#دوبیتی
ای صورت قرص ماهت آیینه ی من
دشمن چو گرفت در دلش کینه ی من
یک تیر سه شعبه رفت در حنجر تو
یک تیر سه شعبه رفت در سینه ی من.
#محمد_حسین_مهدی_پناه
#حضرت_علی_اصغر_ع_بستن_آب
https://eitaa.com/majmaolzakerinsalmanfarsi
(حضرت علی اصغر ع)
شد اصغر شیرین زبان،مقتول ظلم دشمنان
شهید شد در دست باب،در راه خلاق جهان
تیر سه شعبه حرمله،او را به جای شیر داد
بر روی بابا خنده زد،وان گاه راحت داد جان
آن آخرین یار پدر،شش ماهه سرباز حسین
چون مرغ بسمل بال زد،پر زد سوی باغ جنان
آن بلبل شیرین سخن،بر دوش بابا شد شهید
باب الحوائج گشت و شد،مشکل گشای دوستان
بین شهیدان پیکرش،نبود ولی رأسش بود
اندر مسیر راه شام،بر روی نی با همرهان
ای بلبل ناز حسین،شش ماهه سرباز حسین
حل کن تو مشکل های ما،حق امیر مؤمنان
با دست های کوچکت،دست مقدم را بگیر
ای اصغر ای نور دل،شاهنشه تشنه لبان.
زمینه:این فاطمه خیر النساست،او را میازار ای زمین
#حسین_مقدم
#حضرت_علی_اصغر_ع_بستن_آب
(حضرت علی اصغر ع)
سبط پیغمبرم،حجت کبریا
زاده ی حیدرم،پور خیر النسا
اصغرم تشنه است،اصغرم تشنه است
کودکم کرده غش،دارد او العطش
در فغان مادرش،بس کنید این جفا
اصغرم تشنه است،اصغرم تشنه است
نامه ها داده اید،دعوتم کرده اید
تا شوم میهمان،در دیار شما
اصغرم تشنه است،اصغرم تشنه است
بین دو نهر آب،تشنه لب میهمان
نبود در جهان،این ستم ها روا
اصغرم تشنه است،اصغرم تشنه است
ای خدا بگذر از،دوستان حسین
حرمت حیدر و،خاتم الانبیا
اصغرم تشنه است،اصغرم تشنه است.
زمینه:همه جا کربلاست،همه جا نینواست
#حسین_مقدم
#حضرت_علی_اصغر_ع_بستن_آب
#دودمه
تشنه بودى اصغرم شرمنده ات شد مادرت
من به قربان سرت
بوسه گاه نيزه خواهد شد از اين پس حنجرت
من به قربان سرت
مى روى ميدان و اين گهواره زجرم مى دهد
از افق خون می چکد
پس رجزخوانى بكن با «يا على حيدر مدد»
از افق خون می چکد
رفته اى بر روى نى ها بعد از اين راحت بخواب
طفل دلبند رباب
اى امان از قحط شير و اى امان از قحط آب
طفل دلبند رباب
نام مولا روى او بوده ست و يك پا حيدر است
اين على اصغر است
شيرخوار من براى خود على اكبر است
اين على اصغر است
تا بگيرد حق باباى خودش را مى رود
سوى زهرا مى رود
او به خوابى گرم در آغوش بابا مى رود
سوى زهرا مى رود
لشگری در پیش رویت هست و تنها می روی
ای علی اصغرم
گوئیا داری به استقبال زهرا می روی
ای علی اصغرم
دردها را حضرتِ ششماهه درمان میکند
مرحبا طفل رباب
زائران را اربعین سوی تو مهمان میکند
مرحبا طفل رباب
تو غریبی جای من دیگر در این گهواره نیست
ای به قربانت پدر
من نمی خواهم گلویی را که پاره پاره نیست
ای به قربانت پدر
طفل شش ماهه ولی حیدر کراری تو
آبرو داری تو
بی زره آمده ای بس که جگر داری تو
آبرو داری تو
پیش چشمان ترم دیگر مزن هی دست و پا
جان خود کردی فدا
ای پسر گم کرده بابا راه خود تا خیمه را
جان خود کردی فدا
ای تیر سه شعبه هدفت طفل رباب است
خطا کن که ثواب است
ای تیر حیا کن پسرم تشنه آب است
خطا کن که ثواب است
نوه ی آخر شاهنشه خیبر شکنم
یل شش ماهه منم
مادرم بسته دو دستم که قیامت نکنم
یل شش ماهه منم
قحطی آب است و می آید صدای العطش
وای بر حال رباب
کودکی شش ماهه در آغوش عمه کرده غش
وای بر حال رباب
بر گلویت خوانده لبهایم زیارت نامه ها
یا علی اصغر مدد
از نخ قنداقه ات حاجت روا علامه ها
یا علی اصغر مدد
گلوی نازک او شد هدف تیر جفا
یا اباصالح بیا
آب از تیر بنوشید و ز غم گشت رها
یا اباصالح بیا
طفل شش ماهه روی دست حسین بی تاب است
دل غمین ارباب است
اصغرش تشنه لب و دشمن او سیراب است
دل غمین ارباب است
به روی آل علی آب روان را بستند
تشنه لب آل الله
حرمت عترت اطهار ز کین بشکستند
تشنه لب آل الله
آمده جلوه کند حیدر در گهواره
غرق خون شهزاده
عرش را ریخت بهم خون گلوی پاره
غرق خون شهزاده
در خیام علوی آب روان نایاب است
دل غمین ارباب است
شیرخواره علی اصغر ز عطش بی تاب است
دل غمین ارباب است
از غم ناله ی اصغر شده بی تاب رباب
رفته شش ماهه ز تاب
دل او پر شرر از تشنگی و دیده پر آب
رفته شش ماهه ز تاب
خیمه های کربلا در حسرت یک جرعه آب
وای از حال رباب
با سه شعبه می رود دردانه ی مولا به خواب
وای از حال رباب
بی سرم اما قیامت را قیامت می کنم
روی دست مادرم
گریه کن ها را خودم فردا شفاعت می کنم
روی دست مادرم
گرچه شش ماهه ولی فرمانده میدان می رود
جان جانان می رود
دست بابا رحل و اصغر مثل قرآن می رود
جان جانان می رود
خنده بر روی پدر زد یعنی ای مولای من
غم مخور بابای من
می شود آغوش زهرا بعد از این مأوای من
غم مخور بابای من
کودکم اما علمدارِ حریمِ دلبرم
من علیِ اصغرم
شافعِ سینه زنانِ کربلا در محشرم
من علیِ اصغرم
کودکِ شش ماهه در میدان شدی یارِ حسین
اِی علمدارِ حسین
مثلِ سقّایی! گِره وا کردی از کارِ حسین
اِی علمدارِ حسین
تیرِ سه پَرِ حرمله شد قاتلِ مادر
لای لای علی اصغر
بر دستِ پدر غنچه ی خشکم شده پَرپَر
لای لای علی اصغر
نام مولا روىِ او بوده ست و يك پا حيدر است
اين علىِ اصغر است
شيرخوارِ من براى خود علىِ اكبر است
اين علىِ اصغر است
حرمله کرده تمام آرزوهایم خراب
بی پسر گشته رباب
گو چگونه من دهم بر مادر اصغر جواب
بی پسر گشته رباب
چشم همه بر دست شما در صف محشر
مدد یا علی اصغر
آقای قیامت بشوی با تن بی سر
مدد یا علی اصغر.
#حضرت_علی_اصغر_ع_بستن_آب
(حضرت علی اصغر ع)
ز بس که غم بود در دل،دوباره من به شور و شینم
کنم گریه زنم ناله،به یاد ماتم حسینم
از دیده اشک غم ببارم
به یاد طفل شیرخوارم
به یاد اصغر تو من چون شمع آبم
گریان خجلت تو و اشک ربابم
لای لای علی لای لای علی لای لای علی جان۲
دوباره ای حسین جانم،افتاده ام به یاد اصغر
به روی دست تان آقا،شد کودک تو پاره حنجر
دشمن ستاده رو به رویش
زد تیر کینه بر گلویش
درد عطش با تیر دشمن گشته چاره
گلوی نازک علی شد پاره پاره
لای لای علی لای لای علی لای لای علی جان۲
بمیرم دشمن او با،تیر سه شعبه غنچه اش چید
به وقت جان سپردن بر،روی پدر این طفل خندید
قنداقه اش شد غرق در خون
حسین زهرا گشته دلخون
با ناله و سوز جگر با دیده ی تر
گوید حسین جانم فدایت علی اصغر
لای لای علی لای لای علی لای لای علی جان۲
به روی دست بابایش،با تیر کین اصغر به خواب است
حسین خجلت زده زین غم،از روی مادرش رباب است
کار علی اصغر تمام است
قبر علی پشت خیام است
از حنجر و قنداقه ی او خون چکیده
در وقت دفن پیکرش مادر رسیده
لای لای علی لای لای علی لای لای علی جان۲
#رضا_یعقوبیان
#حضرت_علی_اصغر_ع_بستن_آب
(حضرت علی اصغر ع)
مادر تو علی جان،در خیمه بی قرار است
از بهر دیدن تو،مادر در انتظار است
لای لای علی اصغر۲
دشمن بی مروت،نشسته رو به رویت
تیرش نشانه رفته،بر حنجر و گلویت
لای لای علی اصغر۲
بابا به روی دستم،یک لحظه خنده کردی
با خنده ات پدر را،کشتی و زنده کردی
لای لای علی اصغر۲
حرمله با سه شعبه،بریده حنجر تو
شرمنده ام علی جان،از روی مادر تو
لای لای علی اصغر۲
ای نور چشم بابا،شرمنده ی تو هستم
جان داده ای علی جان،با تیر روی دستم
لای لای علی اصغر۲
ای طفل شیرخواره،تشنگی گشته چاره
به دست دشمن دون،شد حنجر تو پاره
لای لای علی اصغر۲
غم در درون سینه،داغ تو کرده افزون
دیدم به روی دستم،قنداقه ی پر از خون
لای لای علی اصغر۲
رنگ از رخم پریده،قامت من خمیده
از داغ تو علی جان،ریزم سرشک دیده
لای لای علی اصغر۲
فدای گریه هایت،ای کودک صغیرم
خم گشته قامت من،داغ تو کرده پیرم
لای لای علی اصغر۲
از حنجر بریده،بابا بده جوابم
ای تشنه لب شهیدم،شرمنده از ربابم
لای لای علی اصغر۲
قنداقه ی پر از خون،برده توان و تابم
هر لحظه ای به یاد،سوز دل ربابم
لای لای علی اصغر۲
شش ماهه شیرخواره،حاجی کربلایی
در راه دین و قرآن،گشتی علی فدایی
لای لای علی اصغر۲
#رضا_یعقوبیان
#حضرت_علی_اصغر_ع_بستن_آب
(حضرت علی اصغر ع)
شب هفتم شب عطش افتاده ام یاد اصغر
یاد شش ماهه ی حسین غنچه گل یاس پرپر
غنچه ی شش ماهه پرپر مولانا یا علی اصغر
مولانا یا علی اصغر۲
دل ها بسوزد بر علی آخرین سرباز حسین
گرچه کودک اما بود کودک جانباز حسین
جان دادی بر دست پدر مولانا یا علی اصغر
مولانا یا علی اصغر۲
جانم فدای لب های خشک تو یا علی اصغر
بر کشتی نجات بابایت حسین تویی لنگر
بر سینه ی بابا زیور مولانا یا علی اصغر
مولانا یا علی اصغر۲
خون گریه می کرد از برای تشنگی تو رباب
برده پدر تو را سوی میدان که تا گردی سیراب
در خیمه گریان شد مادر مولانا یا علی اصغر
مولانا یا علی اصغر۲
بر روی دستان پدر رفتی سوی میدان علی
در پیش چشم دشمنان داده ای تو جولان علی
تابیدی چون ماه انور مولانا یا علی اصغر
مولانا یا علی اصغر۲
تو بر دست بابا حرمله نشسته رو به رویت
با تیر سه شعبه زده دشمن دین بر گلویت
شد بریده از کین حنجر مولانا یا علی اصغر
مولانا یا علی اصغر۲
حنجر تو بریده شد قنداقه ات پر خون شده
مادر غمدیده ی تو در خیمه ها دلخون شده
داغت زد بر جگر آذر مولانا یا علی اصغر
مولانا یا علی اصغر۲
#رضا_یعقوبیان
#حضرت_علی_اصغر_ع_بستن_آب
(حضرت علی اصغر ع)
گل باغ دین و علی اصغرم
ز ظلم و ز کینه چو گل پرپرم
چنان آفتابم
عزیز ربابم
پدرجان حسین۲
به دست پدر رفته میدان عشق
به میدان غم داده جولان عشق
منم همچو کوکب
فدایی مکتب
پدرجان حسین۲
بود دشمن بی حیا رو به رو
به تیر سه شعبه بزد بر گلو
مرا چیده گلچین
پدر گشته غمگین
پدرجان حسین۲
روی دست او دست و پا می زنم
پدر را به خنده صدا می زنم
شدم کربلایی
بگشتم فدایی
پدرجان حسین۲
روی دست بابا فتادم ز پا
کند مادرم گریه ی بی صدا
گل کربلایم
شهید ولایم
پدرجان حسین۲
دل عمه زینب ز غم شد کباب
به خیمه ستاده کنار رباب
گل بی قرینه
بگرید سکینه
پدرجان حسین۲
شده پاره با تیر کین حنجرم
گرفته به گریه پدر در برم
نیاید صدایم
بگرید برایم
پدرجان حسین۲
شده غرق در خون عذارم پدر
بود پشت خیمه مزارم پدر
علی نور عینم
فدای حسینم
پدرجان حسین۲
#رضا_یعقوبیان
#حضرت_علی_اصغر_ع_بستن_آب
(حضرت علی اصغر ع)
ای نازنین طفل رباب،ای کودک اطهر
جانم علی اصغر
هستی گل فاطمه و،از نسل پیغمبر
جانم علی اصغر
ای کودک دردانه ام،آورده ام میدان
تا که دهی جولان
گرفته ام قنداقه ات،چون جان خود در بر
جانم علی اصغر
ای آخرین سرباز من،ای همه هست من
بر روی دست من
با تیر کین حرمله،چون گل شدی پرپر
جانم علی اصغر
ای کودک شیرین زبان،عطش شده چاره
شد حنجرت پاره
با تیر کین زد بر گلو،آن دشمن کافر
جانم علی اصغر
ای کودک بی شیر من،جان دادی ای هستم
بابا روی دستم
شد قتلگاهت شانه ام،شد کربلا محشر
جانم علی اصغر
ای کودک جانباز من،از داغ تو سوزم
شعله برافروزم
منتظر از بهر تواند،اهل حرم یکسر
جانم علی اصغر
از داغ تو بابا ببین،ذکرم شده یا رب
جانم بود بر لب
آمده بیرون از حرم،عمه ی غمپرور
جانم علی اصغر
قنداقه ی پر خون تو،بر روی دست دارم
بر تو عزادارم
در وقت تشییعت علی،گریان شده مادر
جانم علی اصغر.
#رضا_یعقوبیان
#حضرت_علی_اصغر_ع_بستن_آب
(حضرت علی اصغر ع)
گر علی اصغرم،چون علی اکبرم
عاشقان عاشقان،در کرم محشرم
من علی اصغرم۲
هستی زینبین،بر رباب نور عین
هستم ای عاشقان،گل باغ حسین
من علی اصغرم۲
بس که غم دیده ام،جان من بر لب است
در کنار رباب،خونجگر زینب است
من علی اصغرم۲
من علی اصغرم،همه هست حسین
سوی میدان روم،روی دست حسین
من علی اصغرم۲
گرچه من کودکم،شیر دشت بلا
همره نور حق،آمدم کربلا
من علی اصغرم۲
دشمن بی حیا،آمده رو به رو
زده از راه دور،تیر کین بر گلو
من علی اصغرم۲
من علی اصغرم،غنچه ی پرپرم
روی دست پدر،پاره شد حنجرم
من علی اصغرم۲
#رضا_یعقوبیان
#حضرت_علی_اصغر_ع_بستن_آب
باغبان گل فروشم عطر ناب آورده ام
یک چمن گل دارم و باخود گلاب آورده ام
تا که گلزار جهان را باز عطر آگین کنم
غنچه ای زیبا زحُسن انتخاب آورده ام
موج هل من ناصرم پیچید واو لبیک گفت
آخرین سرباز خودرا در رکاب آورده ام
غربت پور علی را تا ملائک بنگرند
یادگار دیگری از بوتراب آورده ام
ناطق قرآنم وقرآن گواهی می دهد
سوره ی نوری به همره زین کتاب آورده ام
چهره ی خورشیدیش روشن ترین صبح من است
شب پرستان روی دستم آفتاب آورده ام
باغ ما سیراب از سرچشمه ی فیض خداست
کس نپندارد گلم رابهر آب آورده ام
تا نماند هیچ عذری ازبرای هیچ کس
همرهم سرفصلی از فصل الخطاب آورده ام
شاهد پیروزی این انقلاب سرخ اوست
پرچم سبزی برای انقلاب آورده ام
تاب ماندن نیست دیگر درگل بی تاب من
عرشیان را ازغمش درپیچ وتاب آورده ام
آسمان درهای خود راباز کن باردگر
روی دستم غنچه ای ازخون خضاب آورده ام
ای «وفایی» تا غروبی را نبیند کربلا
قرص ماهی درکنار آفتاب آورده ام.
#سیدهاشم_وفایی
#حضرت_علی_اصغر_ع_بستن_آب
#دوبیتی
ای صورت قرص ماهت آیینه ی من
دشمن چو گرفت در دلش کینه ی من
یک تیر سه شعبه رفت در حنجر تو
یک تیر سه شعبه رفت در سینه ی من.
#محمدحسین_مهدی_پناه
#حضرت_علی_اصغر_ع_بستن_آب