AUD-20211218-WA0086.opus
زمان:
حجم:
1.89M
بریز آب روان اسما ولی آهسته آهسته...
#حضرت_زهرا(س)
#تغسیل
بریز آب روان اسما، ولی آهسته آهسته
به جسم اطهر زهرا، ولی آهسته آهسته...
همه خواب و علی بیدار،سرش بنهاده بر دیوار
بگرید از فراق یار، ولی آهسته آهسته
حسن ای نورچشمانم! حسین ای راحت جانم!
بنالید ای عزیزانم، ولی آهسته آهسته
بیا ای دخترم زینب به پیش مادرت امشب
بخوان او را به تاب و تب،ولی آهسته آهسته
روم شبها سراغ او، به قبر بیچراغ او
کنم زاری ز داغ او، ولی آهسته آهسته.
#حاج_غلامرضا_سازگار
چهل حدیث در باره حضرت زهرا-س.pdf
حجم:
286.5K
چهل حدیث در باره حضرت زهرا-س.pdf
زبانحال حضرت علی (ع) بر بالین حضرت زهرا (س)
#سبک_صحرا_صحرا
حاج افشین بابک اردبیلی
امشب ای جان مرتضی
از این کاشانه مرو
ای مرغ پر شکسته ام
بنشین از لانه مرو
.
یار پهلو شکسته ام
مظلومه همسر من
آرام جان عاشقم
ای خسته دلبر من
.
زهرا مرو از بر من
تو بود و نبود منی
ای رونق گلشن من
تو یاس کبود منی
زهرا مرو مرو
.
#ترکی
گل کوسمه آشیانه دن
ای طاهانون مارالی
سن بو گیزلین مزاریده
یاتما یورقون یارالی
.
یوخدور میلیم بو ایوده من
درب و دیواره باخوم
ایندی سن سیز گیدوم نجه
قانلی مسماره باخوم
.
ای یاره لی دلبر اویان
هجرون منی درده سالوب
همسنگریم آچ گوزی
حیدر نجه گور قوجالوب...
#بابک_اردبیلی #سبک_صحرا_صحرا #فارسی #فارسی_ترکی #فاطمیه #فاطمیه_بابک_اردبیلی #فاطمیه_شهادت
#امام_علی(ع)
بر لشکــــر باطل ، علنــی لعنـــت
بــر منکــر حـَـــق علـــوی لعنـــت
تـا بـوده و تـا هست همین باشـد
بـر دشمـن مرتضـی علـی لعنـــت.
#سید_حسین_میرعمادی
https://eitaa.com/majmaolzakerinsalmanfarsi
رحم الله الماضین من علمائنا العاملین و حفظ الله الباقین منهم و جعلنا الله و ایاکم من السالکین و الحافظین لنهجهم بحق محمد و آله الطاهرین. (سلام الله علیهم اجمعین)
#مرحوم_آیة_الله_سید_رضی_شیرازی
https://eitaa.com/majmaolzakerinsalmanfarsi
#تغسیل_حضرت_زهرا(س)
آنشب که اشک ازدیده مهتا ب می ریخت
اسما بروی جسم زهرا آ ب می ر یخت
آنشب علی ازدردو غم نا لید تا صبح
چشم فلک ازغصه دور ناب می ر یخت
آنشب علی می دید باچشم پر از خون
از پهلوی زهرای او خو نا ب می ریخت
آنشب زمین و آسمان می سوخت ازدرد
بر دامن اشک ازصورت ارباب می ریخت
آنشب حسین فریاد می زد مادرم کو
زینب بدا مانش کهر بیتاب می ریخت
آنشب تمام کهکشانها غرق د ر آ ه
پیوسته مو لا کوهر نا یاب می ریخت
آنشب که جسم فاطمه تشییع می شد
خون جگر از دیده ا حباب می ریخت
آنشب که شد درخاک جسم اطهر او
اشک غریبی منبر و محراب می ریخت
آنشب پیمبر درجنان از هوش می رفت
خلد برین بر چهره دورناب می ریخت
شیدا اگر آن صحنه رامی دید از غم
خاک عزا بر سر برمهتاب می ر یخت.
#شیدا_نیشابوری