eitaa logo
مجمع‌الذاکرین‌سلمان‌فارسی
253 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
734 ویدیو
308 فایل
*نه‌ هر کس‌ شد‌ مسلمان‌ می‌توان‌ گفتش‌ که‌ سلمان شد‌ که‌ اول‌ بایدش‌ سلمان شد و‌ آنگه‌ مسلمان‌ شد.* «مجمع‌الذاکرین‌سلمان‌فارسی» ‌درمنطقه‌مرکزی‌تهران‌دائرشده‌وباهدایت‌ خادم الشریعه شیخ محمدحسین شکروی ودیگراساتیدانجام‌وظیفه‌می‌کند.
مشاهده در ایتا
دانلود
شهی که معنی والشّمس، روی انور اوست سواد سورۀ والّیل، مویی از سر اوست درازی شب یلدا و بوی مشک تُتار علامتی ست که در گیسوی مُعَنبر اوست به پیش نور رخش، نور آفتاب کجا؟ که آفتاب، خجل از رخ منوّر اوست به ماه،نسبت رویش، ز عین بی‌خِرَدی ست مه چهارده، آیینۀ برابر اوست لبش، چو حُقّۀ یاقوت، پر ز دُرّ و گوهر رخش،چوخُلد برین و دهان،چوکوثر اوست غلام درگه آن شاه عرش مقدارم که جبرئیل امین، چون غلام بر در اوست شه ملک خدم و خسرو فرشته سپاه که نُه رواق فلک، عرصه‌گاه لشگر اوست ز کهکشان فلک، عارفی ز من پرسید جواب دادم کاین خطّ و راه معبر اوست دهم امام که او راست یازده معصوم تمام جدّ و پدر، جز یکی که مادر اوست ولیّ مطلق، آن حجّت و خلیفۀ حق که هفت کاخ مطبّق، رواق منظر اوست ابوالحسن، خلف متّقی، علی نقی که این لقب،شرف تاج و زیب افسر اوست فدای قدر و جلالش که تا خداست خدا لباس عزّت و شوکت، قبای پیکر اوست اگر قباد و اگر قیصر و اگر کسری غلام درگهش اَرنیست، خاک بر سر اوست برای «ذاکر»، غیر از درش پناهی نیست که خاک درگه او، آبروی محشر اوست.
ای ولی عصر و امام زمان وی سبب خلقت کون و مکان ای به ولای تو، تولّای ما مهر تو آیینۀ دل‌های ما تا تو ز ما روی نهان کرده‌ای خون به دل پیر و جوان کرده‌ای خیز و ببین ای شه دنیا و دین کفر گرفته همه روی زمین عالم ما عالم دیگر شده آینۀ دهر مکدّر شده خیز و بکش تیغ دو سَر از نیام ای شه منصور پی انتقام خیز و جهان پاک ز ناپاک کن روی زمین پاک ز خاشاک کن ای به تو امید همه خاکیان بلکه امید همهء افلاکیان شمس و فلک شمسۀ ایوان توست جنّ و ملک بندۀ دربان توست مطلع وَالشّمس بوَد روی تو مظهر وَالّلیل دو گیسوی تو دیدۀ خلقی همه در انتظار کز پس این پرده شوی آشکار مُحتَجب از خلق جهان تا به کی؟ در پس این پرده نهان تا به کی؟ ما که نداریم به غیر از تو کس ای شه خوبان تو به فریاد رس.
شهی که معنی والشّمس، روی انور اوست سواد سورۀ والّیل، مویی از سر اوست درازی شب یلدا و بوی مشک تُتار علامتی ست که در گیسوی مُعَنبر اوست به پیش نور رخش، نور آفتاب کجا؟ که آفتاب، خجل از رخ منوّر اوست به ماه،نسبت رویش، ز عین بی‌خِرَدی ست مه چهارده، آیینۀ برابر اوست لبش، چو حُقّۀ یاقوت،پر ز دُرّ و گوهر رخش،چو خُلد برین و دهان،چو کوثر اوست غلام درگه آن شاه عرش مقدارم که جبرئیل امین، چون غلام بر در اوست شه ملک خدم و خسرو فرشته سپاه که نُه رواق فلک، عرصه‌گاه لشگر اوست ز کهکشان فلک، عارفی ز من پرسید جواب دادم کاین خطّ و راه معبر اوست دهم امام که او راست یازده معصوم تمام جدّ و پدر، جز یکی که مادر اوست ولیّ مطلق، آن حجّت و خلیفۀ حق که هفت کاخ مطبّق، رواق منظر اوست ابوالحسن، خلف متّقی، علی نقی که این لقب،شرف تاج و زیب افسر اوست فدای قدر و جلالش که تا خداست خدا لباس عزّت و شوکت، قبای پیکر اوست اگر قباد و اگر قیصر و اگر کسری غلام درگهش اَرنیست، خاک بر سر اوست برای «ذاکر»، غیر از درش پناهی نیست که خاک درگه او، آبروی محشر اوست.