eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.6هزار دنبال‌کننده
10 عکس
0 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
با عطر بهار زنده شد پیکر خاک از گرد و غبار، شد دل آینه پاک مشغول به دید و بازدیدند همه ای جان جهان! مَتیٰ تَرانا وَ نَراک
🔹بهار چیست؟🔹 چه ابرها که خسیس‌اند و دشت خشکیده‌ست و قرن‌هاست گلی در زمین نروییده‌ست چگونه بی‌تو بخندد شکوفه وقت سحر بساط خندۀ گل را غم تو برچیده‌ست چه شوربخت و غم‌انگیز و دربه‌در خورشید هزار و این همه مدت پی تو چرخیده‌ست مگر دروغ‌تر از سررسیدها هم هست؟ که گفته که یکِ یک، بی‌تو معنی‌اش عید است؟ لباس سبز به تن دارد و دلش سرد است بهار چیست؟ زمستان که سبز پوشیده‌ست
آه می‌کشم تو را با تمام انتظار پر شکوفه کن مرا، ای کرامت بهار در رهت به انتظار، صف به صف نشسته‌اند کاروانی از شهید، کاروانی از بهار... بر سرم نمی‌کشی دست مهر اگر، مَکش تشنۀ محبت‌اند لاله‌های داغدار دسته‌دسته گم شدند سهره‌های بی‌نشان تشنه‌تشنه سوختند، نخل‌های روزه‌دار می‌رسد بهار و من بی‌شکوفه‌ام هنوز آفتاب من بتاب، مهربان من ببار!
علیه‌السلام 🔹بهار خنده‌ات🔹 پلکی بزن مولا! که ایمان جان بگیرد تا در زمین بارانی از قرآن بگیرد ای مِهر عالم‌تابِ خوبی! جلوه‌گر شو تا عشق در روی زمین سامان بگیرد.. پلکی بزن تا غنچه‌ها شبنم بخندند باغ از بهارِ خندۀ گل، جان بگیرد پلکی بزن تا ریشه‌های شب بخشکد تا صبح صادق، عمر جاویدان بگیرد ایمان به فصل سرد؟! هرگز، تا تو هستی هرگز مبادا فصل یخبندان بگیرد از دیو و دد، مولا! ملولم، جلوه‌گر شو تا زندگی بوی خوش انسان بگیرد مولا! بهار خنده‌ات را منتشر کن تا فصل سرما در زمین پایان بگیرد
علیهاالسلام 🔹روزگاران غریبی🔹 در روزگاران غریبی، آشنا بودى تنها تو با قرآن ناطق هم‌صدا بودی هر شب كنار خانه با یعقوب چشمانت چشم انتظار یوسف غار حرا بودی آیات كوثر روی دامان تو نازل شد چون آیۀ تطهیر بودی، إنما بودی وقتی امین مكه را مردم رها كردند تنها امان جان ختم‌الانبیا بودی با عشق، با لبخند، با احساس، با اشكت بر جای زخم سنگباران‌ها دوا بودی... شعب ابی‌طالب كجا و طف كجا بانو ای كاش تو همراه زینب، كربلا بودی...
علیهاالسلام 🔹باغ ریحان🔹 ای به چشمت آسمانِ مهر، تا جان داشتی ابرهای رحمتت را نذر جانان داشتی وحی بی مهر تو هرگز بر زمین نازل نشد بارها پیک سلام از حیِّ سبحان داشتی پای آن کوه رسالت ایستادی روز و شب خم نیاوردی به ابرو بس‌که ایمان داشتی از محبت، از وفا، از صبر، از احسان و نور در دلت صد باغ گل، صد باغ ریحان داشتی در نمازی که تو بودی و علی بود و نبی آسمان را زیر بال خویش پنهان داشتی روح تو پر می‌گرفت آرام تا عرش برین گرچه خاطر از غم زهرا پریشان داشتی
علیهاالسلام 🔹برترین🔹 نه تنها مادرِ زهراست، ام‌المؤمنین هم هست زنی از مردها برتر، زنی مردآفرین هم هست نه تنها مادرِ زهراست در ظاهر، که در باطن خدیجه مادرِ مولا امیرالمؤمنین هم هست نه تنها اهل اسلام‌ است، در فضلش همین کافی که در بین مسلمانان خدیجه اولین هم هست فقط یاور برای حضرتِ ختم‌ِرسولان، نه که حتی یاورِ پیغمبرانِ پیش از این هم هست و او بر گردنِ اسلام گردنبند زیبایی‌ست و بر انگشترِ پیغمبرِ خاتم نگین هم هست خدیجه بعدِ زهرا برترین زن در سماوات است خدیجه بعدِ زهرا برترین زن در زمین هم هست و در راهِ خدا دارایی‌اش را داده و شاد است برای اینکه جانش را نداد اندوهگین هم هست زنانِ دیگری هم داشت پیغمبر ولی این زن نه تنها اولین زن بود بلکه برترین هم هست
علیهاالسلام 🔹رسم است خیلی زود...🔹 تقسیم کن یک بار دیگر آنچه داری را در سجدۀ خود شور این آیینه‌کاری را یک بار دیگر با همان دلواپسی بگذار بین یتیمان محمد دست یاری را بر خانۀ تو اولین بار آسمان بارید لبخندهای اولین صبح بهاری را از بخششت با ما ‌نصیبی هست بی‌پایان من دیده‌ام لطفی ‌که اندک می‌شماری را چیزی ندارم پیش‌کش، الا که با اخلاص، پای غم زهرا بریزم اشک جاری را با روضه‌ای که دوست داری، بین ابیاتم، روشن کن امشب آتش این سوگواری را تنها فقط بین شما رسم است خیلی زود مادر به دختر می‌سپارد خانه‌داری را زینب به مادر رفته یعنی خوب می‌فهمد درد یتیمی را، غمِ این زخم کاری را پس آستین را بُرد پیش چشم آن دختر شاید نبیند چوب را، لب‌های قاری را
علیهاالسلام 🔹هم‌نشين رحمةٌللعالمين🔹 گاه تنها يک نفر هم يار دين باشد بس است يک نفر بانوى سرشار از يقين باشد، بس است مال و ثروت -هرچه هم باشد- فداى راه دوست هم‌نشين رحمةٌللعالمين باشد بس است عالم از او روی برگردانَد او را بیم نیست در دل پیغمبر خود بهترین باشد بس است ديگران هم، همسر پيغمبرند اما فقط مادر زهرا که «أمّ المؤمنين» باشد بس است دخترش زهرا کجا و دختران اين و آن؟! حاصل عمرش اگر تنها همين باشد بس است دختر او مادرى کرده براى شيعيان مادرى مثل خديجه در زمين باشد بس است ما کجا و مدح او گفتن؟ معاذالله... نه نام ما تنها «گداى خوشه‌چين» باشد بس است واژه‌هاى گنگ و بى‌معنا چه مى‌فهمند از او؟ انتهاى شعر بايد نقطه‌چين باشد... بس است...
تو را می‌خواست تا در همسرانش بهترین باشی برای خاتمِ پیغمبری نقش نگین باشی خدایت انتخابت کرد تا ای مادر هستی برای چشمۀ کوثر، بهشتی در زمین باشی خدا هرشب برایت می‌فرستد تهنیت‌هایی که در تنهایی‌ات هم‌صحبت روح‌الامین باشی تو در اسلام و در ایمان و در عشق اولین بودی زنی مثل تو دیگر نیست، یعنی آخرین باشی برای طعنۀ کفار در اوج نداری‌ها تو باید پاسخ دندان‌شکن در آستین باشی تو از معروفِ تجاری ولی در شعب بیماری فداکار آنچنان بودی، وفادار اینچنین باشی علی تنها علی باید امیرالمؤمنین باشد و تنها تو سزاواری که ام‌المؤمنین باشی
علیهاالسلام 🔹ام المؤمنین🔹 بالاتر از بالایی و بالانشینی هرچند با ما خاکیان روی زمینی شایستۀ وصف زبان کردگاری نه درخور توصیف‌های این چنینی حُسن تو محض با پیمبر بودنت نیست قبل از مسلمان بودنت هم بهترینی انگشتر پیروزی دین خدا را تو با بهای جان و اموالت نگینی طرد تو از سمت قریشی‌های مکه باعث نشد یک لحظه هم از پا نِشینی نام تو از لب‌های پیغمبر نیفتاد در هر کجا همراه ختم المرسلینی «مثل فدک نام تو را هم غصب کردند تو بهترین مصداق اُم المؤمنینی» این روزهای آخر عمر خودت را هر روز با یک غصۀ تازه قرینی رخسارۀ تو رنگ رفتن را گرفته احساس تلخ لحظه‌های واپسینی در چشم‌هایت اشک حرف درد دارد انگار از یک قصّۀ دیگر غمینی دلواپس غم‌های بی‌پایان زهرا بعد از فراق رحمةٌ للعالمینی... ای کاش بودی تا در آغوشش بگیری وقتی که آنجا گفت: یا فضّه خذینی
علیهاالسلام 🔹سایۀ خورشید🔹 فخر من نزد عرب این بود دختر داشتم آیت من بود و در گهواره کوثر داشتم هرچه عالم فخر دارد نزد من یک ارزن است من زنی هستم که در خانه پیمبر داشتم روزهایم شب نمی‌شد چشم او تا باز بود سایۀ خورشید را همواره بر سر داشتم عاشق این مرد بودن معجزه لازم نداشت چشم‌هایش را از اول نیز باور داشتم راه‌های آسمان را از زبان همسرم مثل آواز پر جبریل از بر داشتم آیه‌ها تکرار او بودند و عمری بر لبم با طنین نام او قند مکرر داشتم چشم بر من دوخت در شعب ابی‌طالب گریست ناگهان یک آسمان در خود کبوتر داشتم جان خود را بر سر این عشق دادم عاقبت هدیه می‌دادم اگر صد جان دیگر داشتم