحبخـــانه را حفظ کن @majmaghaemshahr
وَ مَنْ يَكْسِبْ إِثْماً فَإِنَّما يَكْسِبُهُ عَلى‌ نَفْسِهِ وَ كانَ اللَّهُ عَلِيماً حَكِيماً «نسا/111» و هر كس گناهى مرتكب شود، پس در حقيقت به زيان خود مرتكب شده و خداوند دانا و حكيم است. گناه كه تجاوز از مرز قانون الهى است، صفاى دل و تقواى روح و عدالت را از بين مى‌برد واين بزرگ‌ترين خسارت است. علاوه بر آنكه در نظام هستى و سنّت‌هاى الهى، نتيجه ظلم به مردم، دير يا زود به خود ظالم مى‌رسد. «فَإِنَّما يَكْسِبُهُ عَلى‌ نَفْسِهِ» @majmaghaemshahr
امام (عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه نخست مى فرمايد: «سخن، تا نگفته اى اسير توست اما همين كه گفتى تو اسير او خواهى بود»; (الْكَلاَمُ فِي وَثَاقِكَ مَا لَمْ تَتَكَلَّمْ بِهِ; فَإِذَا تَكَلَّمْتَ بِهِ صِرْتَ فی وَثَاقِهِ). چه تشبيه و تعبير جالبى! به راستى، سخن قبل از آن كه از دهان گوينده اش بيرون آيد همچون اسيرى در نزد اوست ولى همين كه از دهان گوينده بيرون آمد نه تنها قادر بر مهار كردنش نيست بلكه در اسارت آن خواهد بود و تمام مسئوليت هايش را بايد به عهده بگيرد. پس چه بهتر كه انسان كم سخن بگويد و سنجيده بگويد. امام(عليه السلام) در دومين تعبير از تشبيه ديگرى استفاده كرده، مى فرمايد: «زبانت را همچون طلا و نقره ات حفظ كن»; (فَاخْزُنْ لِسَانَكَ كَمَا تَخْزُنُ ذَهَبَكَ وَ وَرِقَكَ). شك نيست كه انسان اجناس گران بهاى خود را با دقت محافظت مى كند مبادا سارقان آن را بربايند و يا به گونه ديگرى از دست برود. امام(عليه السلام) مى فرمايد كه زبان تو نيز سرمايه بسيار گران بهايى است كه بايد با دقت در حفظ آن بكوشى. در سومين جمله به عنوان يك دليل مى فرمايد: «اى بسا گفتن يك كلمه نعمت بزرگى را از انسان سلب كرده يا بلا و مصيبتى را فراهم ساخته است»; (فَرُبَّ كَلِمَة سَلَبَتْ نِعْمَةً وَجَلَبَتْ نِقْمَةً). اهميت سكوت تا آنجاست كه از داستان زكريا در قرآن مجيد استفاده مى شود خداوندهنگامى كه به زكريا بشارت فرزندى را به نام يحيى داد عرضه داشت: «خدايا! نشانه اى براى من قرار ده. خطاب آمد: نشانه تو اين است كه سه شبانه روز قدرت تكلم با مردم نخواهى داشت در حالى كه زبانت سالم است; (قَالَ رَبِّ اجْعَل لِّى آيَةً قَالَ آيَتُكَ أَلاَّ تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلاَثَ لَيَال سَوِيّاً) و به اين ترتيب سكوت به عنوان آيتى از آيات خدا نسبت به موهبتى كه ارزانى داشته بود قرار داده شد @majmaghaemshahr
پادشاهی با وزیر و سرداران و نزدیکانش به شکار می رفت... همین که آن ها به میان دشت رسیدند پادشاه به یکی از همراهانش به نام جاهد گفت: جاهد حاضری با من مسابقه اسب سواری بدهی؟ جاهد پذیرفت و لحظه ای بعد اسب هایشان را چهار نعل به جلو تاختند تا از همراهانشان دور شدند. در این هنگام پادشاه به جاهد گفت: هدف من اسب سواری نبود، می خواستم رازی را با تو در میان بگذارم، فقط یادت باشد که نباید این راز را با کسی در میان بگذاری!! جاهد گفت: به من اطمینان داشته باش ای پادشاه.! پادشاه گفت: من حس می کنم برادرم می خواهد مرا نابود کند و به جای من بنشیند. از تو می خواهم شبانه روز مواظب او باشی و کوچکترین حرکتش را به من خبر بدهی. جاهد گفت: اطاعت می کنم سرور من. دو سه ماه گذشت و سر انجام یک روز جاهد همه چیز را برای برادر پادشاه گفت و از او خواست مواظب خودش باشد... برادر پادشاه از جاهد تشکر کرد و پس از مدتی پادشاه مرد و برادرش به جای او نشست... جاهد بسیار خوشحال شد و یقین کرد که پادشاه جدید مقام مهمی به او می دهد. اما پادشاه جدید در همان نخستین روز حکومت، جاهد را خواست و دستور کشتن او را داد.! جاهد وحشت زده گفت: ای پادشاه من که گناهی ندارم، من به تو خدمت بزرگی کردم و راز مهمی را برایت گفتم.! پادشاه جدید گفت: تو گناه بزرگی کرده‌ای و آن فاش کردن راز برادرم است، من به کسی که یک راز را فاش کند، نمی‌توانم اطمینان کنم و یقین دارم تو روزی رازهای مرا هم فاش می کنی @majmaghaemshahr
فردی برای امام صادق(ع) خبری آورد که فلانی در مهمانی علیه شما حرف میزد! امام صادق فرمود: حتما اشتباه شنیده ای! گفت: نه مطمنم امام صادق فرمود: شاید تاریک و شلوغ بوده و اشتباه فهمیده ای گفت: نه یقین دارم! امام فرمود: شاید در عصبانیت و اجبار بوده و حرفی زده! گفت: در آرامش و اختیار بوده است. امام صادق(ع) آنقدر بهانه آورد تا آن فرد خبرچین خسته و پشیمان شد! اخلاق مومنانه یعنی نسبت به برادر دینی ات حسن ظن داشته باشی چون امام صادق(ع) فرمود حسن ظن و خوش گمانی از قلب سالم ناشی میشود. مصباح الشريعة ص٥١٥ @majmaghaemshahr
بخشی از راز و رمزهای عقل آدمي در چهل سالگي به بالاترين کمال خود در حد استعداد هر فرد مي رسد. حضرت رسول در سن چهل سالگي به رسالت مبعوث شدند قوم بني اسرائيل به دليل کفران نعمت و پرستش گوساله به سرگرداني چهل ساله محکوم شدند. كسيكه غيبت مسلماني را كند تا چهل روز نماز و روزه‌اش قبول نمي‌شود رسول خدا فرمود: هر کس چهل روز اخلاص ورزد و اعمال خود را برای خدا خالص گرداند، چشمه های حکمت از قلبش بر زبانش جاری می‌شود امام صادق عليه‌ السّلام فرمود: «زمانيكه عبد به سي و سه سالگي مي‌رسد به مرتبه قوام جسمي و روحي نائل مي‌گردد؛ و زمانيكه به سنّ چهل سالگي مي‌رسد عقل او به نهايت درجه قدرت و سعه و ادراك مي‌رسد.» و چنانچه فردي تا سنّ چهل سالگي استعداد هدايت را در خود بوجود نياورد، رسیدن به مرحله سعادت براي او مشكل خواهد شد؛ طبق روایات: «چنانچه شخصي به سنّ چهل برسد و بسوي خدا بازگشت ننمايد، شيطان پيشاني او را مسح نمايد و گويد: پدرم فداي تو باد كه ديگر رستگار نخواهي شد!» امام صادق عليه السّلام فرمودند: «بنده تا سنّ چهل سالگي مورد عفو و مغفرت پروردگار است؛ و زماني كه به اين سنّ رسيد خداي متعال به دو ملك رقيب و عتيد كه موكّل بر اعمال و كردار او هستند وحي مي‌فرستد: من به تحقيق به بنده‌ام عمر كافي جهت كسب معرفت و بلوغ عقلي عنايت كردم، از اين پس ديگر او در كردار و اعمالش رها و آزاد نيست، بر او سخت گيريد و هر آنچه از او سر مي‌زند كم يا بسيار دقيقاً ثبت و ضبط نمائيد!» : خصال (أبواب الأربعين و مافوقه) حديث 24 ، ص 545 عوارف المعارف (ملحق إحياء علوم الدّين) ج 5، ص 122 علل الشّرايع، ج 2، ص 345 @majmaghaemshahr
ماه پنهانی و از مهر تو هرجا روشن است هم زمین،هم آسمان،هم عرش‌اعلی روشن است با امید انعکاس جلوه‌ای از روی تو چشم هر آیینه از فیض تماشا روشن است دیده‌ی یعقوب را پیراهن یوسف شفاست با امید وصل تو چشم زلیخا روشن است از همه دل‌سردم...، اما در دلم با یاد تو شعله‌ای دارم که تا روز مبادا روشن است روز و شب در انتظار دیدن تو سوخته آتش‌ چوپان‌که درهرکوه‌وصحرا روشن است شنبه‌های تازه بی‌تو جمعه‌های کهنه‌اند! روز نو یک‌روز می‌آید، دل ما روشن است «مدعی گوید که با یک‌گُل نمی‌آید بهار؟» این‌معماپاسخش سخت‌است، اماروشن است یک‌نفر می‌آید و دنیا گلستان می‌شود هرچقدر امروزتاریک است،فردا روشن است از دل تاریکی شب، صبح فردا می‌رسد عاقبت آن ماه‌روی عالم‌آرا می‌رسد از سر شوق بهار، اسفند را گم کرده‌ایم لابه‌لای گریه‌ها، لبخند را گم کرده‌ایم هرچه می‌گردیم آخر باز می‌گردد به ما چون نخ سررشته‌ی این‌بند را گم کرده‌ایم کم شده شیرینی دنیای ما این روزها چای‌مان تلخ است،وقتی قند را گم کرده‌ایم بی‌حضور ناب او هر روزمان تکراری است چون‌که آن‌خورشید بی‌مانند را گم کرده‌ایم با غریبان آشنا و با خودی بیگانه‌ایم! نسبت آیینه و پیوند را گم کرده‌ایم شوق؛اندک،ندبه‌؛کم،گریه؛فراوان،عهدسست! شرمساریم از تو، هر سوگند را گم کرده‌ایم دل به هرآیینه می‌بندیم وحسرت می‌خوریم در میان چهره‌ها دلبند را گم کرده ایم روز میلاد تو در تقویم‌ها عید است و ما سال شمسی هزار و چند را گم کرده‌ایم درشب تاریک دنیا، روی تو خورشید ماست هرزمان ازدربیایی تو، همان دم عید ماست ای زمان را از زمان تو، زمانی تازه‌تر با حضور تو جهان ما، جهانی تازه‌تر سرخوشیم ازاین‌که دردوران توخواهیم داشت هم زمینی تازه‌تر، هم آسمانی تازه‌تر آن‌به‌آن ازتوسرودیم، آن‌چه می‌خواهی نبود لطف کن در شعر ما بنداز «آنی» تازه‌تر سخت بود،اما به لطف تو به آسانی گذشت هر زمان از ما گرفتی امتحانی تازه‌تر ازتو دوریم وکسی جزتو به‌ما نزدیک نیست! هر کجا که گم شدیم، آمد نشانی تازه‌تر نو‌به‌نو از شرق و غرب عالم ما می‌رسد از شهیدان فراقت کاروانی تازه‌تر جان ما در انتظار روی تو از دست رفت با تو می‌خواهیم عمری تازه، جانی تازه‌تر کهنگی راهی ندارد در دل دنیای تو تو همان بودی و حالا هم همانی؛ «تازه‌تر» نوترین مضمون تویی،من باتوشاعرمیشوم هر زمان در محضر فیض تو حاضر می‌شوم وقت وصف تو زبانم در دهان می‌ایستد در بیان آن معانی از بیان می‌ایستد «صاحب‌العصر»ی ومی‌چرخدزمان با اذن تو هر زمان یاد تو می‌افتم، زمان می‌ایستد... بی‌خبر از وسعت لطف و بزرگی‌های توست هرکسی چشم‌انتظار دیگران می‌ایستد روح با شوق تو برمی‌خیزد از جسم جهان جسم اگرروزی تورا حس کرد،جان می‌ایستد هرکسی که «البَلاءُ لِلوِلا» را خوانده است پای تو در اوج سختی بی‌گمان می‌ایستد از زمانی که شنیده «فِی‌السَّماءِرِزقُکُم» دست‌هامان سوی تو ای آسمان می‌ایستد آمده شعر جدیدش را بخواند، هر زمان شاعری در کنج صحن جمکران می‌ایستد آنزمان‌که میرسد بانگ «اَنَاالمَهدی» به‌گوش کعبه برمی‌خیزد از جا و اذان می‌ایستد «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّي تُنْفِقُوا» سر می‌دهی پاسخ هر لطف را چندین‌برابر می‌دهی خون دل، اشک روانی داشتم، دارم هنوز! جرعه آبی، لقمه نانی، داشتم، دارم هنوز! شب‌به‌شب یادتو برسجّاده بامن هم‌نشین در سکوتم هم‌زبانی داشتم، دارم هنوز! گرچه پابند زمین و اهل آن هستم، ولی حال‌وروزی آسمانی داشتم، دارم هنوز! غیرممکن بود، اما با نگاه لطف تو... در فراقت نیمه‌جانی داشتم، دارم هنوز! با همه نالایقی‌ها، مهربانی تو را افتخار میزبانی داشتم، دارم هنوز! هرسه‌شنبه در «طَریق‌ُالمَهدی» مشایه‌ها کربلایی، جمکرانی، داشتم، دارم هنوز! پیرم و با آرزوی در کنارت زیستن دائماً شوق جوانی داشتم، دارم هنوز! سال‌های سال تنها در حضور گرم تو آرزوی شعرخوانی داشتم، دارم هنوز! می‌رسدآنکه شروع حُسن وحُسن خاتمه‌ست می‌رسد آن‌که دعای هر قنوت فاطمه‌ست... مجتبی خرسندی @majmaghaemshahr
نقل می‌کنند که شاه عباس وقتی میدان نقش جهان را می‌ساخت، دم دمای غروب خودش می‌رفت و مزد کارگران را می‌داد. کارگران هم برای دیدن شاه و هم برای گرفتن پول صف می‌کشیدند و خوشحال و قبراق مدت‌ها در صف می‌ماندند تا از دست شاه پول بگیرند. در این میان عده‌ای بودند که کار نکرده بودند و روی خاک غلت می‌زدند و لباس‌های خود را خاکی می‌کردند و در صف می‌ایستادند تا بدون زحمت کشیدن حقوق دریافت کنند. وقتی نوبت به آنان می‌رسید، سر کارگرانِ عصبانی که کار نکرده‌های رند را خوب می‌شناختند، به پادشاه ندا می‌دادند و کارگران خاک‌مالی‌شده را با فحش و بد و بی‌راه بیرون می‌انداختند أمّا شاه عباس آن‌ها را صدا می‌زد و به آن‌ها نیز دستمزد می‌داد و می‌گفت: من پادشاهم و در شأن من نیست که اینان را ناامید برگردانم! 🌹یا صاحب الزمان! مدت‌هاست در بساط شما خودمان را خاک‌مالی کرده‌ایم! گاهی در نیمه‌ی شعبان،گاهی جمعه‌ها، گاهی در زیارت و گاهی در قنوت نماز، دعای‌تان کرده‌ایم! می‌دانیم این کارها کار نیست و خودمان می‌دانیم کاری نکرده‌ایم ولی خوب یاد گرفته‌ایم خودمان را خاک مالی کنیم و در صف، منتظر بمانیم تا دستمزد دریافت کنیم. ای پادشاه مُلک وجود! این دست‌های نیازمند، این چشم‌های منتظر این نگاه‌های پرتوقع، گدای یک نگاه شمایند! یک نگاه! از همان نگاه‌های لطف آمیز که به کارکرده‌های با إخلاص‌تان روامیدارید. @majmaghaemshahr
یكي ازاولياء خدا قضيه ای را نقل ميكرد: شبي مشغول خواندن قرآن بودم تا رسيدم به آيه کریمه "إنّه يَرَاكُم هُوَ وَ قَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لا تَرَوْنَهُم" [همانا شيطان و دار ودسته وگروهش، شما را می‌بينند ازجایی كه شما آنها را نمی‌بينيد!] باخود گفتم: معناي ظاهري آيه معلوم است كه بالاخره شيطان از جنّ است وجن درلغت به معناي پوشيده است؛ اما گويا معناي باطني آيه رامتوجه نمیشوم ! درهمين افكار بودم كه لحظه ای برايم پيش آمد وشيطان ظاهر شد و گفت: آمده ام با تو بحث كنم ، پاشو بيا! ديدم همين قدم اول بايد با او مخالفت كنم،گفتم نمي آيم، تو بيا! 🔥شيطان باهمه تكبرش آمد! يك ساعت بحث عالي فلسفه وكلام كرديم ودر آخر مغلوبش كردم وپيروز بحث شدم! به شيطان گفتم: با اين همه اسم و رسمت، مغلوب شدي! 🔥شيطان خنده اي كرد و گفت: آقا سيد! فقط خواستم يك ساعت از عمرت را تلف كنم!!! آن صحنه تمام شد! معناي آيه را فهميدم؛ يعني شيطان به هركس از يك جا ضربه ميزند ...! @majmaghaemshahr
حاج اسماعیل دولابی رحمة الله علیه: 🔹هرگاه مؤمن طغیان کند و گل آلود شود، خداوند گودالی سد راه او قرار می‌دهد، تا گل هایش ته نشین شده، دوباره صاف شود. یعنی با حوادث و ابتلائات جلوی او سد می‌زند تا زلال شود. @majmaghaemshahr و همچنین می‌فرمود: 🔻در جوانی اسبی داشتم؛ وقتی از کنار دیواری عبور می‌کرد و سایه‌اش به دیوار می‌افتاد، اسبم به آن نگاه و خیال می‌کرد اسب دیگری است. به همین خاطر خرناس می‌کشید و سعی می‌کرد از آن جلو بزند و، چون هرچه تند می‌رفت، می‌دید هنوز از سایه‌اش جلو نیفتاده است؛ باز هم به سرعتش اضافه می‌کرد تا حدی که اگر این جریان ادامه پیدا می‌کرد مرا به کشتن می‌داد. اما دیوار تمام می‌شد و سایه‌اش از بین می‌رفت، آرام می‌گرفت. 🔸در دنیا وقتی به دیگران نگاه کنی، بدنت که مرکب توست می‌خواهد در جنبه‌های دنیوی از آن‌ها جلو بزند و اگر از چشم و همچشمی با دیگران باز نگهش نداری، تو را به نابودی می‌کشد @majmaghaemshahr
8.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
معامله خالصانه با امام حسین علیه السلام- حاج غلامرضا سازگار @majmaghaemshahr