eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.6هزار دنبال‌کننده
10 عکس
1 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷به مناسبت 24 رجب، سالروز (ابیاتی از مثنوی بلند خیبر از کتاب ) شير می‌چرخيد با شمشير در ميدان عشق هر سر بی عشق را می‌ريخت اين طوفان عشق اي که خود را پيش شمشير دو دم آورده‌ای هر چه سر آورده باشی باز کم آورده‌ای تیغ اگر این است آن بازیچه در دست تو چیست؟ کاش می‌فهمیدی ای مرحب! هماورد تو کیست؟ واقعا با شیر حق جنگیدن از خوش باوری ست پهلوان! گویی حواست نیست! این آقا علی ست ذوالفقار است این که می‌چرخد علی گویان و مست چون نباشد مست؟ چون می‌گیردش حیدر به دست بس که در دست علی گشته‌ است مجنون ذوالفقار گاه چرخی هم اضافی می‌زند بر گرد یار بی‌دلیل این تیغِ عاشق، همدل زهرا نگشت هیچ یاری این قدر دورِ سر مولا نگشت غیر زهرا هیچکس در گردش لیل و نهار دور مولایش نگشت اینقدر الا ذوالفقار دستِ حق در چارچوب و بستِ در، انداخت چنگ گفت: یا زهرا و در را کند، از جا، بی‌درنگ در، میان دست حیدر، هر دو لشکر در سکوت قلعه‌ی بی‌در، علی گویان و خیبر در سکوت گاه لشکر، دست حیدر را تماشا می‌کنند گاه آن دیوارِ بی‌در را تماشا می‌کنند بَه! به این مولا و در را در هوا چرخاندنش قلعه‌ها مسحور آن «اِنّا فَتَحنا» خواندنش قلعه‌ها حیران شدند و خیبری‌ها، حیدری یافتند آنجا درِ توحید را، در بی‌دری
حس می‌شود همواره عطر ربنا از تو آکنده شد زندان هارون از خدا، از تو در پهنۀ سجاده، ای دریای بی‌ساحل! انگار که چیزی نمانده جز عبا از تو افطار شد -خورشید آمد خاکبوسی کرد- لب‌تشنه‌ای و می‌ترواد کربلا از تو تنها صدای هق‌هق زنجیر می‌آید شلاق هم آموخته صبر و رضا از تو هرقدر دشنامت دهد هرچه بیازارد پاسخ نمی‌گیرد نگهبان جز دعا از تو حتی شده دلبسته‌ات هر حلقۀ زنجیر آن‌گونه که آسان نخواهد شد جدا از تو زندانی دنیا شدم، مولا دعایم کن! باب الحوائج خواستم تنها تو را از تو
علیه‌السلام 🔹و العصر🔹 غمی ویران‌تر از بغض گلو افتاده در جانش بزرگی که زبانزد بود در این شهر ايمانش کسی که از خلیفه تا گدای کوچه‌گرد شهر نمک‌پرورده بود از سفره‌های فضل و احسانش به حکمت، آیه آیه از لبش والعصر جاری بود به رحمت، هر سحر فوج ملک بودند مهمانش سكوت اشک زهرا بود و باید خواند دریایش شکوه نام حیدر بود و باید خواند طوفانش کسی از پشت این در دست خالی برنمی‌گردد مگر بخشیده باشد حضرت موسی دوچندانش به عطر ربنای جاری بین قنوت خود بهشتی آفریده گوشۀ تاریک زندانش نگاهش قبلهٔ خورشید و از زیبایی‌اش این بس، بگویم هست ماه آسمان آیینه‌گردانش دلش آشفته‌تر از تشنه کامی‌های عاشوراست عطش پشت عطش می‌ریزد از لب‌های عطشانش گلو می‌داند این بغض نفس‌گیر صدایش را که حتی کوه باشد می‌کند این داغ ویرانش...
علیه‌السلام 🔹...ولی نفرین نکرد🔹 زیر بار کینه پرپر شد ولی نفرین نکرد در قفس ماند و کبوتر شد ولی نفرین نکرد روزهای تیره هریک شب‌تر از دیروز تار در میان دخمه‌ای سر شد ولی نفرین نکرد هرچه آن صیادها را صید خود کرد این شکار روزی‌اش یک دام دیگر شد ولی نفرین نکرد روزهٔ غم، سجدهٔ غم، شکر غم، افطار غم زندگی با غم برابر شد ولی نفرین نکرد وای اگر نفرین کند دنیا جهنم می‌شود از جهنم وضع بدتر شد ولی نفرین نکرد وقت افطار آمد و دیدم که خرماها چطور یک به یک در سینه خنجر شد ولی نفرین نکرد آن دم بی‌بازدم چون آتشی رفت و سپس آنچه باید می‌شد آخر شد ولی نفرین نکرد
علیه‌السلام 🔹باب الحوائج🔹 زندان تیره از نفسش روشنا شده صد یاکریم گاه قنوتش رها شده تا دیده کنج خلوت زندان، شکسته بال در سجده آمده همه جانش دعا شده از فتنه‌های سلسلۀ تیرگی تنش هر بند، شرح واقعۀ نینوا شده چون جامه‌ای فتاده به گودال قتلگاه تصویری از حماسۀ کرببلا شده هر گوشه صحن و تربت نوباوگان او آیینه‌دار حرمت دین خدا شده امروز کیمیای جهان سرزمین ماست این خاک اگر طلا شده هم از رضا شده معصومه، کوثری‌ست کز امواج حلم و علم دریای خفته در دل ایران ما شده دیدیم اینکه تا به ثریا توان رسید هر دم به یُمن پنجره‌هایی که وا شده موسای دیگری‌ست، کنون نیل دیگری‌ست فرعون‌هاست غرقۀ دام بلا شده من پابرهنه آمدم از خویشتن برون ای بُشر! آن بشارت محزون کجا شده؟ دریابمان که دربه‌در نفس سفله‌ایم ای کز کرامتت فقرا اغنیا شده یارا دری گشا که تو باب‌الحوائجی دل در سیاه‌چالۀ دنیا فنا شد
اسدالله علی ، دست خداوند علی غضب الله علی ، گریه و لبخند علی فتح خیبر همه حیدر شدنش را دیدند با دو انگشت در ِ قلعه ز جا کند علی
همان شجاع که "ما فَرّ قَطُّ فی الحرب" است همان که ضربت تیغش نداشت هیچ نظیر به کار غزوه خندق گره فتاد آن روز نمانده بود برای ظفر دگر تدبیر نبی همین که عَلَم را به دست حیدر داد به تیغ حیدر کرار شد عوض تقدیر ز ترس حمله شغالان گریختند ز رزم همین‌که‌ پای به میدان گذاشت همچون شیر که عرصه عرصه شیر است جای هر کس نیست بگو فرار نمایند آن سگ و خنزیر رسیده آیه این المَفَرّ بگو به عدو ز ذوالفقار نباشد دگر گریز و گزیر چنان به ضربت تیغش به فرق مرحب زد که رفت از دل میدان، عدو به قعرِ سعیر سپس دری که چهل مرد عاجزند از او گرفت و کند ز جایش فقط به یک تکبیر ز جای کند در قلعه را به آسانی چنانکه موی کشد گویی از میان خمیر
سر بند زرد دور سر ماه دیدنی ست با ذوالفقار آمدن شاه دیدنی ست دیوار قلعه خورد تکان از پی تکان خیبر گرفتن اسدلله دیدنی ست
یا امام کاظم ای گل پیغمبر پسر فاطمه ای یادگار حیدر تو امید همه و باب حوائج هستی بند بند دل ما را به حریمت بستی یا امام کاظم (۴) یا امام کاظم به فدای کرمت شد سیه پوشِ غمت حَرم مُحترمت شور محشر ز غم و داغ تو گشته بر پا کاظمینت به عزای تو شده کرب و بلا یا امام کاظم رَبَنا خَلِصنی شده ذکر لب تو من بمیرم ز غم و رنج و تاب و تب تو کنج زندان بلا گو که چه آمد سرتان ؟ گفته ای بار خدا مرگ مرا هم برسان یا امام کاظم شیعیان گر زِ غمت خون دلها خوردند بدن اطهر تو با صفا می بُرددند کربلا تا که همه نام حسین می بُردند کعب نِی بود که با ذکر حسین میخوردند یا ابا عبدالله یا حسین ثارلله(۴) @mortaza110shahmandi. ایتا
آی عاشقا گریه کنید شاخه ز گل جدا شده غریب شهر کاظمین از تو قفس  رها  شده ببین دل شکسته ام  اسیر  بُغض  و  نالته صاحب  عزای  تو  آقا مادر  هجده  سالته امام کاظم ،شد دیگه آزاد آقام غریبه ، ای داد بیداد آه و واویلا (۴) امشب  اگه  خدا  بخواد کبوتر  حرم  می شم سرمیزنم به کاظمین مهمون ذوالکرم می شم کاشکی منم برا اَبد زندونیِ تو می شدم پای ضریح باصفات قربونیِ تو می شدم این  دل زارم  ،  داره  بهونه از غربت تو ، داره می خونه آه و واویلا دشمن بی حیای تو  شد  باعث  آزار  تو سیلی و تازیانه ها بوده همش افطار تو آروم آروم بارونِ خون می چکه ازستاره ها آروم آروم داره می ره تنی رو تخته پاره ها چه غریبونه ، جون می دی آقا می رسه از  دور ،  ناله ی زهرا آه و واویلا @mortaza110shahmandi     ایتا
ای خضر حیات جان، محمّد! با نام خدا بخوان، محمّد! ای گمشدۀ تمام خلقت خورشید بلند بام خلقت روز همه شام تار تا کی؟ خورشید، درون غار تا کی؟ از رخ بفکن حجاب، امشب بر قلب بشر بتاب، امشب پایان شب سیه رسیده خورشید نبوّتت دمیده ای خاتم انبیا محمّد از غار برون بیا، محمّد ای نور خدا ز تو نمایان بر خیز و بجنگ با خدایان تا چند بشر ز معرفت دور؟ تا چند حکومت زر و زور؟ هنگام قیام توست، برخیز! بتخانۀ دهر را فرو ریز تا حشر به جز تو رهبری نیست بعد از تو دگر پیمبری نیست آیین تو تا ابد جهانی است دین تو هماره جاودانی است ای مکّه! ببال، احمد آمد از غار حرا محمّد آمد بت ها ز چه رو خموش خفتید!؟ ای لات و هبل! به سجده افتید ای هجر، حَجَر، مقام، زمزم ای آدم، ای تمام عالم اعلام کنید، شرک و مستی تبدیل شده به حق پرستی تا چند صنم!؟ صمد پرستید آحاد جهان! احد پرستید کوه و در و دشت، محو هویند مشغول به ذکر حمد اویند ما آدمیان چرا خموشیم!؟ با آنکه زبان و چشم و گوشیم برخیز که بت گری سر آمد از سوی خدا پیمبر آمد رخشنده تر از هزار خورشید خورشید محمّدی درخشید این ساقی گلبن حیات است این سیّد کلّ کاینات است این جلوهء کبریاست آری این خاتم انبیاست آری فتح درِ رحمت آمد امشب پیغمبر رحمت آمد امشب... ای روی تو شمع آفرینش ای سیّد جمع آفرینش ای کلّ پیمبران بشیرت روح ملکوتیان اسیرت دارد به تو افتخار کعبه پروانۀ تو هزار کعبه پوشیده ز حسن خُلق جوشن لبخند زده به سنگ دشمن گفتار تو سر به سر کرامت قرآن تو نور تا قیامت از جملهء انبیا سری تو تا هست خدا پیمبری تو بازآ و به خلق سروری کن پیغامبرا پیمبری کن بازآ که به طول یک هزاره اسلام شده هزار پاره ای صاحب راستین اسلام عیسای مسیح دین اسلام اسلام به تو نیاز دارد این رشته سر دراز دارد کن زنده دوباره نهضتت را دریاب کتاب و عترتت را تا کی به کتاب تو اهانت!؟ تا چند به عترتت خیانت!؟ خون شهدا دهد گواهی از غربت مکتب الهی این پنجۀ دشمنان دین است کآلوده به خون مسلمین است ما پیرو خطّ اهلبیتیم سلمان و ابوذر و کمیتیم داریم سه پرتو هدایت توحید و نبوّت و ولایت با مهر علی خداپرستیم عهدی است که در غدیر بستیم ما زادۀ بعثت و غدیریم کی خطّ سقیفه می پذیریم!؟ تا چشم به این جهان گشودیم آهنگ علی علی سرودیم ناشسته دهان ز شیر مادر دادند به ما شراب کوثر ما و علی و محبّت او سرمست ولایتیم یا هو ما شیعۀ چارده کتابیم خاک قدم ابوترابیم خطّ نبویست مکتب ما اسلام علی است مذهب ما اسلام علی کمال دین است مجد و شرف و جلال دین است اسلام علی است عدل گستر اسلام علی است شیعه پرور شیعه گل باغ اهلبیت است نوری ز چراغ اهلبیت است شیعه به کمان عدل تیر است شیعه به کُنام عشق شیر است شیعه است که چهره کرده نیلی گفته است علی و خورده سیلی شیعه است که داشته به عالم مقداد و رُشید و حُجر و میثم شیعه است که غافل از خدا نیست شیعه است که از علی جدا نیست شیعه است شهید تیغ در مشت بوده زرهش همیشه بی پشت شیعه چو علی امیر دارد هم بعثت و هم غدیر دارد «میثم» بنویس هست تا حق حق با علی و علی است با حق استاد سازگار عید مبعث مدح
ای زنده دلان وقت سرور آمده امشب از جانبِ حق جامِ طَهور آمده امشب تا جمله شویم عاشق و دلداده ی دلبر از غارِ حراء تحفه ی نور آمده امشب پیمانه به پیمانه زنَم جامِ الهی زیرا به جهان موسمِ شور آمده است عید است و جهان محوِ تماشایِ پیمبر بر جانِ جهان فیضِ حضور آمده امشب معشوقه نگیرد دل من غیرِ محمد چون علتِ زیباییِ حور آمده امشب ای عاشقِ دلداده ی احمد تو ز جا خیز با بعثت او نفخه ی صور آمده امشب تا بوسه بگیرد زِ دو دستانِ کریمش موسای کلیم از دلِ طور آمده امشب تا چشم بدوزد به جمالش به جلالش جبرئیلِ امین از رهِ دور آمده امشب یا رب مددی کن بسرایم شبی از عشق ای اهلِ جهان شامِ ظهور آمده امشب شاعر : سیروس بداغی عید مبعث مدح