بگو به بلبل خوش خوان بخوان ترانه که دیگر
دمیده زهره ی زهرا رسیده یاس معطر
به وصف او چه توان گفت زان که لایتناهی ست
که مدح او که نتوان کرد غیر خالق اکبر
جلیله ای که دو عالم منور است به نورش
حمیده ای که بود پا به سر تجلی داور
دو چشم شور حسودان نخواست تا که ببیند
میان دست خدیجه نزول آیه ی کوثر
که اوست علت خلقت که اوست علت رحمت
که اوست فاطمه ، صدیقه ، اوست جان پیمبر
زمین به زیر قدومش نبود لایق و در خور
بهشت خاک قدومش شدست سر تا سر
چه بانویی که بود آینه تمامِ علی را
چه دختری که پدر را شده ست حضرت مادر
اگر نبود علی او نداشت مثل و مثالی
نبود در خور او کس به غیر حضرت حیدر
کریمه ای که کریمان عالمند اسیرش
ستوده ای که نباشد به او ز جاه برابر
عفیفه ای که به عفت چو او ندیده دو عالم
نجیبه ای که بود بر زنان ملیکه و سرور
نه آب های دو عالم ، به مهر او شده نامی
تمام عالم امکان به راه اوست مسخر
زنی که همچو حسن آورد کریم کریمان
زنی که مثل حسینش نزاده مادر دیگر
زنی که دامن او پرورانده زینب کبری
زنی که دامن مهرش شده ست عاطفه پرور
زنی که در همه عالم علی علی ست کلامش
زنی که گفت به عالم علی ست بر همه رهبر
که اوست حجت داور علی الحجج به دو عالم
که اوست جان نبی و که اوست از همه برتر
هر آن که هست محبش بگو عزیز جهان است
هر آن که دشمن او شد بگو به او هوالابتر
و کیست او که به راه امام خویش دهد جان
شهیده ای که شهادت به یمن اوست مطهر
دخیل رشته ی چادر نماز اوست دو دستم
مگر که شامل لطفش شوم میانه ی محشر.
#ناصر_شهریاری
#ولادت_حضرت_زهرا_س
در زمین آسمان نمیگنجد
قدرِ او در بیان نمیگنجد
شبِ میلاد حضرتِ زهرا
ذوقِ ما در لسان نمیگنجد
ذرهای از فضائلش بیشک
در دلِ واژگان نمیگنجد
سطحِ احساسش آن قدَر بالاست
بینِ شعر روان نمیگنجد
اینکه میگریم از سرِ شوق است
اشک در چشممان نمیگنجد
شرحِ حالِ ملازمانِ درش
در زمان، در مکان نمیگنجد
آنکه پیراهنش به سائل داد
در دلش دردِ نان نمیگنجد
منشأ خیر و مصدرِ حق است
قصدِ باطل در آن نمیگنجد
معنیِ عصمت است و مادرِ آب
مثل او در جهان نمیگنجد
هرکه سود از نگاه زهرا برد
در حسابش زیان نمیگنجد
#عادل_حسین_قربان
#ولادت_حضرت_زهرا_س
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا فاطمه ای منشاء خیر و برکات
مهر تو بود قبولی صوم و صلات
فرموده نبی خدا گناهش بخشد
هـر کس که برای تو فرستد صلوات.
#حبیب_الله_چایچیان
#ولادت_حضرت_زهرا_س
https://eitaa.com/majmaolzakerinsalmanfarsi
آن شب زمین مکه بر خود ناز می کرد
با ناز خود درهای رحمت باز می کرد
آن شب حرم سر تا قدم حق را هدف بود
گویای تکبیر بلال از هر طرف بود
آن شب شفق در باغ دل ها لاله می کاشت
آن را به عشق یار هجده ساله می کاشت
آن شب سحر سجاده ی دل باز می کرد
قامت به قد قامت، مودّت ساز می کرد
آن شب فلق شعر گل مهتاب می خواند
از بهر غم، شادی، حدیث خواب می خواند
آن شب سپیده جامه بر تن چاک می کرد
گرد ملال از روی احمد پاک می کرد
آن شب زمان چرخ و فلک را تاب می کرد
کلک قضا لوح قدر را آب می داد
آن شب زمین آبستن شور و شعف بود
غواص دل آماده ی صید صدف بود
آن شب منا شعر مبارک باد می خواند
زیبا سرود آن شب میلاد می خواند
آن شب خدیجه بود و درد بارداری
از بارداری بود کارش بی قراری
آن شب ز تنهایی روانش رنج می برد
رنج شکوفایی به پای گنج می برد
آن شب زنان مکه بر او پشت کردند
از او بریدند و نکوهش مشت کردند
آن شب درّ ناسفته ای، بحر کرم سفت
طفلی که بودش در رحم با او سخن گفت
آن شب میان آن دو اسراری مگو بود
وقت شکوفایی نخل آرزو بود
آن شب به مادر از بهشت و حور می گفت
از مرگ ظلمت در دیار نور می گفت
آن شب سحر آهنگ شادی ساز می کرد
در را برای صبح صادق باز می کرد
آن شب خدیجه بود و آه جانگدازش
لطف خدای مهربان و سوز و سازش
آن شب بهشتی بانوان امداد کردند
با یاری خود قلب او را شاد کردند
آن یک به دستش ساغری آکنده از مُل
آن یک برایش سندس و استبرق و گل
آن یک به پایش با ترنم لاله می ریخت
لبخند از لب در، دیار ناله می ریخت
آن یک برایش باده در پیمانه می کرد
آن یک پریشان گیسوانش شانه می کرد
مریم به گوشش آیه ی انجیل می خواند
آسیه بهرش داستان نیل می خواند
سارا برایش عود و عنبر دود می کرد
او را مهیا بهر یک مولود می کرد
ناگه خدا از راز هستی پرده برداشت
آهنگ فتح نور در شهر سحر داشت
تا مصطفی را ابتران ابتر نخوانند
شعر هجا در وصف پیغمبر نخوانند
ام القرا آیینه دار نور گردید
چشم کج اندیشان عالم کور گردید
کون و مکان را ذات حق زیب و فری داد
بر خاتم پیغمبرانش دختری داد
آن هم چه دختر نازنین و ناز پرور
دختر نه بلکه بر یتیم مکه، مادر
بالاتر از او بین زن ها دختری نیست
در امتحان همسری شد نمره اش بیست
هر تار مویش آیه ی حبل المتین است
بر حلقه ی انگشتر خاتم، نگین است
آمد به دنیا عصمت کبرای سرمد
ام الائمه فاطمه ام محمد
آمد به دنیا شاهکار کل خلقت
گنجینه ی شرم و حیا و کان عصمت
آمد به دنیا آن که نورش منجلی بود
معراج احمد بود و منهاج علی بود
آمد به دنیا آن که هستی هست مستش
از مستی هستی بشر شد پای بستش
گر او نبودی هستی عالم نبودی
مشهودی از آب و گل و آدم نبودی
گر او نبودی زندگی بی محتوا بود
در پرده ی ابهام آیات خدا بود
او رحمتی بر رحمه للعالمین است
او زینت آیات قرآن مبین است
بر جسم ختم الانبیا روح است زهرا
بر کشتی عدل علی نوح است زهرا
آئینه دار نهضت پیغمبر است او
بهر پدر دلسوزتر از مادر است او
مظهر خدا هست و خدا را اوست مظهر
ساقی علی هست و علی را اوست کوثر
شرمنده از نور جمالش آفتاب است
درس نخستین بر زنان حفظ حجاب است
لب های ختم الانبیا بوسید دستش
پیمانه ی صبر علی گردید مستش
از بس که داده ذات حق قدر و مقامش
قد قامت احمد بود از احترامش
بی فاطمه نام نبی معنا ندارد
فرقی علی با حضرت زهرا ندارد.
#ژولیده_نیشابوری
#ولادت_حضرت_زهرا_س
باز دل شکستهام، نوای دیگر آورد
پرده ی بهتری زند، سرود خوشتر آورد
لئالی کلام را ز طبع من برآورد
مگر ثنای فاطمه، دخت پیمبر آورد
که آگه از مقام او، کسی به جر اله نیست
نسیم درک و عقل را، در این حریم راه نیست
دایره ی وجود را، مرکز و محور آمده
محیط لطف و جود را، جوهر و گوهر آمده
ولیِّ ممکنات را، مَحرم و همسر آمده
رسول کائنات را، دختر و مادر آمده
چه دختری که هستیِ جهان بُوَد ز هست او
رسول حق به امر حق، بوسه زند به دست او
فاطمهای که عقلها، محو عبادتش بوَد
نقش به چهر دوستان، مُهر ارادتش بوَد
همسریِ علی نهایت سعادتش بوَد
لیله ی قدر اولیا، شام ولادتش بوَد
ثبت شد از ولادتش، بقای نسل احمدی
یافت بقا ز نسل او، شریعت محمدی
فاطمهای که ذات حق بر او سلام میکند
اَدای ذکر نام او، به احترام میکند
کسی که پیش پای او، پدر قیام میکند
بر در خانهاش سلامِ صبح و شام میکند
شرف ببین که خانهاش، بُرده سَبَق ز طور هم
حیا ببین که پوشد او، چهره ی خود ز کور، هم
فاطمه! ای تو بازگو فلسفه ی حیات را!
ساخته جِدّ و جَهد تو سفینةالنجات را
زنده نگاه داشتی، «و آتوا الزّکاة» را
«حیّ علیالفلاح» را، «حیّ علیالصلاة» را
مزرعه ی عفاف را، ز اشک آب دادهای
به بانوان ز شرم خود، درس حجاب دادهای
ای که خدای بی مثل، به کوثرت مثال زد
دَم از جلال و قدر تو، قادر ذوالجلال زد
نبی ز مُهر بَضعتی، به سینهات مدال زد
حلقه به باب خانهات، دست علی و آل زد
یافته است پرورش، خون خدا ز شیر تو
شیر خدا به مرتبت، نظیر تو بشیر تو
به حُسن تو که میکند جلوهگر آفتاب را
به اشک تو که بشکند قیمت دُرّ ناب را
به کوی تو که از دلم ربوده صبر و تاب را
عرض سلام کردم و، منتظرم جواب را
دریغ از جواب ما، به خاطر خدا مکن!
دست توسّل مرا، ز چادرت جدا مکن
فاطمه! ای ز لطف تو قعود ما قیام ما
دوستیات قبولی، صلوة ما صیام ما
نام تو و حسین تو، سرود ما کلام ما
نثار قبر مَخفیات، درود ما سلام ما
به یاد درد و داغها که بُد گواه صبر تو
هنوز گریه میکند علی کنار قبر تو
تویی که از وجود تو، مدح کند خدای تو
تویی که فیض وحی را تازه کند صدای تو
تویی که گفت مصطفی، جان پدر فدای تو
منم غلام و چاکر و سلاله و گدای تو
نام تو بر لبم بود مهر تو مذهبم بود
«مؤیدم» که بر درت چهار منصبم بود.
#استاد_سید_رضا_مؤید
#ولادت_حضرت_زهرا_س
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دوبیتی
هر دل پیِ دلستان خود می گردد
هر كس پیِ هم زبان خود می گردد
روزی كه كند پدر فرار از پسرش
زهرا پی دوستان خود می گردد.
#استاد_سید_رضا_مؤید
#ولادت_حضرت_زهرا_س
https://eitaa.com/majmaolzakerinsalmanfarsi