تیغ از سر خود غلاف برداشته است
شب پرده ی اعتکاف برداشته است
در پوست خود بدان نمی گنجیده است
این خانه اگر شکاف برداشته است...
#سعید_بیابانکی
مدح مولا امیرالمومنین علی(ع)
بحر طویل
به اذن و مدد خالق یکتا به اذن و مدد حضرت طاها به اذن و مدد حضرت زهرا بنویسم نمی از مدحت دریا وصیِّ سید بطحا ولی والی والا علی عالی اعلا تولا و تبرا دمش معجز عیسای مسیحا ونامش ید بیضایی موسی به خلیل آتش نمرود زعشقش شده بردا و سلاما علی کیست علی عبد عبیدی که قیاسش به خداوند نمایند شگفتا به وصفش چه بگویم که کند وصف امیر دوجهان را خداوند تعالی علی صوم و صلاه است که در حال رکوع اهل زکات است و شایسته ی صدها صلوات است بگو مظهر الطاف خداوند جلی کیست بگو در همه آفاق ولی کیست بگو ذکر خفی ذکر جلی کیست بگو تا ابدالدهر امیر دوجهان غیر علی کیست کسی نیست به جز او که هم شان رسول است کسی نیست به جز او که هم کفو بتول است علی بحر معارف علی کنز عقول است به دستش همه عالم شده تسخیر زده با مدد خالق اکبر سر تزویر دو رویی و صداقت به کرسی قضاوت به دستش شده تدبیر شجاعان عرب روبه رویش خارو حقیرند وباید که به دست اسدالله بمیرند میان همه ی معرکه ها شیر و دلیر است علی مونس هر فرد فقیر است وهم بازی هر طفل صغیر است به هر شیعه ی اثنی عشری نعم الامیر است و روزی ده مسکین و اسیر است علی خیر کثیر است بپرسند اگر مذهب مارا بگوییم که آغاز مسلمانی ما عید غدیر است علی ساقی کوثر علی مُظهر و مَظهر علی شیر دلاور علی صاحب محشر علی حیدر صفدر علی برهمه رهبر علی نفس و دم و لحم پیمبر علی سرور قنبر علی عشق ابوذر علی فاتح خیبر چه جنگی همان جنگ که شد بر همگان واضح و روشن چه کسی اهل شکاراست چه کسی اهل فرار است بگو دشمن شیعه که بی مهر علی شیعه شدن نیز محال است همه زندگی ات رو به زوال است بهشتی شدنت خواب و خیال است اگر نطفه ی تو حیض و حرام است ولی نطفه ی ما پاک و حلال است ولی حیف نه گوش شنوایی نه تصدیق زبانی که دشمن کر و لال است رود در پی آن پیر خرفتی که شغال است به کوری شما حب علی در رگ ما در جریان است به روی همه ی ماذنه ها ورد زبان است بزرگ مرد جهان است و با خطبه ی بی نقطه ی نابش نشان داد که استاد بیان است به تن روح و روان است و آرامش جان است
ابوذر رئیس میرزایی
یا امیرالمومنین(ع)
نوکر خانه زاد سلطان باش
در ارادت شبیه سلمان باش
ماجراهای دشت ارژن را
چند باری بخوان و حیران باش
درس هایی بگیر از قنبر
آستان بوس شاه مردان باش
دست دادی اگر به مولایت
تا ابد پای عهد و پیمان باش
مور درگاه مرتضی باش و
در دوعالم چنان سلیمان باش
گفته مولا میان هر فتنه
شتری بی جهاز و کوهان باش*
سفره ی اغنیا فراوان است
بر سر سفره ی یتیمان باش
میزبان، بهتراز علی چه کسی است
در بهشت نجف تو مهمان باش
قصّةُ الْعِشق، لَا انْفِصامَ لَها
در هوای علی پریشان باش
هرچه هستی (بهار) مولا باش
پیش بیگانه ها زمستان باش
ابوذر رئیس میرزایی
*کُنْ فِی الْفِتْنَةِ کَابْنِ اللَّبُونِ، لاَ ظَهْرٌ فَیُرْکَبَ، وَلاَ ضَرْعٌ فَیُحْلَبَ).
یا امیرالمومنین(ع)
آفریدند تورا حضرت حیدرباشی
در دل معرکه ها فاتح خیبر باشی
آفریدند تو را عشق بگیرد معنا
نفس فاطمه و نفس پیمبر باشی
وعجب نیست که با تیغ دو ابروی خمت
دلبر قنبر و سلمان و ابوذر باشی
ها علیُ بشرُ کیف بشر میگویم
که خدا را به خدا مُظهر و مَظهر باشی
جز تو هر بی سر و پایی نشود یار نبی
با پیمبر تو فقط یار و برادر باشی
با طرفدار ابوبکر و عمر میگویم
شک نکن حاصل ناپاکی مادر باشی
لب ما و لب پیمانه ی ساقی عشق است
آفریدند تو را ساقی کوثر باشی
اشهد ان علی ولی الله،علی
دوست دارم به لبم جمله ی آخر باشی
در شب اول قبرم شود آیا مولا
قدمی رنجه کنی ضامن نوکر باشی
مقطع شعر (بهار) است همان مطلع شعر
آفریدند تو را حضرت حیدر باشی
ابوذر رئیس میرزایی(بهار)
یاعلی
برشیرخداحضرت حیدرصلوات
برلحم ودم ونفس پیمبرصلوات
درروز ولادتش نجف میخواهی
بفرست به زهرای مطهرصلوات
ابوذررییس میرزایی(بهار)
یاعلی مدد
عشق و محبت علوی در سرشت ماست
مردن به راه ورسم علی سرنوشت ماست
دنیا بدون ساقی کوثر جهنم است
ایوان طلای حضرت حیدر بهشت ماست
ابوذر رییس میرزایی (بهار)
هر دل دیوانه ای مست علیست
آخر این عشق بن بست علیست
مومنی زیرک به روز عید گفت
کربلای ماهمه دست علیست
ابوذر رئیس میرزایی
مدح مولا امیرالمومنین علی (ع)
گذرم تا که بیفتد به خیابان نجف
می شوم معتکفی سرزده مهمان نجف
فخرم این است که ازعهد شبابم تا حال
نوکرم نوکر درباری سلطان نجف
ذکر یا فاطمه دل می برد از حضرت عشق
می روم از حرمش تا به شبستان نجف
بس که صحن حرمش نزد خدا محترم است
بال جبرییل شده قالی ایوان نجف
برده بی شک زسلیمان نبی هوش و هواس
نقش رنگین روی فرش سلیمان نجف
بهر خدمت به علی هرملکی صف بسته
تاشود خادم و جاروکش و دربان نجف
بارها گفته به فیروزه،عقیق یمنی
ناب ناب است فقط در بیابان نجف
جرج جرداق مسیحی یکی از عشاق است
که شده واله و شیدا و پریشان نجف
یاعلی بر در تو مثل فقیر آمده ایم
نان و خرما بده بر دست یتیمان نجف
ای (بهار) این نمک و طبع روان را داری
تو ز نان و نمک سفره ی احسان نجف
ابوذر رییس میرزایی(بهار)
مدح علی به روی لب گوهر ناب میشود
قلم به دست شاعرش مست وخراب میشود
گر نظری به ما کند حضرت آفتاب حسن
ز گرمی نگاه او غوره شراب میشود
نقطه ی زیر با علی مفسران نوشته اند
مدح همین نقطه فقط چندکتاب میشود
شیعه زخاک قدم علی سرشته شد گلش
کسی به غیر مرتضی ابوتراب میشود؟
زدست ذوالفقار او خصم فرار می کند
همین که بین معرکه پا به رکاب میشود
بگو به دشمن علی سوال کن زمادرت
برای نوکری او که؟ انتخاب میشود
حلال زاده بودنم حرام زاده بودنت
به کفه ی ترازوی علی حساب میشود
طناب را به گردنش دید یهودی و گریست
سنگ برای غربتش کوه مذاب میشود
کاش که در روز جزا (بهار) بیند از کرم
زشاعران درگه نجف خطاب میشود
ابوذر رییس میرزایی(بهار)
یا حضرت امیرالمومنین(ع)
هرکس که در راه امامش بی هدف شد
کج رفت و هر ثانیه از عمرش تلف شد
ای وای برحال کسی که در سقیفه
در انتخاب حق و باطل بی طرف شد
آن بی طرف هم مثل دشمن شک نکن از
ناپاکی دامان مادر ناخلف شد
نان حلال سفره ی مولا علی را
هرکس تناول کرد آخر باشرف شد
هرجا که در این زندگی خوردم به بن بست
با ذکر مولا مشکلاتم برطرف شد
فیروزه نه یاقوت نه الماس هم نه
زیباترین انگشترم دُرّ نجف شد
از دوری ایوان طلای حضرت عشق
ذکر لبم با آه و گریه وا اَسف شد
ابوذر رئیس میرزایی(بهار)
مدح حضرت امیرالمومنین(ع)
جان ناقابل من باد به قربان علی
همه عالم به فدای لب خندان علی
مالک و قنبر و سلمان و ابوذر بودند
همه دیوانه ی سیمای درخشان علی
ابر و باد و مه و خورشید،تمام افلاک
همگی جان به کف وگوش به فرمان علی
روزگاریست سرسفره ی مولا هستم
پدرم داده مرا لقمه ای ازنان علی
هرکجاهم گره کور به کارم افتاد
درهمان لحظه زدم دست به دامان علی
مطمئنم که جنان ،نیست دل انگیز تر از
حرم و گنبد و گلدسته و ایوان علی
"ای نسیم سحرآرامگه یار کجاست"
حرم حضرت عباس و حسین جان علی
ابوذر رییس میرزایی(بهار)
مدح مولا امیرالمومنین(ع)
ترکیب بند
ازامیرلافتی باید نوشت
ازعلی شیرخدا باید نوشت
انما و هل اتی باید نوشت
ازوصی مصطفی باید نوشت
فاتح بدر و حنین و خیبراست
عشق سلمان است و عشق بوذر است
خانه زاد حضرت داور علیست
شهرعلم مصطفی را در علیست
ازتمام انبیا برتر علیست
شوهرصدیقه ی اطهر علیست
کیست آنکه بر عدو غالب بود
او علی ابن ابیطالب بود
کیست حیدر پادشاهی بی بدل
نور او در طینت ما از ازل
نام شیرینش به لبها چون عسل
ذکرجان بخشش بود خیرالعمل
نام مولا می کند دل منجلی
یاعلی و یاعلی و یاعلی
شیعه بی همتاست وقتی باعلیست
پرچمش بالاست وقتی باعلیست
مادرش زهراست وقتی باعلیست
محشرش زیباست وقتی باعلیست
برجبین ما نوشته حق چنین
دوستداران امیرالمومنین
شعربی حیدر ندارد اعتبار
شعر باحیدر بماند یادگار
رسم شاگردی به جا آرد (بهار)
گوید این بیت از زبان سازگار
"شیعه از آغاز خلقت باعلیست
اول و آخرکلامش یاعلیست"
ابوذر رییس میرزایی(بهار)
بیت آخر ترکیب بند از استاد عزیزم حاج غلام رضا سازگار می باشد.