#زمزمه_نوحه_سنگین_واحد_فراق_حضرت_زهرا
#آذر۱۴۰۲
#سبک_وقتی_قفس_از_هر_طرف_کم_کم
زانوی غم گرفته وُ ، مولا شده عزادار
در زیر لب گوید علی ، زهرا خدانگهدار
ای همه حاصل من غم تو قاتل من
می میرم از داغ تو زهرا
روح و روان حیدر آرام جان حیدر
یا فاطمه یا فاطمه جان
خون از دو چشمان علی ، میباره در کنارت
بالین شب هایم شده ، زهرای من مزارت
می میرم از غم تو از سوز ماتم تو
ای بانوی مظلومه زهرا
روح و روان حیدر آرام جان حیدر
یا فاطمه یا فاطمه جان
آرام جان مرتضی ، وقتی شدی تو پرپر
کسی به خانه ی علی ، دیگر نمی زند سر
بی تو به غم نشستم دیدی که دلشکستم
رفتی خداحافظ تو زهرا
روح و روان حیدر آرام جان حیدر
یا فاطمه یا فاطمه جان
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی ✍️📗
@mortaza110shahmandi. ایتا
#حضرت_ام_البنین_علیهاالسلام
🩸« وَیْلِی عَلَیٰ شِبْلِی » ... به من خبر رسیده که عمود آهن بر سر بچهشیرم زدند ...
در نقلها آمده است:
حضرت ام البنین سلاماللهعلیها هر روز عبیدالله پسر حضرت عباس علیهالسلام را همراه خود به بقیع میبرد و در آنجا مرثیه میخواند و زنها برای شنیدن مرثیه او در بقیع جمع میشدند؛ آن حضرت در بقیع مینشست و اینگونه در رثای ابالفضل العباس علیهالسلام روضه میخواند:
📋 یا مَنْ رَأَی الْعَبّاسَ کَرَّ عَلی جَماهیرِ النَّقَدِ
▪️ای كسی كه عباس علیهالسلام را ديدی كه بر آن لشگر پَست و فرومایه حمله میكرد.
📋 وَ وَراهُ مِنَ ابْناءِ حَیْدَرَ کُلُّ لَیْثٍ ذی لَبَدٍ
▪️و فرزندان حيدر علیهالسلام پشت سر او مثل شیرهای یالدار حمله میکردند.
📋 اُنْبِئْتُ أنَّ ابْنی اُصیبَ بِرَأْسِهِ مَقْطوعَ یَدٍ
▪️به من خبر دادهاند بااینکه دست فرزندم عباس علیهالسلام قطع شده بود، بر سرش نیز ضربهای زدند ؟!
📋 وَیْلی عَلی شِبْلی أ مالَ بِرَأْسِهِ ضَرْبُ الْعَمَدِ
▪️آه و واویلا از داغ بچهشیرم ابالفضل... آیا درست است که عمود بر فرق نازنینش زدند؟!
📋 لَو کانَ سَیْفُکَ فی یَدَیْکَ لَما دَنی مِنْکَ احَدٌ
▪️آه ای ابالفضل! من میدانم که اگر شمشيرت را در دست داشتی، كسی جرأت نداشت به تو نزديك شود.
📚إبصار العین، ج۱ ص۶۴
📚منتهی الآمال، ج۱ ص۶۸۹
✍يا اُمّ بنين! حالِ گرفتار نديدی
دستانِ قلم، اشك علمدار نديدی
بر پيكر بي دستِ علمدارِ رشيدت
آشفتگیِ سيد و سالار نديدی
مادر! بهخدا بسكه وفا داشت ابالفضل
غوغای مواساتِ سپهدار نديدی
گر آب نياورد ، مگو آبرويش رفت
خونبارشِ آن ديده و رخسار نديدی
يك لشگرِ قَدّار كه بنشست به زانو
پا تا سرِ او تير ، چنان خار نديدی
شقُّ القمرِ كوفه كه در علقمه رخ داد
تكرار رُخِ حيدر كرار نديدی
آنقدر ادب داشت كه با سر به زمين خورد
سجّادة خون بر قدمِ يار نديدی
مادر كه شود اُمّ بنين ، هيچ غمی نيست
در عهد و وفای پسرش ، هيچ كمی نيست
@Maghaatel
#مناجات_اامام_زمان_علیه_السلام
گاهگاهی نگاه من به در است
بر قدمهای یار در سفر است
این گدای قدیمیِ مضطر
سر راهت نشسته منتظر است
چشم امید به لطف تو دارد
ملتمس بر تو در دل سحر است
کاش آقا که دست من گیری
ورنه پایم همیشه در خطر است
هر زمان نام تو به لب آید
از فراقت دو دیده پر گوهر است
گر بیفتم ز چشم تو آقا
همه عمرم فنا و بی ثمر است
کِی شود بر رُخت نظاره کنم
روی تو بِه ز شمس و صد قمر است
زائرم کن به کربلا با خود
ای خوش آن دل که با تو همسفر است
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی ✍️📗
@mortaza110shahmandi. ایتا
#فراق_یار_وجمعه.....
#به_سبک_دوباره_مرغ_روحم
دوباره جمعه اومد از تو خبر نیومد
ازهجر روی ماهت صبرهمه سر اومد
آقا دلم گرفته از دست این زمونه
برای دیدن تو هِی می گیره بهونه
یابن الحسن کجایی
داد از غم جدایی
از آسمون قلبم بارون اشک می باره
دیگه ز دوری تو صبر و قرار نداره
دلبر من تو هستی توی دلم نشستی
گِرِه باعشق نازت به قلب من تو بستی
یابن الحسن کجایی
داد از غم جدایی
بذار که من گدای در خونت بمونم
تا جون دارم همیشه اسم تو رو بخونم
آقا منو دعا کن برای خود سوا کن
این دل مضطرم رو راهی کربلا کن
یابن الحسن کجایی
داد از غم جدایی
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی ✍️📗
@mortaza110shahmandi. ایتا
#مرثیه_حضرت_امُ_البنین_س
فاطمیه رفته اما دل شده با غم قرین
از غم هجران بی بی حضرت اُم البنین
بانویی که اهل دل از او ادب آموخته
عرشیان و قدسیان از ناله هایش سوخته
اشک ماتم از دو دیده ریخت او با شور وشین
در عزای جعفر و عباس و عثمان و حسین
چون خبر دادش بشیر از کربلا با چشم تر
صِیحه ای زد ، پاره شد بند دلش از این خبر
وای از آنساعت که او میگفت با آهِ غمین
آه اِی مردم نخوانیدَم دگر اُمُ البنین
من شنیدم دست عباسم شده از تن جدا
جان خود تقدیم جانان کرده او در کربلا
من شنیدم تیر کین بر چشم شهلایش زدند
با عَمود آهنین بر فرق زیبایش زدند
هر چه آمد بر سرش قربان شاه عالَمِین
جان او جان عزیزانم به قربان حسین
گر چه قطعه قطعه گشته آن گلِ احساس من
روی دامان حسین بِنهاده سر عباس من
من بمیرم که حسین در کربلا مادر نداشت
کشته شد با حنجر خشکیده و یاور نداشت
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی ✍️📗
@mortaza110shahmandi. ایتا
#حضرت_ام_البنین
#نوحه زمینه ، سنگین ، واحد ، شور
(به همه سبکها خوانده میشود)
#دیماه۱۴۰۲
سلامِ ما بر تو اِی ، گل امیرالمومنین
یار و یاور حیدر ، یا حضرت ام البنین
سلامِ همه عالم ، بر تو ای مادر ادب
بعد زهرا تو هستی ، همسر قَتال العرب
تویی ماه بی قرین. حضرت ام البنین
بی بی یا ام البنین (۴)
یه روزی ان شالله ، بانو کنار مزارت
بر سر و سینه زنیم از ناله های غمبارت
گریه های تو بی بی ، دل همه زنها شکست
کربلا هم تیغ کین ، بر گل یاس تو نشست
بفدای عباسِت دلِ پُر از احساسِت
بی بی یا ام البنین (۴)
تا شنیدی از فرقِ ، عباس و دستان جدا
گفتی همه پسرهام ، فدای حسین زهرا
تا که شنیدی بانو ، از غم و غربت حسین
صیحه ای زده ای و ، دلت شده به شور و شین
بند دلت پاره شد زینبش آواره شد
بی بی یا ام البنین (۴)
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی ✍️📗
@mortaza110shahmandi. ایتا
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
گداى خوشهچینم تا قیامت خرمن او را
که حسرت میکشد فردوس عطر گلشن او را
چنان مشکلگشا، باب الحوائج، کاشف الکرب است
گرفتند اولیاء الله عالم دامن او را
ندیدم سربلند و سرفرازى را مگر اینکه
بدیدم محضر امالبنین خم گردن او را
معین گشته مزد فاطمیه دست این بانوست
که معنا کرده سفرهدار زهرا بودن او را
امیرالمؤمنین همسر، ابوفاضل پسر، بهبه
بنازم این مقام و جاه و شأن احسن او را
عباى مرتضى را وصله که میزد همه دیدند
که نخ میکرد جبرائیل بعضاً سوزن او را
زیارت میکنم جاى رباب و نجمه و زینب
مزار اطهر او را، معلا مدفن او را
اگر دیروز جارو کرد زیر پاى زینب را
کنون جارو کشند اینسان ملائک مسکن او را
چنان جانسوز مرثیه میان کوچه سرمیداد
که میدیدند مردم گریههاى دشمن او را
به او گفتند "عباست صدا میزد حسینم کو؟"
نشانش داد زینب پارهى پیراهن او را
اگرچیزی جز این میماند از عباس، میدادند
فقط دادند دستش تکه تکه جوشن او را
عمود آهنین، تیر سهشعبه، نه نه اینها نه
فقط شرم از رباب انداخت بین خون تن او را
**
رباب از در که میآمد دل امالبنین میریخت
غم لالاییاش میبرد بالا شیون او را
#محمدجوادپرچمی
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
بدون ماه، قدم میزنم سحرها را
گرفتهاند از این آسمان قمرها را
چقدر خاک سرش ریخته است معلوم است
رسانده است به خانم کسی خبرها را
نگاه کن سر پیری چه بی عصا مانده
گرفتهاند از این پیر زن پسرها را
چه مشکل است که از چهارتا پسرهایش
بیاورند برایش فقط سپرها را
نشسته است سرِ راه، روضه میخواند
که در بیاورد آه آهِ رهگذرها را
کنار آب، دو تا دست، بر روی یک دست
رسانده است به ما خانم این خبرها را
بشیر آمد و گفتی که از حسین بگو
ز عون دم زد و گفتی که از حسین بگو
* *
ستاره بودی و یکدفعه آفتاب شدی
برای خانهی مولا که انتخاب شدی
به خانهی ولیُ الله اعظم آمدی و
دلیل عزت قوم بنی کلاب شدی
تنور خانهی حیدر دوباره گرم شد و
برای چرخش دستاس انتخاب شدی
چهار تا پسر آوردهای برای علی
که جای فاطمه، ام البنین خطاب شدی
تو را که فرق علی دیدهای و خونِ حسن
به غیر کرببلا هیچ چیز پیر نکرد
به احترام همان تکه بوریا دیگر
زمین خانهی تو نیت حصیر نکرد
چه خوب شد که نبودی و کربلا بینی
که دست دشمن دون رحم بر صغیر نکرد
#علی_اکبر_لطیفیان