#زبانحال حضرت زهرا (س) با امیرالمومنین (ع)
#حاج غلامرضا سازگار
امام بی یاور علی خداحافظ
از همه تنهاتر علی خداحافظ
علی حلالم کن
گریه به حالم کن
نمانده جز اشکم نمانده جز آهم
گریه کن ای مولا به عمر کوتاهم
علی حلالم کن
گریه به حالم کن
غریب نخلستان خدانگهدارت
به لب رسیده جان خدانگهدارت
علی حلالم کن
گریه به حالم کن
اگر چه یا مولا به کس نمی گویم
تو خود گواهی از کبودی رویم
علی حلالم کن
گریه به حالم کن
مدینه بی زهرا همه بود قبرت
الهی ای مولا خدا دهد صبرت
علی حلالم کن
گریه به حالم کن
کلام حق هدیه به روح پاکم کن
شبانه غسلم ده شبانه خاکم کن
علی حلالم کن
گریه به حالم کن
مانده برای من مخفی و سربسته
بازوی مجروح و پهلوی بشکسته
علی حلالم کن
گریه به حالم کن.
#زبانحال اطفال سید الشهدا (ع) در آغاز اسارت
ما را نمانده است دگر وقت گفتگو
تا درد خویش با تو بگوییم مو به مو
از خار، گرچه گِرد حرم پاک کرده ای
تا شام و کوفه راه درازی است پیش رو...
خون، گوشواره ها زده بر گوشهایمان
صد بغض مانده جای گلوبند در گلو
تنها گذاشتیم تنت را و می رویم
اما سر تو همسفر ماست کو به کو
بی تاب نیستیم...خداحافظت پدر!
بی آب نیستیم ...خداحافظت عمو!
#امام_حسین علیه السلام
#محمد_مهدی_سیار
#سعید_آبیاری
#نوحه_وداع
ای کرده ترک جان و سر
آهسته تر، آهسته تر
وی سوی جانان رهسپر
آهسته تر، آهسته تر
حسین من، حسین من
ضیاء هر دو عین من (2)
--
آهسته رو تا هنجرت
بوسم بجای مادرت
ای بر تو زهرا نوحه گر
آهسته تر، آهسته تر
حسین من، حسین من
ضیاء هر دو عین من (2)
--
مَهلاً به جان فاطمه
کز رفتنت در علقمه
عباس را سازم خبر
آهسته تر، آهسته تر
حسین من، حسین من
آهسته تر، آهسته تر...
#سعید_آبیاری
#زبانحال
تند از چه می رانی فرس
زینب ندارد جز تو کس
از بس که گفتم یا حسین
افتادم آخر از نفس
جانم حسین، جانم حسین 2
دیگر زجان سیرم حسین
داغت کند پیرم حسین
رفتی بدان ای همسفر
من بی تو می میرم حسین
جانم حسین، جانم حسین 2
ای روح و ریحانم حسین
آرامش جانم حسین
ای نور چشمان همه
افتاده ام از زمزمه
از بس که سیلی خورده ام
هستم شبیه فاطمه
جانم حسین، جانم حسین 2
🔹تعریف#زبانحال
زبان حال، قولی فرضی و خیالی است که شاعر یا نویسنده، مافیالضمیر و حال شخصی را وصف کند و سخنی را که آن شخص نگفته به او نسبت دهد با تکیه بر این اصل که اگر میگفت ممکن بود چنین بگوید. (ص۵۵)
بنابراین زبان حال، نوعی مُحاکات و بیان تقلیدگونه از شخص است.(ص۳۵)
به بیان دیگر، نوعی سخن نیابتی است، یعنی به نمایندگی از جانب کسی سخن گفتن. واضح است که کسی حق دارد سخنی را به کسی نسبت دهد که افکار، احساسات، سیره، نیت و حرف دل او را بشناسد و بتواند حدس بزند فرد مذکور در موقعیتهای مختلف چه رفتاری دارد، چه سخنی میگوید و چه واکنشی نشان میدهد.
همواره افراد فرهیخته و صاحب فکر، در نقل قول از دیگری احتیاط و امانتداری میکنند و از نقل زبان حال و انتساب سخن به او بهشدت پرهیز دارند و بر این باورند هیچکسی وکالت ندارد از جانب دیگری سخن بگوید مگر بر حسب اقتضائاتی که تعریف میشود.
حال، سخن و پرسش مهم این است که چه کسانی میتوانند به نیابت از ائمه اطهار، در قالبِ زبان حال سخن بگویند و نمایانگر افکار ایشان باشند؟
میتوان استنباط داشت و قاطعانه گفت: بیان زبان حال ائمه اطهار، رفتاری ظریف و خطیر است و شئون آن را باید شناخت و باید به آن توجه داشت.
لازم به ذکر است که یکی از امور مهم در عرصه ادب و هنر ولایی شناخت زبان حال و خطوط قرمز آن است و نیز آسیبشناسی و لغزشگاههای آن. زبان حال، تیغی است دو دم که اگر شاعر و مداح و نویسنده نثر ولایی، به ظرایف و حقیقت آن آگاه نباشند، قطعاً به فرهنگ توسل و عزاداری آسیبهای جدی وارد خواهند ساخت.
بیگمان نمونههای فراوانی از زبان حالهای نادرست، غیرقابل دفاع و یا شبههبرانگیز وجود دارد و لازم است از عرصه ادب و هنر ولایی زدوده شود. در ادامه به نمونههایی از این ابیات اشاره میشود:
حسینم این همه بر سینه آذرم نزنید
نمک به زخم دل دردپرورم نزنید
در این مدینه همین جا سر مرا ببُرید(!)
غلاف تیغ به بازوی مادرم نزنید
و:
خزان رسید و به گلزار من شرار انداخت
رسید هیزم و آتش به شاخسار انداخت
دری که ساختم آخر به من خیانت کرد(!)
گرفت آتش و خود را به روی یار انداخت
و:
برای علی بی تو بد میشود(!)
بدون تو غم بیعدد میشود
نرو که غرورم لگد میشود(!)
و این سقف، سنگ لحد میشود
تو باید غمم را بدانی بمان
چرا اشک را آبرو میکنی
چرا چادرت را رفو میکنی(!)
چرا استخوان در گلو میکنی؟(!)
چرا مرگ را آرزو میکنی
چه کم دارد این زندگانی بمان(!)
🔸دلایل شیوع برخی زبان حالهای ناشایست
۱. کمسوادی و فقدان روحیّۀ مطالعه و تحقیق در میان برخی زبان حال سرایان، شاعران و ذاکران.
۲. تلاش به منظور نوآوری در روضهخوانی (مصیبتآفرینی) بدون شناخت مرزها و خطوط قرمز آن.
۳. ذوق قصّهپردازی و اسطورهآفرینی شاعران و ذاکران.
۴. تبدیل شدن گریستن و گریاندن به هدف اصلی.
هریک از این موارد به سهم خود به فرهنگ توسل و مرثیهخوانی، آسیب وارد میکند و در نهایت به «تحریف» میانجامد. (ص۳۵۹)
🔹تفاوت زبان حال با زبان قال
زبان قال در اصطلاح، همان «قول واقعی» شخص است که یا مستقیماً از دهان او شنیده شود و یا آنان که مستقیماً از دهان او شنیدهاند نقل نمایند، یا در کتابی شنیدههای مستقیم خود را ثبت کرده باشند.
در صورتی که زبان حال «قول غیرواقعی» است. زبان حال، در واقع محاکات و تقلیدی است از زبان قال، زیرا به طور کلّی هنرِ محاکات، در گرتهبرداری و برداشت از طبیعت اصیل و اصل طبیعت است.
پس، زبان حال، قولی مجازی، فرضی و خیالی است؛ امّا زبان قال، واقعی.(ص۳۵)
نمونه زبان قال:
فرمود کور وارد محشر نمیشود
هرکس که در عزای حسن گریه میکند.
و:
گویم ز امام صادق این طرفه حدیث
تا شیعۀ او به لوح دل بنگارد
فرمود که بر شفاعت ما نرسد
هر کس که نماز را سبک بشمارد.
📗 #آینه_بیغبار (دفتر دوم)
✍🏻 #سیدمهدی_حسینی_رکنآبادی