eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.6هزار دنبال‌کننده
10 عکس
1 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
ماه رجب اومده وُ وقت گدایی رسیده از طرف خدا به ما خیر و عطایی رسیده عاشقم به کوی تو رغبت به سوی تو دستمو بگیر خدا خدا خدا خدا خدا مرا مکن ز خود جدا (۲) شب رغائب اومده گدایم و زانو زدم در این شب جمعه خدا ز درگهت مکن ردم رو سیاهم ای خدا بی پناهم ای خدا دست رد نزن خدا خدا خدا خدا خدا. مرا مکن ز خود جدا یارب بحق کربلا بحق شاه سر جدا در شب جمعه ی رجب لطف و عطایی بنما بیاد اون لحظه ای که شمر با خنجرش رسید نشست روی سینه وُ سرِ حسین وُ می بُرید ای خدای عالمین خالق عشق حسین کن عطا یه کربلا خدا خدا خدا خدا مرا مکن ز خود جدا @mortaza110shahmandi. ایتا
خاک پای یار بودن سهم خاکستر نبود سوختن در عاشقی در طالع این پر نبود کاسبِ گریه تمام سال سودش خالص است بد ضرر کردم،هر از گاهی که چشمم تر نبود من به هرکس رو زدم..،زد ظرف فقرم را شکست سرپناه این گدا جز سایه ی این در نبود سخت دلگیرم خدایا..،تو در آغوشم بگیر هیچ نفعی در جدایی از دَرَت آخر نبود بازی دنیا خرابم کرد..،خوبم می کنی؟! کاش نقشِ روسیاه این‌قَدر دردآور نبود هرچه بد کردیم..،زهرا دست ما را ول نکرد ما همه بی آبرو بودیم اگر مادر نبود یا مَن اَرجُوهُ لِکُلِّ خَیرِ من یعنی نجف هرکجا جز خانه ی حیدر به غیر شر نبود باطن هر یاالهی گفتن ما یا‌علی است آینه‌دار خدا وقتی به جز حیدر نبود این دل وامانده ی من آرزویش کربلاست کنج صحن شاه..،امشب..،جای این نوکر نبود؟! هرکسی پرسید آقا کیست؟!من گفتم:حسین... هیچ‌ اربابی از ارباب خودم بهتر نبود ▪️ ▪️ شمر! این لب‌تشنه جز یک جرعه‌آب از تو چه خواست؟! آب هم گیرم ندادی..،پاسخش خنجر نبود هیچ داغی سخت‌تر از این مصیبت می شود؟!: قَدر زن های حرم در خیمه ها معجر نبود...
امشب شب گدایی و عرض ارادت است باب المراد آمده و وقت حاجت است امشب دوباره خنده به لبهای مرتضی است وقت نزول آیه ی ناب امامت است یک یا جواد گفتم و دل کاظمین رفت نوکر همیشه در پی طوفِ زیارت است یادش بخیر جامعه خواندم میان صحن بین بهشت... نه ... حرمت فوق جنت است وقت زیارتت همه در فکر مشهدند از بس میان این دو عمارت شباهت است حبّ تو را امام رضا هدیه می دهد با این حساب عاشقتان با سعادت است ما را ولایت تو زآتش نجات داد خواندی مرا که عادت این در مروّت است ما سائلان سفره ی پر برکت توایم هرکس نشد گدای شما بی لیاقت است توحید بی ولای شما کفر مطلق است دینِ بدون نام تو عین ضلالت است تنها به فعل و سیره تان اقتدا کند... ...امروز اگر که شیعه به فکر برائت است بر خشم و کینه های تو از آن دوتن قسم لعن عدوی فاطمه هر دم عبادت است صد مرده زنده می شود از نام نامی ات عیسی دخیل توست که اهل کرامت است با ذکر یا جواد دلم زیر و رو شود نامت برای قلب سیاهم طهارت است شعرم اگر توان ثنای تو را نداشت آقا ببخش شاعرتان بی بضاعت است شاعر : مهدی قاسمی امام جواد (ع) میلاد
حس باران در نگاه ساده ات شوق رفتن در مسیر جاده ات مبدا مشهد، مقصد من کاظمین نقشه راهم گل سجاده ات می روم از سنگلاخ عاشقی تا نهایت های دور افتاده ات رفتن و رفتن بدون وقفه ای شیوه شب گردی دلداده ات می رسم یک روز بر دروازه ی چشم های مهربان و ساده ات جا گرفته کهکشانی از غزل در مدار زلف پیچ افتاده ات در تفرج گاه صبح شعر من دب اکبر می شود کباده ات حضرت والا، امام عالمین یوسف زهرای شهر کاظمین شاعر:وحید قاسمی امام جواد (ع) مدح
ای گدای درگه احسان تو جود و کرم زآسمان بذل تو باریده اختر چون درم عاشق روی تو را در دل هزاران مهر نور سائل کوی تو را صد آسمان جاه و حشم اصل دین خیرالوری کهف التقی بدرالدجی جان حق نور الهدی ابن الرّضا خیرالامم مهر و ماهت وام بگرفته است از نور جمال اخترانت سجده آوردند بر خاک قدم هم سما مرهون لطف بی زوالت هم زمین هم عرب مدیون جود بی مثالت هم عجم هم جوادبن جوادبن جوادی وقت جود هم کریم بن کریم بن کریمی در کرم نکته ای پرسید مأمون در جوابش رازها گفتی از ابرو و هوا و ماهی و امواج و یم پور، اکثم پیش لطفت از خجالت گشت لال خواست خود را افکند از شرم در چاه عدم در سنین کودکی از سوی حق بودی امام همچنان عیسی که در گهواره زد از وحی، دم دامن ریحانه از مهر رخت دریای نور عاشر ماه رجب از احترامت محرتم دم به دم باید زاشک شوق خود گیرم وضو تا زخون دل زنم بیتی در اوصافت رقم ای چراغ و چشم ده معصوم ای نور نهم زاده هشتم امام و هفت گردونت خدم ای زششسو پنج حس و چار ارکان و سه روح در دو گیتی زامر یکتا با نظافت منتظم گر چه سر تا پای جرمم، تا مرا یاری چه باک گر چه پا تا سر گناهم، تا تو را دارم چه غم کیست مثل تو که در طفلی زسرداران علم علم او گیرد فزونی نام او گردد عَلَم با هزاران حلَ مشکل در سنین کودکی ریختی یکباره وضع قصر مأمون را به هم مور اگر حکم از تو گیرد سلیمان وجود تاج بستاند زمأمون، سلطنت از معتصم مهر و مه دوآیتند از مصحف رخسار تو زان، خدا بر این دو آیت خورده در قرآن قسم سرزمین مکه را بر کاظمینت التجا چار ارکان حرم را چار دیوارت حرم آن که در راه تو از جان و تن خود نگذرد هم به جان کرده جفا و هم به تن کرده ستم جود تو جود خدا و لطف تو لطف خدا یا جواد الاولیا ای مظهر الله اتم هر که هستم هر چه هستم هستیم مهر شماست با همین روی سیاه و دست خالی پشت خم تو همان جان وجودی ما همان جسم ضعیف ما همان تاریکی محض و تو خورشید قدم ای همه خورشید عالم تاب بر ما هم بتاب وارهان از تیرگی ونور کن سر تا قدم مهر رخسار تو نور محض و چشم ما ضعیف جود و احسان تو بیش از بحر و ظرف ماست کم هم به تو محتاج از صبح ازل فضل و کمال هم زتو پاینده تا شام ابد علم و حکم هر که شد ظرف وجودش خالی از مهر شما پر شود از آتش خشم خداوندش شکم نار با تو می شود رشک گلستان خلیل خلد بی تو خانه درد و غم و رنج و الم با وجود آن که از اعمال، دستم خالی است از ازل دانسته ام مهر شما را مغتنم دین من عشق شما، آئین من مهر شماست گو که سازد دشمن کافر به کفرم متّهم با تولاّی توام دیگر به این و آن چه کار آن که را باشد صمد کاری نباشد با صنم می فروشم تا صف محشر به آب خضر ناز گر رسد بر کام جانم از یم جود تو نم جود تو بر جود و احسان و کرم داد آبرو مهر تو وحدت دهد بر گرگ و چوپان و غنم نقش پای زائرت در دیده (میثم) بود بهتر از ملک عجم تابنده تر از جام جم شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار امام جواد (ع) مدح
وقتی بساط عشق بازی چیده می شد سجاده سبزی کنارش دیده می شد یک پیرِ عاشق بادعای مستجابش در امتحان عاشقی سنجیده می شد صبرش اگر چه شهره ی هفت آسمان بود گه گاهی از زخم زبان رنجیده میشد گویا دوباره کوثری در بین راه است کم کم سحر شام دل غمدیده می شد از نور زهراییِ این فرزندخورشید طومار غربت در جهان برچیده میشد دانید این اسطوره دلدادگی کیست؟ در آسمانها این چنین نامیده میشد او کیست؟آقازاده شمس الشموس است آرامش جان و دل سلطان طوس است او مثل نوری جلوه کرد و بهترین شد همچون رسول الله پیغمبر ترین شد از آسمانها آمد و جاری تر از اشک مانند زهرا مادرش کوثرترین شد سر تا به پایش بود توحید مجسم بر باده رب الکرم ساغر ترین شد او چندسالی گرچه مهمان بود ما را اما تجلی کرد و نام آور ترین شد بر تار گیسویش گره خورده دل ما این شاه زاده ،تک پسر، دلبرترین شد شد زنده یاد یوسف لیلا دوباره ابن الرضا بود و علی اکبر ترین شد در چند جایی که عیان شد غیرت او با نام زهرا مادرش حیدر ترین شد فرمودبابایش از او بهتر نباشد مولود ازاو بابرکت تر نباشد او آمد و ابن الرضایی کرد مارا از برکت نامش خدایی کرد مارا مشتی زخاکیم و قدم بر ما نهاد و تا عرش برد و کبریایی کرد مارا دست کریم این امام ذره پرور یک عمر مشغول گدایی کرد مارا صوت دل آرای مناجاتش سحرها سر مست جانان و هوایی کرد مارا بوسیدن خال رطب دارش در این ماه مهمان بزم باصفایی کرد مارا یک قطره ی اشک از کنار سفره ی او هر نیمه شب مردی بکایی کرد مارا از گوشه صحن و سرای کاظمینش مست حسین و کربلایی کرد مارا نیمه نگاه اوست تسکین الفؤادم کلب امیر کاظمین ،عبدالجوادم لبخند او آرامش جان رضاشد یوسف شدو مهمان کنعان رضا شد سجاده بابا شده گهواره ی او لالایی اش آهنگ قرآن رضا شد ابرو تکان می داد و بابا عشق میکرد با غمزه ای جانانه جانان رضا شد آمد که باقی مانده توحید باشد با نام او شیعه مسلمان رضا شد قدش عصای پیری ِ این پیرمرد است قد راست کرد اصل ارکان رضا شد هر کس که از باب الجواد آمد زیارت با دست پر مشمول احسان رضا شد اما خدالعنت کند فامیل بد را که باعث قلب پریشان رضا شد امشب دلم جایی دگر هم پرگشوده ارباب ما آغوش بر اصغر گشوده امشب نمی دانم چرا در پیچ و تابم اشک دو چشمانم کند نقش بر آبم می جوشم و می جوشم و لبریزم از اشک چله نشینی پای خَم کرده شرابم امشب دخیل گوشه گهواره هستم دلگرمم و ایمن قیامت از عذابم عشاق را گویم ازین پس تا قیامت با نام اصلیم کنید اینسان خطابم عالم همه دانند در کوی محبت من ریزه خوار سفره ی طفل ربابم با اذن سقا در حرم سرباز عشق ِ ششماه سردار خیام بوترابم ای کاش همچون حق شناس پاک طینت عبد علی اصغر کند زهرا حسابم حالا که غم آلود گشته ناله هایم انگار باب القبله ی کرب و بلایم او را خدا می خواست مه پاره ببیند مسند نشین کنج گهواره ببیند بر روی دستان پدر با کام عطشان با روی خونین ، حنجری پاره ببیند وقتیکه جسمش روی دستان پدر بود آقای عالم را چه بیچاره ببیند یک عمر با زخمی که مانده روی سینه دور حرم بانویی آواره ببیند اما در آخر چون عموجانش ابالفضل اورا صف ِمحشر همه کاره ببیند لب تشنگان اشک را این طفل ساقیست شش ماه تا قربانی ششماهه باقیست قاسم نعمتی امام جواد (ع) میلاد
باده را تا آخرش سر می کشم آسمانی می شوم پر می کشم نعره مستانه دارم در گلو مست کردم تا بیابم آبرو یا گریبان می درم، رسوا شوم مست کردم تا کمی شیدا شوم همچو می می خواستم یک دل شوم با اجازه، گر شود، دعبل شوم او پدر را می ستاید من پسر او ز جان گفت است من هم از جگر لیک شعر ما کجا آقا کجا ذکر افلاک است ما اُحصی ثنا ما کجا و صحبت از مدح امام سیر تا خورشید روی پشت بام؟ ما کجا و باده های سلسبیل دست ما کوتاه خرما بر نخیل سائلی بودم که تو ره دادیم من مریض عشق، مادرزادیم لکنتم را رفع کن در این رسا باز می گویم که لا اُحصی ثنا ای تو آقازاده خورشید طوس روح و جان حضرت شمس الشموس گوشه ای ز آب لبت نهر رجب حوض کوثر! سید عالی نسب! السلام ای حضرت باب المراد باب حاجات تمام این بلاد یا رئوف بن رئوف بن رئوف یا کریم و یا جواد و یا عطوف ای به گهواره مسیحا را امام ای مسیح بن مسیحا! السلام شد مسیحا خاکبوس بر درت مریم عذرا کنیز مادرت بی سبب لیلا به تو مجنون نشد بی سبب روی تو گندم گون نشد التماس چشم چشمه سارها برکت و روزی گندم زارها سفره های نان به زیر دین توست رنگ گندم ها از این رو عین توست برکت از میلاد تو لبریز شد عشق لایزرع چه حاصل خیز شد کار مژگان بلندت شد شکار از دل صیدت درآوردی دمار دل به یک لحظه شود تسلیم تو امر کن تا جان شود تقدیم تو پیشکش بر غمزه، سر آورده ام زخم می خواهم، جگر آورده ام زخم تو کار مسیحا می کند زخم تو دردم مداوا می کند السلام ای درد و درمان رضا السلام ای وصله جان رضا دائم الخمرم بنوشم می زیاد یا جواد و یا جواد و یا جواد بوسه بر کفش تو زد یک پیرمرد می گرفت از روی نعلین تو گرد گرد کفشت خاک یا اینکه زر است سرمه چشم علی جعفر است دستخط آمد برای تو ز طوس نامه را بر دیده بگذار و ببوس نامه شرح غصه ی هجران توست شرح دلتنگی باباجان توست میوه قلب پدر عمرت بلند سر سلامت باشی از شر و گزند شد دلم تنگ و ز دوری تو چاک یا جواد بن علی روحی فداک کاش بابای تو در آن حجره بود زهر بود و جسم تو زرد و کبود یک کبوتر پر شکسته در قفس سخت تا کام تو می آمد نفس پشت در کف بود و سوت و هلهله در میان آسمان ها زلزله بین حجره بال و پر می خورد زخم تشنه بودی و جگر می خورد زخم تشنه بودی آب را بر خاک ریخت خاک بر روی سرش افلاک ریخت قلب بابای خراسانی شکست دیده ات را دست زهرا تا که بست باز هم بی احترامی بر امام می شود تشییع جسمت تا به بام کاش می بردند جسمت با عبا ای علی اکبر به روی بام ها **** شاعر: محسن حنیفی امام جواد (ع) میلاد
سلام حضرت باران سلام یا مولا امام زاده ی سلطان سلام یا مولا گدا برای تو بودن بهانه می خواهد ظهور معرفتی عاشقانه می خواهد شکوه حسن تو را آسمان نمی داند سرود اوج تو را جز ملک نمی خواند نگاه لطف تو را عالمی گدا بوده فقیر منّت آیات هل اتی بوده سحاب رحمت و رافت ، عطای بی منّت جواد جود و کرم ، نور ذاتی عصمت قنوت صبح دعا در نگاه شبهایت نشسته خیره به هر لحظه ی تماشایت به جان خریده ام آقا مدال دینت را شکوه صبح طلایی کاظمینت را رفیق نیمه شب از آسمان دعایم کن برای صبح زیازت مرا صدایم کن صدا کن ای تو مرا مقتدای زیبایی سرود آبی گلواژه های دریایی مدام معتکفم در حریم احسانت نشسته ام به گدایی روح ایمانت نشسته ام که امام الهدی مرا بخری مرا خریده و تا وادی فنا ببری شبیه رقص کبوتر کنار آینه ها طواف می کنم این لحظه ها به دور شما کنار شمع وجودت که حرف سرما نیست تو هستی از چه بترسم که نار بر ما نیست شاعر: وحید محمدی امام جواد (ع) میلاد
ستاره سحری مژده سحر می داد فروغ صبح ز پایان شب خبر می داد ز صحن سینه ما دست عاطفت از شوق کبوتر دل ما را به عرش پر می داد فضای شهر مدینه معطر از گل بود شبی که گلبن باغ ولا ثمر می داد مگر نسیم ز باغ بهشت آمده بود که بوی ناب گل وسبزه های تر می داد سحاب رحمت حق بر مدینه سایه فکند خدا به حجت خود کوثری دگر می داد فلک به یمن قدومش ستاره باران بود خدا به شمس سپهر ولا قمر می داد زدیدگان پدر اشک شوق جاری بود شبی که بوسه به رخساره پسر می داد برای خلق گنهکار در شب میلاد خدا به نخل شفاعت دوباره بر می داد نهم سپهر ولایت جواد اهل البیت کریم بود و به هر بینوا گهر می داد هنوز کعبه شهادت دهد بدان محفل هرآن که مسئله پرسید از او نظر می داد دلم گرفته چه می شد اگر خدا یک شب چنان نسیم به کویش مرا گذر می داد چه عقده ها که وفایی زدل نمی شد باز به ما اگرکه خدا برگه سفر می داد شاعر : استاد سید هاشم وفایی امام جواد (ع) میلاد
دل را شرر عشق مراد است امشب از شوق نگار خویش شاد است امشب ای غمزدگان عشق آئید اینجا صحبت ز گل روی جواد است امشب *** شده است ماه جمال که جلوه گر امشب که گرد نقره بریزد به بام ودر امشب در آسمان مدینه دو ماه می تابد شده است معجز شَقُّ القمر مگر امشب بیا به ساحت شمس الشموس ره سپریم که روی دامن خود دارد او قمر امشب چه دیدنی است سپهر ولایت ای یاران که ماه روی جواد است جلوه گر امشب شمیم رحمت حق است در فزای چمن که گشته گلشن دین غرق زیب و فر امشب کُنند جمله ترنم قناریان در باغ که بذر نغمۀ آنها دهد ثمر امشب ز فیض نام جواد است وعطر جان بخشش گرفته نخل ولا گرکه برگ وبر امشب بگو به روح الامین سوره فلق خواند که گشته شام امید رضا سحر امشب گریست بر گل خود باغبان چو او را دید چرا که دارد از آینده اش خبر امشب به سوز دل همه آئید امشب ای یاران دعا کنید که دارد دعا اثر امشب به دیگران چه نیازم اگر جواد از لطف کند به حال من خسته دل نظر امشب رسد به مسند والا گر ((آذری)) چه عجب جـــواز عفو بگیرد ز او اگر امشب شاعر : حسین آذری امام جواد (ع) میلاد
بر سر آنم زبان بگشایم و آوا كنم خویش را در محضر مولای خود پیدا كنم تا بگوید سر گذشت غربتش را بهر من سر گذارم بر قدومش با دلش نجوا كنم او امام هشتم و آئینه ذات خداست عالمی را من فقط با نام او شیدا كنم تا كه مولانا رضا از دست من گردد رضا از زبان حال او گویم روایت ای خدا سال ها من منتظر بودم كه آید گوهرم این مبارك كودك و نور دو چشم مادرم او مبارك تر بود از هر چه مولود است و بس او محمد یا جواد است و بود تاج سرم او امامت را برایم تا ابد تثبیت كرد كرد رسوا فتنه ی خصم لعین و ابتر م او مسیح عترت صدیقه ی اطهر بود در مقام عصمتش همپایه ی كوثر بود كودك است اما چو لب وا كرد غوغایی نمود خطبه ای كوتاه خواند و كار زیبایی نمود آن چنان شیوا سخن گفت و عدو را پست كرد آن كه اهلش بود گفتا كار زهرایی نمود رفع تهمت كرد، از آن كه ز مریم برتر است بهر مادر كودك نازم مسیحایی نمود گفت من از نسل زهرایم عزیز حیدرم من جواد ابن الرضا آئینه پیغمبرم گر نمی آمد بنای دین حق كامل نبود دشمن من شاد می شد گر مرا حاصل نبود گر نمی آمد اگر چه بعد عمری انتظار تهمت دیرینه ی ابتر مرا باطل نبود بهر دیدار جمال نازنین كودكم كس شبیه من چنین آشفته و بیدل نبود پیش زهرا سر فرازم این جواد من بود نی كه بهر شیعه این باب المراد من بود دست از او بر مدارید این گل زهرا بود دست او باز است و كارش حل مشكل ها بود نی فقط آبادی دنیا بخواهید از جواد در قیامت كار او زیباتر از دنیا بود كم از او هرگز مخواهید این جفا بر او شود عاشق دیدار سائل چشم این آقا بود هستی ام دار وندار من همین دردانه است هر كه صاحب عقل باشد بهر او دیوانه است با چه جرات شرح اوصاف كمالش می كنید؟ با قیاس یوسفی وصف جمالش می كنید؟ یوسف از دریای زیبایی او یك قطره است از خدا گوئید گر نشر خصالش می كنید این جواد من شبیه من غریب و بی كس است منعم از گریه چرا وقت وصالش می كنید گوئیا می بینم اینك در جوانی دلبرم می شود مظلوم كشته مثل زهرا مادرم ماهیان بحر و مرغان هوا گریان او جمله ذرات دو عالم می شود نالان او از شرار زهر و از سوز عطش پرپر زند كف زند شادی نماید زوج بی ایمان او در شب میلاد او من روضه خوانی می كنم جان من كه باب او هستم فدای جان او اولین مرثیه خوان و روضه خوان او منم هر كه گوید از غم او میزبان او منم شاعر:جواد حیدری امام جواد (ع) میلاد
ای دل، امشب مدینه بس زیباست غرق شور و شعف همه دنیاست هر کجا را که بنگری بینی محفل شادی و طرب برپاست رجبیون همه به پا خیزید شب راز و نیاز و ذکر و دعاست دهد این مژده جبرئیل امین وقت بخشیدن گناه و خطاست آب و جارو کنید عالم را شب میلاد دلبر دل هاست سخن ساکنان باغ بهشت ز شکوفایی گل طاهاست خانه ی غرق نور شمس شموس کعبه ی عاشقان آل عباست چشم دل باز کن ببین ای دوست گل لبخند بر لب مولاست امشب از ره جواد می آید آن که امید قلب خسته ی ماست عرشیان جملگی به هم گویند چه قدر این پسر شبیه رضاست یم جود و سخاست این مولود آری ابن الرضاست این مولود * دارم امشب به لب ثنای جواد سر گذارم به خاک پای جواد چشم امید دارم امشب بر کرم بی حد و عطای جواد همۀ هستی ام سر و جانم پدر و مادرم فدای جواد بین مردم گر آبرومندم هست از برکت دعای جواد می گشاید گره ز هر کارم دست های گره گشای جواد من در این آستان غریبه نیم بودم از اول آشنای جواد دوست دارم که وقت جان دادن بنگرم روی دلربای جواد چه شود گر شبی شوم ای دل! زائر صحن با صفای جواد دم باب المراد بنشینم بینم آن گنبد طلای جواد امشب عیدیّ خویش می خواهم فرج مهدی از خدای جواد ای سرا پا وجود تو برکات لحظه لحظه به مقدمت صلوات شاعر: جواد غفوریان امام جواد (ع) میلاد