eitaa logo
بشری (رسانه مجمع)
854 دنبال‌کننده
396 عکس
308 ویدیو
215 فایل
🔹" بُشْرىٰ " به‌‌عنوان‌‌رسانه‌‌ی‌خبری‌ " مجمع‌الذاکرین‌قائمشهر‌" به جهت ارتقای سطح کیفی مداحان شهرستان و حومه و حاوی مطالب ارزنده شامل پند، مدایح و مراثی اهل بیت، جملات ناب، بصیرت افزایی می باشد. 🔸ادمین 👈🏻 @Morteza1341
مشاهده در ایتا
دانلود
قال الامام حسین (علیه السلام) «الناسُ عبیدُ الدنیا و الدین لعق علی السنتهم یحوطونه مادرَّت معایشُهم فاذا مُحَّصوا بالبلاء قَلَّ الدَیّانون» «مردم بندۀ دنیایند و دین بر زبانشان(لق لقه) می‌چرخد و تا وقتی زندگی‌هاشان بر محور دین بگردد، در پی آنند، امّا وقتی به وسیلۀ «بلا» آزموده شوند، دینداران اندک می‌شوند.» @majmaghaemshahr
قال الامام حسین (علیه السلام) «الناسُ عبیدُ الدنیا و الدین لعق علی السنتهم یحوطونه مادرَّت معایشُهم فاذا مُحَّصوا بالبلاء قَلَّ الدَیّانون» «مردم بندۀ دنیایند و دین بر زبانشان(لق لقه) می‌چرخد و تا وقتی زندگی‌هاشان بر محور دین بگردد، در پی آنند، امّا وقتی به وسیلۀ «بلا» آزموده شوند، دینداران اندک می‌شوند.» @majmaghaemshahr
آیت الله حائری شیرازی: شخصی پیش من آمده بود و از حرفی که جایی درباره او به زبان رانده بودند، ناراحت بود. خواستم صحبتی برایش بکنم که تسلّایی باشد. به او گفتم حرفی درباره تو زده اند که دلت از آن حرف آتش گرفته است. اما آیا دلت برای ظلمی که به «خودت» شده بیشتر می سوزد یا برای ظلمی که به «آنها» شده؟ گفتم، فرض کن تو در بلندی نشسته ای و طرف دستش به تو نمی رسد. هرچه می کند، چیزی گیر نمی آورد زیر پا بگذارد تا دستش به تو برسد. بچۀ شیرخواره خودش را که در آن نزدیکی است، برمی دارد و زیر پایش میگذارد تا قدّش بالا بیاید! یعنی به اندازۀ شصت هفتاد کیلو بار روی بچۀ شش ماهه فشار می آورد تا سه تا مشت به تو بزند. تو در آن حالت که بچۀ او زیر پایش دارد جان می دهد، به فکر این هستی که داری مشت می خوری یا دلت برای آن بچه می سوزد؟ گفت: قطعاً بچۀ او که زیر پایش دارد جان می دهد، برای من رنج آورتر است. پرسیدم: بچه آدم پیشش عزیزتر است یا ایمانش؟ بچۀ انسان برای انسان قیمتی‌تر است یا ارتباط و انس با خدا؟ وقتی انسان به برادر دینی خودش ظلم و تعدّی کرد، لذت مناجات با خدا از دلش گرفته می‌شود، و آن از بچۀ انسان، برایش عزیزتر است. برو ببین آن که به تو نسبت ناروا داده، آیا در قلبش لذت مناجات با خدا مانده؟ دیگر از اشک شب چیزی مانده؟ سپس توصیه کردم که: اگر می خواهی از خودت دفاع کنی، مبادا پا روی ارتباط خودت با خدا بگذاری و چیزی به طرفت بگویی که شرع اجازه نداده است. @majmaghaemshahr
راوی گوید: سپس ابن سعد (لعنت الله علیه) دستور داد زنان را بر شتران بی جهاز سوار کنند، پس شترها را نزدیک زنان آوردند و گفتند:زود بیایید و سوار شوید و ابن سعد دستور حرکت داد. زینب کبری عليهاالسلام چون این حالت را مشاهده نمود، فریاد برآورد: خدا رویَت را در دنیا و آخرت سیاه کُنَد ای ابن سعد! تو به این مردان امر می‌کنی که ما را سوار کنند در حالی که ما امانت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هستیم!؟ به آنها بگو: از ما دوری شوند تا ما خودمان سوار شویم. عمرسعد دستور داد تا لشکریان از شتران فاصله گرفتند. پس زینب کبری و أم کلثوم سلام‌الله‌علیهما جلو آمدند و هر یک از زنان و بچه ها را به اسم صدا زدند و در نهایت همه را سوار بر شتران کردند. همه زن ها و بچه ها سوار شدند تا اینکه جز زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها کسی نماند. 🥀 در این هنگام حضرت زینب علیهاالسلام نظری به سمت چپ و راست خود انداخت و کسی را جز امام سجاد علیه السلام ندید که از شدت بیماری نمی‌توانست سوار شود. پس نزدیک آن حضرت آمد و فرمود: ای برادرزاده! برخیز و با کمک من بر شتر سوار شو. 🥀 امام سجاد علیهالسلام فرمود: عمه جانم! شما سوار شويد و من و اين جماعت را به حال خود واگذارید. حضرت زينب کبری عليهاالسلام نتوانست از امام علیه السلام نافرمانی کند، لذا برگشت تا سوار بر محمل شود. پس به سمت راست و چپ خود نظر کرد و کسی را ندید جز اجسادی که بر روی ریگ و رمل بیابان افتاده بودند و سرهایی که بر روی نیزه در دست سپاهيان عمر سعد بود. پس فریادی کشید و فرمود: آه از غريبي آه ای برادر آه ای حسین من آه ای عباس من آه ای مَحرمان من...چقدر بعد از تو ما خوار و ذليل شدیم ای اباعبدالله چون امام زین العابدین علیه السلام این حالت زينب کبری عليهاالسلام رامشاهده کرد، نتوانست کاری کند جز اینکه به سختی از جای برخاست و عصایی را به دست گرفت و از ضعف به خود می‌لرزید.پس خود را با همان حالت به کنار محمل زينب کبری عليهاالسلام رساند و زانو گرفت و فرمود: عمه جان! بیا و سوار شو! پس زينب کبری عليهاالسلام آمد تا سوار شود اما امام‌ سجاد علیه السّلام از شدت ضعف لرزید و با صورت به زمین خورد. ▪️چون شمر (لعنة الله علیه) این حالت را دید، در حالی که تازیانه در دست داشت، به امام سجاد علیه السلام نزدیک شد و امام را با تازیانه زد. زين العابدين عليه السلام فریاد می‌زد؛ وا جدّاه! وا محمّداه! وا عليّاه! وا حسناه! وا حسيناه زينب کبری عليهاالسلام از مشاهده این صحنه گریه می‌کرد و به شمر می‌فرمود: وای بر تو ای شمر!به باقی مانده نبوت رحم کن . و دائمًا این را فرمود تا شمر از امام سجاد علیه السلام دست کشید. پس در این هنگام کنیز مُسنّی آمد نزد زینب کبری عليهاالسلام و او را سوار کرد. راوی گوید: من پرسیدم که آن پیرزن که بود؟ گفتند: آن پیرزن ،فضه، خادمه فاطمه زهرا علیهاالسلام بود. پس سپاه عمر سعد هر جور که بود امام سجاد علیه‌السّلام را بر یک شتر لاغری سوار کردند و پاهایش را هم از زیر شتر به هم بستند. غمی بزرگ در دلم مرا عذاب می‌دهد تورا صدا که می‌زنم، سنان جواب می‌دهد برای بار اول است خود سوار می‌شوم کار رسیده تا کجا ! فضه رکاب می‌دهد مقابل نگاه یک سپاه می‌خورم زمین همینکه شمر ناقه‌ی مرا شتاب می‌دهد آیه‌ی تطهیر! بگو چه خاک بر سرم کنم دهان قاتلان تو بوی شراب می‌دهد شیر درست می‌شود گریه بلند میشود همینکه بر لب خودش رباب آب می‌دهد @majmaghaemshahr
اللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم و لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلاّ بِالله العَلي العَظيمِ حسبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ نِعْمَ الْمَوْلَى‏ وَنِعْمَ النَّصِیرُ أَسْتَغْفِرُ اللّٰه الَّذِي لَاإِلٰهَ إِلّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّوْمُ. الرَّحْمنُ الرَّحِيمُ ذُوالجَلالِ وَ الاِکرَام بَدِيعُ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ مِنْ جَمِيعِ ظُلْمِي وَجُرْمِي وَ إِسْرافِي عَلَىٰ نَفْسِي وَأَتُوبُ إِلَيْه چیزی ندارد آنکه در رزقش سحر نیست اَلحَق ضررکرده آنکه چشمش چشمِ تَرنیست با دست خالی آمده ام دستم بگیری هر چند سود این‌ گدا ، غیر از ضرر نیست عبارات دعای عرفه إِلَهِي مَنْ كَانَتْ مَحَاسِنُهُ مَسَاوِيَ بنده ای که حتی خوبی هاش بدیه سودش هم ضرره حالا ببین بدی هاش چیه که در خونه ات آوردم با یک ندامت بنده ات را میخری تو چون مثل تو بخشنده ای از هر نظر نیست این روز ها حال مرا ، خود زیر و رو کن... خیلیا باهات قهر کردند خیلیا ازت بریده اند این روز ها حال مرا ، خود زیر و رو کن حالی که در آن از شما دیگر اثر نیست من از تو دور شدم که حالم اینقدر بده بیچاره آنکس که ز تو دور است مولا بیچاره تر آنکه دنبال سحر نیست از چشم زهرا و علی حتما می افتد شبهای جمعه ،هر گدایی در به در نیست ازت ممنونیم شب های جمعه ، ما رو حواله خودت کردی شرمنده خیرات و احسان حسینیم... هر کی هر چی می خواد بگه بگه شرمنده خیرات و احسان حسینیم در کسب و کار نوکری اصلا ضرر نیست همیشه نوکریت پُر رونقه آقا یک «اَلسّلام ارباب» می گویم ز هیئت روزی من شش گوشه ی آقا مگر نیست از بس که در گودال جسمش جابجا شد... به خدا تا یک روز باید برای این یه بیت گریه کنیم از بس که در گودال جسمش جابجا شد از آن تن بر خاک افتاده ، اثر نیست حنجره هاتون روخرج کنیدبرای ابیعبدالله هنوز توی عزاشی ها دنبال نیزه میروند اشرار کوفه دیگر کسی در کربلا دنبال سر نیست ازبس کریمی، ساربان هم دست پُر رفت.... تا قیامت ما نمی تونیم روضه ی ساربان رو بخونیم فقط برو ببین برای چی دستان ابی عبدالله رو بریدند رد شم.... تنهاست زینب با رباب و با سکینه یک زن حریف طعنه های صد نفر نیست وقتی وارد کوفه شدند نمی دونم چه اتفاقی افتاد یه وقت دید اُمّ کلثوم صدا زد یا أهلَ الکوفَة أَما تَستَحیُونَ مِن الله وَ رَسُوله .. حیا نمیکنید اینجوری خیره خیره دارید نگاه می کنید از نان و خرما دادنِ مردم بدانید اصلا مسلمانی در این کوی و گذر نیست فریاد می زد اِنَّ الصَّدَقَةَ عَلَینا حَرام مگه شما کِه هستید که صدقه براتون حرامه؟! نَحنُ أُساریٰ مِن آلِ مُحَمَّد تا بی بی خودش رو معرفی کرد اُمّ حَبیبه پرسید از کدوم بلادید؟! فرمود اهل مدینه ایم از کدوم محله؟! بنی هاشم... اُمّ حَبیبه گفت اگه اهل محله ی بنی هاشمید ، بانوی من ، زینب رو باید بشناسید آی روزگار أُف بر تو باد این اُمّ حَبیبه کنیز زینب بوده حالا کنیز با خَدَم و حَشمش اومده دختر علی اینجوری اومده یه نگاه به خواهرش اُمّ کلثوم کرد خواهرم میشناسی این زن رو یا نه این همون کنیز ماست اگه تو بانوی من زینبی ، جواب سوال من رو بده بانویی که من مدینه خدمتش بودم قد و قامت رشیده داشت موهاش سفید نبود قامتش کمان نبود اُمّ حَبیبه نبودی ببینی در کمتر از نیم روز ، هجده عزیزم رو سر بریدند بانوی من یه نشانی دیگری هم داشت هرگز از حسینش جدا نمی شد اگه تو همون زینبی ، پس حسینت کجاست... اون سری که روی نیزه می بینی ، موهاش سوخته حسینه منه هنوز هم ازش جدا نیستم... یاد همه ی بچه های مدافع حرم زینبی بخیر سردار سلیمانی حاج حسین همدانی ابومهدی المهندس بروبچه هایی کن هنوز پیکراشون نیومده اوناهم فیض ببرند در بعضی نقلها این‌ اضافه ای هم داره دیدند اُمّ حَبیبه از بالا بام خانه اش اومد پایین ، در خونه ی مردم کوفه رو میزد هر چی چادر و پارچه بود جمع می کرد ، با یه بیت ناله یاحسین رو بگو داداش معجر سر هر کس که بوده نیست دیگر عباس از این ماجراها بی خبر نیست حسین.... بأبی المُستَضعَفُ الغَریب یا اباعبدالله زینب و کوچه و بازار ، امان از کوفه زینب و این همه آزار ، امان از کوفه @majmaghaemshahr
آمد برای دفن ولی قد خمیده بود از راه رفته با غم و غصه رسیده بود ابدان هر شهید به خون غوطه‌ور شده خطی به خاک، زان همه خونها کشیده بود گفتا بنی اسد که این جسم اکبراست این قاسم است و این عون و جعفراست این است بریروحنظله این جون واین حبیب این جسم غرق خون وهب یار بی سراست عبد خدا یتیم حسن بین قتلگاهست این کشته‌ی فتاده بخون غرق درنگاهست دستش جدا شده چو علمدار کربلا این نازدانه یک تنِ تنها خودش سپاهست ناگه فتاد چشم امامِ تمام عشق بر پیکری که خاک رهش شد پیام عشق صد پاره پیکری که زکین زیر و رو شده گفتا بنی اسد که بُوَد این بنام عشق این پاره پاره تن که بود نور هر امید باید کفن شود به دو دستانم این شهید حالا که نیست قطعه کفن ای بنی اسد باید که بوریا و حصیری بیاورید جسمی کنار علقمه افتاده بی حرم فرق شکسته دیده‌ام این غم کجا برم آمد کنار علقمه با حال انکسار گفتا چه آمده به سرت یاس پرپرم @majmaghaemshahr
براي دفن سالار شهيدان رسیدند عده ای با چشم گريان ندانستند راه دفنشان چيست غلام و سرور و مولايشان کيست که نا گه يک سواري شد پديدار در آن صحرا به چشمان گهر بار بگفتا من به اينها آشنايم که از ياران مردان خدايم براي دفن آنها کرد اقدام يکايک کشته ها را خواند با نام بديدند کشته اي در خون شناور بگفتا اين بود شبه پيمبر بود فرزند سالار شهيدان علي اکبر شهيد راه قرآن بياوردند يک نعش جواني که چون داماد مي بودش نشاني بگفت اين مجتبي را نور دو عين است برادر زاده ي مولا حسين است بديدند کشته اي را سر ندارد به تن انگشت و انگشتر ندارد بگفتا اين رياض عالمين است تن صد چاک بابایم حسين است براي خاطر زهراي اطهر کفن آريد بر اين جسم بي سر کسيکه زينت اهل کساء بود کفن بهرش حصير و بوريا بود امام چارمين آمد بسويش بزد بوسه به رگهاي گلويش چو در خاکش نهاد با چشم گريان همي گفتا حسين جانم حسين جان ترا کشتند چرا آبت ندادند کفن بر جسم صد چاکت ندادند @majmaghaemshahr
اي آل اسد، اين تن عريانِ حسين است بر روي زمين، جسم جوانانِ حسين است اين مصحف دين است، بر روي زمين است خون: غسل بدن، خاک بيابان: کفن اوست والله بدن، پاره تر از پيرهن اوست اين مصحف دين است، بر روي زمين است جسمي که نبي بوسه زده در همه احوال افسوس که از سم ستوران شده پامال اين مصحف دين است، بر روي زمين است جانان محمد ، به رويِ خاکِ زمين است قرآن محمد ، به رويِ خاکِ زمين است اين مصحف دين است، بر روي زمين است در علقمه افتاده تن حضرت عباس شد خاک بيابان کفن حضرت عباس اين مصحف دين است، بر روي زمين است اين تن که پر از زخم سر نيزه و تير است فرياد که تنها کفنش قطعه حصير است اين مصحف دين است، بر روي زمين است در قلب حسين بن علي تير نشسته اعضاي ولايت ز سم اسب شکسته اين مصحف دين است، بر روي زمين است @majmaghaemshahr
بني اسد اين تن پاک حسين است زمين کرب و بلا خاک حسين است کفن ندارد سبط پيمبر هنگام ياري است الله اکبر بني اسد اشک غم زديده باريد يک بوريا به جاي کفن بياريد اجر شما با زهراي اطهر هنگام ياري است، الله اکبر دو قرص آفتابند در خون شناور اين دو پسر عمويند قاسم و اکبر اين دو برادر عونند و جعفر هنگام ياري است، الله اکبر قرص مه فاطمه به خون نشسته در زير تيغ و تير و نيزه شکسته زخم از ستاره دارد فزون تر هنگام ياري است، الله اکبر بني اسد حق پيغمبر ادا شد سر حسين مظلوم از تن جدا شد در پيش چشم ساقي کوثر هنگام ياري است، الله اکبر بني اسد صداي فاطمه آيد به ديدن شهيد علقمه آيد گريد بر عباس به جاي مادر هنگام ياري است، الله اکبر @majmaghaemshahr
فرقی ندارد كه جهنم یا بهشت است هرجاكه میگویم حسین،آن‌جا بهشت است هر روز از این روضه به آن روضه دویده حق دارد آن‌كه گفته این دنیا بهشت است چشمی كه از داغت نمی‌بارد جهنم چشمی كه از داغت شود دریا بهشت است شش‌گوشه را از شش‌جهت دیدیم و گفتیم از هر جهت این كعبه‌ی زیبا بهشت است بالا و پایینی ندارد خانه‌ی تو بالای سر فردوس و پایین پا بهشت است با جبر، ما را عاشق خود كن كه فردا در اختیار حضرت زهرا بهشت است گفتند زهرا زائر شب‌های جمعه است گفتیم زیر پای مادرها بهشت است :: خیمه به خیمه سوخت دست وپای طفلان در آتشی كه شعله‌هایش تا بهشت است سعید پاشازاده @majmaghaemshahr
افلاطون را گفتند: چرا هرگز غمگین نمیشوی؟  گفت دل بر آنچه نمی ماند، نمی بندم. فردا یک راز است، نگرانش نباش.  دیروز یک خاطره بود، حسرتش را نخور و امروز یک هدیه است ، قدرش را بدان و از تک تک لحظه هایت لذت ببر. از فشار زندگي نترسيد به ياد داشته باشيد که فشار توده زغال سنگ را به الماس تبديل ميکنه.. نگران فردايت نباش خدای ديروز و امروز خداى فردا هم هست... ما اولين بار است كه بندگي ميكنيم. ولى او قرنهاست که خدايى ميكند پس به خدايى او اعتماد كن و فردا و فرداها را به او بسپار...☘ @majmaghaemshahr
یه جایی تو قرآن می‌خونیم: "اِنّی انَا رَبُّک" قشنگ خدا در گوشِت داره میگه: خدات منم، بیخیالِ بقیه :) @majmaghaemshahr