eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.6هزار دنبال‌کننده
1 عکس
0 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
توفیق نصیبم شده از یار بخوانم مدّاحی دلدار کنم از دل و جانم خواهم ز خدا ای هدف خلقت هستی تا روز جزا زیر لوای تو بمانم المنةُ لله که من وقف تو هستم یعنی که گدای تواَم و شاه جهانم! وقتی که زبان مدح و ثنای تو بگوید شهد عسلت می چکد از هر دو لبانم جام دلم از عشق تو گردیده لبالب این حالت روحانی من گشته نشانم جز مِهر تو را در دل خود راه ندادم مِهر تو شود روز جزا خطّ امانم سرشار شدم از کرَم واسعه ی تو از فیض تو نشأت ببَرد طرز بیانم بر طینت من مُهر غلامی تو پیداست تزریق شده مِهر تو در روح و روانم سوگند به زهرا که تویی دار و ندارم گر اَمر کنی در قدمت جان بسپارم جبریل فرود آمده از سوی خدایت حکمی ز خدای احد آورده برایت آورده برای تو که سلطان جهانی تاجی که مزیّن شده با نور ولایت «اقرأ» به تو تلقین بکند یار قدیمی آوای علی می رسد از غار حرایت فرمود بخوان نام خداوند جلی را آن کَس که به هر لحظه کند از تو حمایت شد واسطه ی فیض خدا حضرت حیدر یعنی که به دست علی است امر هدایت تو با علی هستی و علی با تو دمادم هر جا که تو رفتی، شده او پای به پایت تو منبع نوری و علی لمعه ی نورت یعنی که تویی کعبه و او قبله نمایت آویخته بر گردن من رشته ی لطفت مملو ز کرامات تواَم، زیر لوایت من جز تو و حیدر به خدا یار ندارم جز لطف شما هیچ مددکار ندارم ای دوستی ات تاج سر عالم و آدم المنةُ لله که تویی سید خاتم با خُلق عظیمت همه را شیفته کردی اسلام ز اخلاق تو شد قبله ی عالم مشی تو به اسلام علی عادتمان داد این است صراطی که به قرآن شده اقوَم تاریخ علی دوستی از ناحیه ی توست تویم ولایت به تو دادند مُسلّم واقف به تولای علی چون تو کسی نیست ای یار قدیمی علی، قائد اعظم! با دست که شد تاج رسالت بر سر تو؟ این دست خدا بود که گشتی تو معمّم! معراج، خدا از چه کسی با تو سخن گفت؟ با صوتِ که اسرار خدا بود مفهّم؟ هنگام خداحافظیِ آخر معراج آیا تو نگفتی به خدا یا علی آن دم؟ بالله که این حمد خداوند ودود است حیدر به خداوند قسَم، اصل وجود است قلبم شده امشب حرم حیدر کرّار جانم به فدای قدم حیدر کرّار بر طالع من شیعه ی حیدر بنوشتند نقش است به قلبم عَلَم حیدر کرّار زنگار، زدوده ز دلم نور ولایت گردیده دلم جام جم حیدر کرّار اُفتد به تن دشمن تو لرزه ی سنگین وقتی شنوَد ذکر و دم حیدر کرّار در معرکه بر روی زمین ریخته سرها با چرخش تیغ دو دم حیدر کرّار روئیده به جان و دل من گلشن مِهرت از بارش ابر کرَم حیدر کرّار با نیمه نگاه تو شدم یار ولایت صد شکر شدم از خدَم حیدر کرّار از روز ازل تا به ابد دل به تو بستم از پیر غلامان شما بوده و هستم
دمید ماه رجب رؤیتـش مبارک باد به دوستان خـدا نعـمتش مبارک باد نـزول بارقـه ی رحـمـتش مبـارک باد محـمـد آمده و بـعـثـتـش مبارک باد که بعثتش حرکت داد چرخ هستی را که هجرتش برکت بود حق پرستی را سپـیـده دم ز حَـرا آفـتـاب برخـیـزد فروغ رحمت حق بی‌حجاب برخیزد ز صخره صخره ى آن عطرناب برخیزد سحر که شهر خدایان ز خواب برخیزد امین مکـه رهایی ز مستـیـش بدهـد نـویـد مذهب یـکـتا پرستـیـش بدهـد الا چو کعبه سرافـراز ای ابوطالب به شکر سفره بیـانداز ای ابوطالب به نظم شهـر بـپـرداز ای ابـوطالب به خیل طایـفه کن ناز ای ابوطالب که پروریده ى دستت پیامبر شده است یتـیم مکه بر مکّـیـان پدر شده است بزرگ مرد چهل ساله با رُخی چون ماه رسیده است و به راز پیمبری آگـاه دهند تهـنیـتش ز آنچه بگذرد در راه به این ندا که محمد تویی رسول الله بشارتی که عـمـو زاده ى خـدیجه دهد امـیــد بــر دل آزاده ى خـدیـجـه دهــد نفس کشیدن او نکهت خدایی داشت برای خسته دلان مژده رهایی داشت به درد مردم محروم آشنایی داشت که در جهان عرب این همه فدایی داشت خلوص و صبر و رضا را ز بس به کار گرفت به نیم قرن جهان را در اختیار گرفت خـلیل نیست ولی بر خـلیـل نـاز کند به روی عـالم درهای عـلـم باز کند کـلیـم پیش رخـش سجده ى نـیـاز کـند مسیح پشت سر مهـدیش نـمـاز کـند نـظـر ز آمـدن انــبـیـاء والا اوسـت بزرگ معجزۀ نون والقـلم با اوست کسی که عـالم ایجاد بی‌ قـرارش بود جـوامع بـشریت در انـتـظارش بود رسید و وحدت و آزادگی شعارش بود چو حُسن خلق سلاحی دراختیارش بود محـمد آمد و آورد هرچه خوبی بود کتاب او در حکمت به روی خلق گشود کجاست غیرت عمار و عزم سلمانش که زنده گشت مدائن ز عدل و ایمانش کجاست منطق بوذر عـلیه عثمانش که کُشت دشمن دین را به تیغ بُرهانش اگر به راه بـزرگـان دین برآمـده‌ایم به کـاخ های مجـلـل چرا در آمده‌ایم مدیـنه از تو به بیت الحـرام می‌نازد حرم ز فیض تو بر هر مقام می‌نازد خـدا ز بـنـدگـیـت بر انـام مـی‌نـازد عرب ز نام تو بر خاص و عام می‌نازد ولی دریغ که این افتخار پوشالی است تمام دعوی اهل حجاز تو خالی است ازاین قبیله که بر خاص و عام حمله کند گهی به کوفه وگاهی به شام حمله کند به مسلمین یمن صبح و شام حمله کند بعید نیست به بیت الحرام حمله کند خدای قدرت خود را کشیده بر رُخشان مدافـعـان حـرم می ‌دهـند پـاسخـشان مـدافـعـان حـرم بـاور عـلـی دارنـد به پیش دیده ى خود خـیـبر عـلی دارند‌ جهاد نامـه‌ای از دخـتر عـلی دارند امید مرحمت از هـمسر عـلی دارند قسم به فاطمه محبوب قلب فاطمه‌اند مدافــعان حـرم زینبی تر از همه‌اند
عرب در جهل کامل غوطه ور بود درخت کفرشان هم بارور بود همه سرگرم شرک وبت پرستی ودختر خار بر چشم پدر بود به زیر خاک زنده دفن دختر برای هر عرب نوعی ظفر بود در این احوال تقدیر الهی معین کردن دینی دگر بود برای امر ابلاغش خداوند به دنبال رسولی دادگر بود میان مردم آن روز مکه محمد(ص)نزد او محبوبتر بود چهل سالی زعمرش می گذشت و محمد شمس ومکه چون قمر بود رسید آن لحظه ی موعود ،در غار محمد (ص)غرق نجوایی دگر بود به ناگه جبرئیل آمد کنارش نبوت را برایش خوش خبر بود بگفتا ای رسول ا...اقرآ به نام آنکه خلقت را اثر بود بدینسان بعثتی آمد پدیدار که آنرا عدل وحق جوئی ثمر بود پیمبر شد رسول دین اسلام که آخر دین رب دادگر بود برای مسلمین عید است اینروز بر ایشان مطلع فتح وظفر بود شاعر : اسماعیل تقوایی عید مبعث مدح
زِ کوه نور، انوار هدایت سر برآورده خدا بر بندگان مولای انسان پرور آورده فروغ وحی بر غار حرا تابیده شد زآن رو جهانی را به وجد و شادی و حیرت درآورده محمد،مصطفی گردیده شد در گلشن هستی به گلزار نبوت رنگ و بوی دیگر آورده نموده مبعثش با اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ آغاز وَزین آغاز، عقل و دین عجب بال و پر آورده بدوش خواجه لولاک، نهاده خلعت بعثت برای عاشقانِ حق طلب، حق دلبر آورده رسید آموزه توحید و ایمان و خدا ترسی به وقت اختلاف و تیرگی ها داور آورده برای رفع ظلم و فتنه از سرتاسر گیتی نبیِ رحمت و شمس عدالت گستر آورده خدا هم خویش و هم مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْکِتَابش را گواه بین او با مردمان کافر آورده پس از توحید و ایمان و عمل باید هدایت شد نبی را بهر تبلیغ ولای حیدر آورده نموده دین و نعمت با ولای مرتضی تکمیل شده راضی ز اسلامی که بر او افسر آورده بِباید بعد مدح مصطفی مدح علی گوییم که ایزد نَفس احمد را علی در دفتر آورده علی یعنی تمام دین حق در وادی خلقت علی آن آیت عظما که حی اکبر آورده علی دست و زبان و گوش و چشم خالق هستی ست خدا بر عرش و فرش و آسمانش لنگر آورده اصول دین همه گردیده در یک یا علی پنهان چو صد آمد نود همراه خود در باور آورده کجا توصیف او در واژگان شعر من گنجد که حی عالی اعلا به قرآن خوشتر آورده سید حسین سیستانی عید مبعث مدح
. لبیک یا رسول الله لبیک یا امین الله نورباران شد حراء از مقدم افلاکیان شد تلاوت آیه های نور در کلّ جهان بر خلایق آمده دین همیشه جاودان شد محمّد جانشین کردگار مهربان با ندای( اِقرأ) ِ جبریل،احمد شد رسول تا که باشد برخلایق سوی رب،راه ِ وصول ناله ی ابلیس پیچیده میان آسمان رود اشک از دیده ی کفّار گردیده روان بتکده ها شد خراب و نور ایزد شد عیان (اشهدُ اَنّ محمد...)شد مصفّای اذان شیعیان مژده ،غروب موسم ماتم شده صد مبارک مبعث پیغمبر خاتم شده شد میان عرش اعلا نغمه خوان، روح الا‌مین عرضه شد دین خدا بر رحمةٌ لِلعالمین عایدش شد از لیاقت ،کرسی عرش برین تا شود تنها نشان راه حق روی زمین حق، زِمام خلق را در دست پیغمبر نهاد عید مبعث بر تمام شیعیان تبریک باد از حراء آمد برون احمد امیرالانبیا تا رساند بر تمام خلق پیغام از خدا عید مبعث شد بهانه تا به دست مصطفی بر همه عالم شود حیدر امام و مقتدا عید مبعث خود مبلّغ بر غدیر خم شده بعد احمد حضرت حیدر شه مردم شده احمد و حیدر دو خورشید مجزّا نیستند هردو دُرّی واحدند و از دو دریا نیستند دشمنان آن دو غیر از نار عقبا نیستند لعنت حق بر کسی که گفت:مولا نیستند احمد و حیدر به حق یک روح در دو پیکرند پس مسلمان حقیقی، شیعیان حیدرند شد مسلمان حقیقی آن که بعد از مصطفی کرده بیعت با پسرعمّش علی، نورالهدی' کوری آل سقیفه، طبق دستور خدا شد وزیر مصطفی، حیدر امام الاتقیا شد شعار روز : یامحمد، یاعلی دین ِبرحق شد ازآن ِشیعه ی مولا علی علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
. السلام علیک یا رسول الله صلوات الله علیه وآله وسلم او آمده تا رحمةٌ لِلْعالَمین باشد ختم رسل اما پیمبرآفرین باشد خوی وخصالش،درس توحید ست برعالم او آمده تا مظهر رب بر زمین باشد وقتی که او آمد مسیر حق مشخص شد هر جا قدم بگذاشته راه یمین باشد او در کنار سیزده معصوم آل الله در دست های مؤمنین حبل المتین باشد بر روی انگشتر چه زیبا می شود اسمش وقتی کنار نام حیدر بر نگین باشد وقتی به او داده خدیجه هستی خودرا فهمیده باید هستی اش پیش امین باشد گویی عبیر و مشک بر روی جبین دارد وقتی که یک قطره عرق روی جبین باشد او آمده تا قبل رفتن ،در غدیر خم نور الهدی بر جاده ی حصن حصین باشد دستان حیدر را بگیرد در فراز عرش گوید:(یَدُالَّه فوق ایدیهم)همین باشد خواند علی را بعد خود مولای مخلوقان گوید ولای مرتضی معیار دین باشد کوری هر کس که سقیفه را بنا کرده بعد از نبی حیدر امیرالمؤمنين باشد علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
. الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلیِّ بنِ أَبِی طالِب وَ الْأَئِمَّةِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ.  همیشه نُقلِ اَذکارم، علی بن ابی طالب ردیفِ نابِ اشعارم، علی بن ابی طالب صلات من، ذكات من، حیات من، ممات من همه رفتار و کردارم، علی بن ابی طالب زمین خوردم علی گفتم، ضَرَر بُردم علی گفتم به هر سختی مددکارم، علی بن ابی طالب علی ای فِکر و ذکر من، تویی آن فکرِ بِکر من تمامِ حُسنِ اَفکارم، علی بن ابی طالب علی جَنّت علی رضوان، علی باغ و علی بُستان صفای هر چمن زارم، علی بن ابی طالب گُنه کارم گُنه کارم، ولی شادم تو را دارم مرا ناجیِ از نارم، علی بن ابی طالب چه در دنیا چه در عقبی، به دست مِهر تو مولا امان از هر بلا دارم، علی بن ابی طالب تویی برهان تویی میزان، تویی تفسیری از قرآن تویی معیار و آمارم، علی بن ابی طالب زدم سنگ تو بر سینه، الا ای یارِ دیرینه شدی زین رو تو دلدارم، علی بن ابی طالب منم درد و تویی درمان، شفایم میدهی یک آن من از عشق تو بیمارم، علی بن ابی طالب به مسجد غرقِ احسانی، به ميدان شيرِ غرّانی دو وَجهَت را خريدارم، علی بن ابی طالب تويی که جانِ داداری، زِ من جان را طلبکاری به تو جان را بدهکارم، علی بن ابی طالب به زهرایت قسم يارا، نخواهم بی تو دنیا را به موی تو گرفتارم، علی بن ابی طالب نه قنبر نه که سلمانم، نه میثم نه که مقدادم به گلزار تو چون خارم، علی بن ابی طالب غلامِ مجتبی هستم، زِ جامِ زينبی مستم حسینت را عزادارم، علی بن ابی طالب دلی گویم دلی گویم، بدون مَعْطَلی گویم سگ کوی علمدارم، علی بن ابی طالب هم ایوان طلا خواهم، هم از تو کربلا خواهم تمنای دلِ زارم، علی بن ابی طالب خدا را شُکر می گویم، رَهِ حقِ تو می پویم از این کرده شعف بارم، علی بن ابی طالب .
. خدا آورد او را و شبیه اش ماه دیگر نه خداجو بود از آغاز بسم الله،کافر نه اگر در ذات او شک بود ،بی شک خالق یکتا به او هر گوهری می داد در دنیا و حیدر، نه یقینا کشتزار دین احمد بی ثمر می بود اگر خورشید با خود داشت، ابر سایه گستر نه کسی که «لامیه» گفته است در توصیف پیغمبر همیشه حامی خیر است اما حامی شر نه به این معناست «عام الحزن» در هجر «ابوطالب» که حامی داشت احمد ،مثل او غمخوار، دیگر نه
🏴 به‌مناسبت سالروز وفات حضرت ابوطالب علیه السلام (۲۶ رجب) تو کیستی که صداقت تو را صدا می‌کرد دعا به جان تو پیغمبر خدا می‌کرد تو را سقایت حُجّاج داده‌اند آری شکوه و شوکت عَبدالمطلّبی داری کلیدداری بیت‌الحرام سهم تو بود بر آستان تو از آسمان سلام و درود نَبی به برق نگاهت چه رازها دیده‌ست که بین آن همه عاشق تو را پسندیده‌ست تو مرزبان حقیقت شدی و حق‌باور یتیم آمنه را یار بودی و یاور تمام هَمّ و غمت عشق سرپرستی شد که حاصل غمِ تو افتخار هستی شد تو را به سعی و صداقت ستود پیغمبر به سایه‌سار پناه تو بود پیغمبر دعای خیر پیمبر همیشه جوشن توست «اَلَم یَجِدکَ یَتیماً» گواه روشن توست.. همین که همسر تو «فاطمه‌ست بنت اسد» کسی به گَردِ سمندِ فضائلت نرسد چه همسری! که مقامی رفیع پیدا کرد به خیر مقدم او «مُستجار» لب واکرد چه همسری! که حرم میهما‌ن‌سرایش شد سه روز بال مَلَک فرش زیر پایش شد چه همسری! که قدم در حریم کعبه نهاد و نور دیدۀ او شد «لِکُلّ قومٍ هاد» «عقیل» در سفر عشق در سفینۀ توست مدال «جعفر طیّار» هم به سینۀ توست یگانه دختر پاک تو «اُمّ هانی» شد که در پناه رسول خدا، جهانی شد تو سایه بر سرت از مهر احمدی داری تو آن گلی که گلاب محمدی داری شعاع وحی و نبوت چراغ راهت شد شکوه عالم هستی «علی» گواهت شد علی که کعبه برایش گشوده است آغوش خلیل بت‌شکن دهر شد تبر بر دوش علی که هیبت او قبضه کرد هستی را و زنده کرد ره و رسم حق‌پرستی را علی که اینه «اِنَّما وَلیکّم» است علی که مَطلعُ الانوار او غدیر خم است اَلا مبارز و سر حلقۀ جوانمردان که در برابر دشمن شدی بلاگردان تو جام خاطرت از مهر دوست لب به لب است نثار خصم تو «تَبَّت یَدا اَبی‌لَهَب» است مرید مکتب توحید دودمان تو شد کمندِ صیدِ ابوجهل‌ها کمان تو شد قسم به فجر که ای کوه‌مرد نام‌آور کسی چنان که تو بودی نبود دین‌باور اگر چه رسم تو یک عمر رازداری بود زلال ایمان در رگ رگِ تو جاری بود امید عاطفه درس وفا گرفت از تو نهال نورس اسلام پا گرفت از تو تمام هستی تو ذوب در نبوت شد رهین سعی تو ایثار شد، مروّت شد به جز مسیر محمد سلوک و سیر تو نیست بگو که مؤمن آل قریش غیر تو کیست؟ شهامت از ازل آمیخته‌ست با شیرت گره‌گشایِ بلا بود برقِ شمشیرت تو خود مدافع آیین احمدی بودی تو طالب نَفَحات محمدی بودی فضای «شعب اَبی‌طالب» از تو رنگ گرفت و چتر بر سر خورشید بی‌درنگ گرفت حدیث الفت تو با یتیم عبدالله شنیدنی‌ست در آن سال‌های سرد و سیاه که از قبیله و قومت جدا شدی ای مرد! نگاهبان رسول خدا شدی ای مرد! ز خواب خویش چه شب‌ها که چشم پوشیدی برای حفظ پیمبر مدام کوشیدی.. سه سال شاهد آن ظلم و جور بودی تو اگر «قصیدۀ لامّیه» را سرودی تو همان قصیده که فریاد دادخواهی داشت که شرح برتری نور بر سیاهی داشت همان قصیده که آیینۀ وفاداری‌ست گلاب معرفت از بیت بیت آن جاری‌ست قصایدت اثر از فیض سرمدی دارد شمیم دلکش یاس محمدی دارد هُمای طبع بلندت سرود از ایمان زلال ذوق تو سرشار بود از ایمان تو را عنایت روح القُدُس مدد می‌کرد دلت ستارۀ اسلام را رَصَد می‌کرد شده‌ست شهرۀ آفاق استقامت تو که پیش کفر سپر شد بلند قامت تو تو سایه‌بان رسالت چهل بهاری شدی به کاروان هدایت طلایه‌داری شدی کلام آخرت ای حضرت رسول‌پناه چه بود؟ «اَشهدُ اَن لا اِلهَ الا الله».. به یاد آن همه سالی که با تو زیسته بود چه‌قدر بی‌تو رسول خدا گریسته بود از آن که بار فراق تو سخت سنگین بود پیمبر از غمِ هجرت عجیب غمگین بود همین که پنجرۀ پلک تو، به‌هم آمد خدیجه رفت و تو رفتی و «سال غم» آمد رسول بعد تو از شهر مکه زود گذشت «بهار رفت و تو رفتی و هر چه بود گذشت» بهار مهر و وفا جانت ای ابوطالب! درود بر تو و ایمانت ای ابوطالب!
می‌خواستند داغ تو را شعله‌ور کنند وقتی که سوختی همه را با خبر کنند می‌خواستند دفن شوی زیر خاک‌ها تا زنده زنده از سر خاکت گذر کنند می‌خواستند شام غریبان به‌پا کنند تا بچه‌های فاطمه را در به در کنند از ناسزا بگو که چه آورده بر سرت می‌خواستند باز تو را خونجگر کنند می‌خواستند دست شما بسته باشد و... …مثل مدینه فاطمه‌ات را سپر کنند قوم یهود را به مصافت کشیده‌اند تا تازیانه‌ها به مراتب اثر کنند حالا بیا بگو که ملائک یکی یکی فکری برای این تن بی پال و پر کنند :: این اشک‌ها مسافر یک جسم بی سرند وقتش رسیده است به آنجا سفر کنند
علیه‌السلام 🔹اعجاز بهار🔹 چشم هر شاه و گدا با تو مقابل شده است بر درِ خانۀ پُر مِهرِ تو سائل شده است چشمت اعجازِ بهار است که هر رهگذری با اشارات نگاهت متحول شده است گر چه زندانی تاریکی دنیا شده‌ای نور خورشید هم از نور تو کامل شده است دوست دارد بشود دانۀ تسبیحت اگر قفل و زنجیر به دستت متوسل شده است این تن خستۀ تو یا که عبایی کهنه‌ست آه، تشخیص تو از دور چه مشکل شده است
🏴 انا لله و انا الیه راجعون ای دل‌نگران که چشم‌هایت بر در... شرمنده که امروز به یادت کمتر... جز رنج، چه بود سهمت از این همه عشق؟ مظلوم‌ترین عاشق دنیا، مادر! شاعر ارجمند اهل‌بیت جناب آقای حسین عباس‌پور درگذشت مادر گرامی‌تان را تسلیت عرض نموده و از خداوند منان برای ایشان رحمت و غفران و برای شما و خانواده محترمتان صبر و اجر مسئلت داریم. https://eitaa.com/majmaolzakerin135