eitaa logo
مجمع‌الذاکرین‌سلمان‌فارسی
253 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
735 ویدیو
308 فایل
*نه‌ هر کس‌ شد‌ مسلمان‌ می‌توان‌ گفتش‌ که‌ سلمان شد‌ که‌ اول‌ بایدش‌ سلمان شد و‌ آنگه‌ مسلمان‌ شد.* «مجمع‌الذاکرین‌سلمان‌فارسی» ‌درمنطقه‌مرکزی‌تهران‌دائرشده‌وباهدایت‌ خادم الشریعه شیخ محمدحسین شکروی ودیگراساتیدانجام‌وظیفه‌می‌کند.
مشاهده در ایتا
دانلود
روشنگر راه عشق یعنی عباس سردار سپاه عشق یعنی عباس آنجای که آفتاب عشق ست حسین پیداست که ماه عشق یعنی عباس. https://eitaa.com/majmaolzakerinsalmanfarsi
عباس که در عشق، دلی یکدله داشت در دشت جهاد، پرچم قافله داشت یک روز پس از برادر آمد به جهان یعنی ز حسین یک قدم فاصله داشت. https://eitaa.com/majmaolzakerinsalmanfarsi
ازدل حجره‌ی تاریک که بسته ست درش می رسدناله ای و دل شده خون از اثرش چیست؟این ناله ی سوزنده وازسینه‌ی کیست؟ صاحب ناله مگر سوخته پا تا به سرش این فروغ دل زهراست که خون‌ست دلش این جگرگوشه‌ی موساست که سوزدجگرش این جواداست که ازتشنگی و سوزش زهر جان سوزان بود و ناله ی جانسوز ترش خانه اش قتلگه و همسر او قاتل اوست بارالها تو گواهی که چه آمد به سرش همسر مرد برایش پر و بال است ولی همسر سنگدل او بشکسته است پرش آتش زهر چنان کرده به جانش تأثیر که کند هر نفس سوخته اش تشنه ترش شهر بغداد بود شاهد مظلوم دگر پسری را که دهد جان ز ستم چون پدرش کاش می بود غریب الغربا در آنجا تا زمانی نگرد غربت تنها پسرش.
سلام ما به بقیع و بُقاع ویرانش بر آن حریم که باشد ملک نگهبانش سلام ما به بقیع، آن تجسّم غربت گـواه بر سخنـم تربـت امـامـانش بقیع قبله ی قدس چهار معصوم است چـهار نور خدا مـی دمد ز دامـانش یکی ست حضرت باقر از آن چهار امام که داغ او زده آتش به قلب یارانش شهید شد ز جفای هشام آن مولا زِزهرِ تعبیه درزین که آب شد جانش غریب اوست که در موسم زیارت حج مدینه وآنهمه زائر که هست مهمانش شـب شهادت او یـک نفر نمـی ماند که اشک غم بفشاند به قبر ویرانش دری که سجده گه قدسیان بود خاکش به زائرش ندهـد اذن بوسـه دربــانش.
ماجراي كربلا، شرح بلاي زينب است عصر عاشورا، شروع كربلاي زينب است شرح صدرش در نمي‌آيد به فهمِ اهلِ دل صبر زينب، آيت صبر خداي زينب است رو«الَم نَشرَح لَك صَدرَك»بخوان كاين آيه را عشق گفتا بعد پيغمبر،ثناي زينب است باغبان گلشن سرخ ولايت، اشك اوست حافظ خون شهيدان،گريه‌هاي زينب است پرچم سرخي كه عاشورابه خاك وخون فتاد بر سر پا، باز با صبر و رضاي زينب است كوفه و روز اسيري ديدن زينب، دريغ! چون در و ديوار كوفه، آشناي زينب است بهر اثبات ولايت رفت بايد هر كجا ورنه كاخ ظلم وبزم مي،چه جاي زينب است؟ ني همين درشام وكوفه بلكه اندركوي عشق هر كجا پا مي‌گذاري، جاي پاي زينب است كودكي زآن كاروان افتاد از محمل به خاك شب كناربسترش،زهرا به جاي زينب است خطبه‌ي او افتخار ملّت اسلام شد بانگ«اَلاسلام يَعلوا»،در نداي زينب است پرچمش سرهاي هفتادو دوتن برنيزه‌هاست اي دريغا! در كف دشمن، لواي زينب است اي«مؤيّد»! ما كجا و مدح آن شورآفرين؟ آل عصمت راسخن،در اعتلاي زينب است.
هرکس که حسینی ست فقیرش مشمار در رتبه کبیرست صغیرش مشمار عنوان گدایی درش آقایی‌ست آقاست گدای او حقیرش مشمار. https://eitaa.com/majmaolzakerinsalmanfarsi
بر سر کوی تو با راز و نیاز به نیاز آمده‏ ام ای همه ناز بارها گفته و می‌گویم باز یا حسین بن علی ادرکنی ز جهانم غم عشق تو بس ست بی‌رضایت دو جهانم قفس ست این بیان ست مرا تا نفس ست یا حسین بن علی ادرکنی خون شد از غم دل زارم چه کنم گره افتاده به کارم چه کنم سوی تو روی نیارم چه کنم یا حسین بن علی ادرکنی آمدم بر در تو راهم ده چشم بینا‌، دل آگاهم ده شرف خدمت درگاهم ده یا حسین بن علی ادرکنی ای عطای تو خطاپوش،‌ مرا حلقه‌ء عشق تو در گوش، مرا مکن از مهر فراموش مرا یا حسین بن علی ادرکنی از تو آئین صفا می‌خواهم سر خط عفو خطا می‌خواهم رخصت کرببلا می‌خواهم یا حسین بن علی ادرکنی.
به کربلای تو یک کاروان دل آوردم امانتی که تو دادی به منزل آوردم هزار بار به دریای غم فرو رفتم که چند دُرّ یتیمت به ساحل آوردم کبوتران حرم را، ز چنگ صیادان نجات داده و چون مرغ بسمل آوردم به جز رقیه که از پا فتاد پشت سرت تمام اهل حرم را به منزل آوردم شبی به محفل ویرانه‌ها، سرت شد شمع حدیث‌ها من از آن شمع و محفل آوردم اگر به سلسله بستند بازوی ما را حیات خصم تو را در سلاسل آوردم نظر به جسم کبودم فکن که دریابی تنی رها شده از چنگ قاتل آوردم...
یا فاطمه ای منشاء خیر و برکات مهر تـو بود قـبولی صوم و صلات فـرموده نبـی خـدا گناهش بـخشد هـر کس کـه بـرای تـو فرستد صلوات. https://eitaa.com/majmaolzakerinsalmanfarsi
(س) ای باخبر ز درد و غم بی‌شمار من! برخیز و باش، فاطمه جان، غمگسار من رفتی ز دیدۀ من و، از دل نمی‌روی حس می‌کنم همیشه تویی در کنار من شیرینی حیات من، ای بَضعَةُ الرّسول! تلخ‌ست با غمت همه لیل و نهار من خیری پس از تو نیست در این زندگیّ و، من گریَم از این‌که طول کشد روزگار من مردم ز گریه، غصّۀ خود حل کنند، لیک افتد ز گریه، غصّۀ دیگر به کار من خواهم ز کودکان تو پنهان گریستن اما غمت ربوده ز کف اختیار من این روزها ز خانه کم آیم برون، مگر کمتر به قتلگاه تو افتد گذار من.
(س) ای باخبر ز درد و غم بی‌شمار من! برخیز و باش، فاطمه جان، غمگسار من رفتی ز دیدۀ من و، از دل نمی‌روی حس می‌کنم همیشه تویی در کنار من شیرینی حیات من، ای بَضعَةُ الرّسول! تلخ‌ست با غمت همه لیل و نهار من خیری پس از تو نیست در این زندگیّ و، من گریَم از این‌که طول کشد روزگار من مردم ز گریه، غصّۀ خود حل کنند، لیک افتد ز گریه، غصّۀ دیگر به کار من خواهم ز کودکان تو پنهان گریستن اما غمت ربوده ز کف اختیار من این روزها ز خانه کم آیم برون، مگر کمتر به قتلگاه تو افتد گذار من.
با یاد غم حمزه دلی صابر نیست افسوس که آن حریم را حائر نیست فرمود پیمبر که جفا کرده به من هر زائر من که حمزه را زائر نیست. حضرت (ع) https://eitaa.com/majmaolzakerinsalmanfarsi